📚✍📚✍📚✍📚✍📚✍
4️⃣8️⃣ #معرفی_کتاب :📚
کتاب «بدرقه جان» سیری در تاریخ زندگانی #حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام؛ اثر جمعی از نویسندگان✍📚👇
@TarikhEslam
4_5870757510905859940.pdf
حجم:
895K
📚✍📚✍📚✍📚✍📚
کتاب «بدرقه جان»
@TarikhEslam
تاملی در تاریخ اسلام
0⃣5⃣روز هفتم محرم سال ۶۱ هجری قمری، دستور عبیدالله بن زیاد مبنی بر ممنوعیت آب در کربلا!👇 #روز_شمار_ع
1⃣5⃣روز هشتم محرم سال ۶۱ هجری قمری، #امام_حسین_علیه_السلام خواستار دیدار با عمر بن سعد را دارد!👇
#روز_شمار_عاشورا
#وقایع_ماه_محرم_الحرام
@TarikhEslam
✅در روز هفتم یا هشتم محرم امام حسین(ع) عمر بن سعد را فراخواند و فرمود :
📋《أَنِّي أُرِيدُ أَنْ أَلْقَاكَ》
♦️من می خواهم تو را ببینم و ابن سعد نیز پذیرفت.(۱)
هنگامی که آن دو بین دو سپاه، شبانه رو به رو شدند، ابتدا امام حسین(ع) آغاز سخن کرد و فرمود :
📋《وَیْلَکَ یَابْنَ سَعْد! أَما تَتَّقِی اللّهَ الَّذِی إِلَیْهِ مَعادُکَ؟أَتُقاتِلُنِی وَ أَنَا ابْنُ مَنْ عَلِمْتَ؟ ذَرْ هؤُلاءِ الْقَوْمَ وَ کُنْ مَعی، فَإِنَّهُ أَقْرَبُ لَکَ إِلَى اللّهِ تَعالى》
♦️واى بر تو، اى پسر سعد، آیا از خدایى که بازگشت تو به سوى اوست، هراس ندارى؟
آیا با من مى جنگى در حالى که مى دانى من پسر چه کسى هستم؟
این گروه را رها کن و با ما باش که این موجب نزدیکى تو به خداست.
ابن سعد گفت :
📋《أَخَافُ أَنْ يُهْدَمَ دَارِي!》
♦️اگر از این گروه جدا شوم مى ترسم خانه ام را ویران کنند.
امام(ع) فرمود :
📋《أَنَا أَبْنِیهَا لَکَ!》
♦️من آن را براى تو مى سازم.
ابن سعد گفت :
📋《أَخَافُ أَنْ تُؤْخَذَ ضَيْعَتِي!》
♦️من بیمناکم که اموالم مصادره گردد.
امام(ع) فرمود:
📋《أَنَا أُخْلِفُ عَلَیْکَ خَیْراً مِنْها مِنْ مالِی بِالْحِجَازِ!》
♦️من از مال خودم در حجاز، بهتر از آن را به تو مى دهم.
ابن سعد گفت :
📋《لِي عِيَالٌ وَ أَخَافُ عَلَيْهِمْ!》
♦️من از جان خانواده ام بیمناکم [مى ترسم ابن زیاد بر آنان خشم گیرد و همه را از دم شمشیر بگذراند].
امام(ع) فرمود :
📋《أَنَا أَضمِنُ سَلَامَتَهُم》
♦️من ضامن سلامتی آنها می شوم.
سپس عمر سعد ساکت شد و چیزی نگفت.
امام حسین(ع) هنگامى که مشاهده کرد ابن سعد از تصمیم خود باز نمى گردد، سکوت کرد و پاسخى نداد و از وى رو برگرداند و در حالى که از جا بر مى خاست، خطاب به عمر سعد فرمود :
📋《مالَکَ، ذَبَحَکَ اللّهُ عَلى فِراشِکَ عاجِلا، وَ لا غَفَرَ لَکَ یَوْمَ حَشْرِکَ، فَوَاللّهِ إِنِّی لاَرْجُوا أَلاّ تَأْکُلَ مِنْ بُرِّ الْعِراقِ إِلاّ یَسیراً》
♦️تو را چه مى شود! خداوند به زودى در بسترت جانت را بگیرد و تو را در روز رستاخیز نیامرزد.
به خدا سوگند! من امیدوارم که از گندم عراق، جز مقدار ناچیزى، نخورى!
ابن سعد گستاخانه به استهزا گفت :
📋《وَ فِی الشَّعیرِ کِفایَةٌ عَنِ الْبُرِّ》
♦️جو عراق مرا کافى است!(۲)
در نقلی دیگر آمده است که؛
امام حسین(ع) فرمود :
📋《يا عُمَرُ! أَنْتَ تَقْتُلُنِي؟ تَزْعُمُ أَنْ يُوَلّيكَ الدَّعِىُّ ابْنُ الدَّعِيّ بِلادَ الرِّىِّ وَ جُرْجانِ؟》
♦️ای عُمر! تو مى خواهى مرا به قتل برسانى؟
گمان مى كنى كه آن مرد ناپاك فرزند ناپاك [ابن زياد] حكومت رى و گرگان را به تو مى بخشد؟
امام حسین(ع) فرمود :
📋《وَاللّهِ لا تَتَهَنَّأُ بِذلِكَ أَبَداً، عَهْداً مَعْهُوداً، فَاصْنَعْ ما أَنْتَ صانِع، فَإِنَّكَ لا تَفْرَحُ بَعْدي بِدُنْيا وَ لا آخِرَةَ، وَ لَكَأَنّي بِرَأْسِكَ عَلى قَصَبَة قَدْ نُصِبَ بِالْكُوفَةِ، يَتَراماهُ الصِّبْيانُ وَ يَتَّخِذُونَهُ غَرَضاً بَيْنَهُمْ》
♦️به خدا سوگند كه هرگز طعم خوش آن روز را نخواهى چشيد.
اين پيمانى است [الهى] غير قابل تغيير، هر چه از دستت برآيد انجام ده، كه پس از من نه در دنيا و نه در آخرت شادمان نخواهى شد، گويى مى بينم سرِ تو را در كوفه بر «نى» افراشته و كودكان آن را هدف قرار مى دهند و به آن سنگ مى زنند!(۳)
سپس آن دو با همراهانشان به طرف لشكر خود بازگشتند.
📚منابع :
۱)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۸۸
۲)بحارالانوار مجلسی، ج۴۴، ص۳۸۸/
مقتل الحسین(ع) خوارزمى، ج۱، صص۲۴۵
۳)مقتل الحسین(ع) خوارزمى، ج۱، صص۸-۶
@TarikhEslam
تاملی در تاریخ اسلام
1⃣5⃣روز هشتم محرم سال ۶۱ هجری قمری، #امام_حسین_علیه_السلام خواستار دیدار با عمر بن سعد را دارد!👇 #رو
2⃣5⃣روز هشتم محرم سال ۶۱ هجری قمری، عمر بن سعد برای عبیدالله بن زیاد نامه می نویسد و شرح واقعه می کند!👇
#روز_شمار_عاشورا
#وقایع_ماه_محرم_الحرام
@TarikhEslam
✅عمر بن سعد بلافاصله برای عبیدالله بن زیاد در کوفه نامه نوشت :
عمر بن سعد نوشت :
📋《أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ اَللَّهَ قَدْ أَطْفَأَ اَلنَّائِرَةَ وَ جَمَعَ اَلْكَلِمَةَ وَ أَصْلَحَ أَمْرَ اَلْأُمَّةِ!
هَذَا حُسَيْنٌ قَدْ أَعْطَانِي عَهْداً أَنْ يَرْجِعَ إِلَى اَلْمَكَانِ اَلَّذِي أَتَى مِنْهُ أَوْ أَنْ يَسِيرَ إِلَى ثَغْرٍ مِنَ اَلثُّغُورِ فَيَكُونَ رَجُلاً مِنَ اَلْمُسْلِمِينَ لَهُ مَا لَهُمْ وَ عَلَيْهِ مَا عَلَيْهِمْ أَوْ أَنْ يَأْتِيَ أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ يَزِيدَ فَيَضَعَ يَدَهُ فِي يَدِهِ فَيَرَى فِيمَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَهُ رَأْيَهُ وَ فِي هَذَا لَكُمْ رِضًى وَ لِلْأُمَّةٍ صَلاَحٌ》
♦️اما بعد همانا خداوند آتش را خاموش ساخت و پريشانى را برطرف نموده كار اين امت را اصلاح كرد، و حسين(ع) با من پيمان بست كه از همان جا كه آمده به همانجا بازگردد، يا به يكى از سر حدات رود و مانند يك تن از مسلمانان باشد.(و كارى به كار كسى نداشته باشد)!
در هر چه به سود مسلمانان است شريك آنان و در زيان آنان نيز همانند ايشان باشد، يا به نزد يزيد برود و دست در دست او گذارد و هر چه خود دانند انجام دهند، و در اين پيمان خوشنودى تو و اصلاح كار امت است.(۱)
📚منبع :
۱)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۸۷
@TarikhEslam
3⃣5⃣عبیدالله بن زیاد جواب نامه عمر بن سعد را می نویسد!👇
#روز_شمار_عاشورا
#وقایع_ماه_محرم_الحرام
@TarikhEslam
✅هنگامی که عبیدالله نامه عمر بن سعد را خواند، با تعجب گفت :
📋《هَذَا كِتَابُ نَاصِحٍ مُشْفِقٍ عَلَى قَوْمِهِ》
♦️اين نامۀ خيرخواهى دلسوز بر مردم است!
شمر بن ذى الجوشن لعین كه در مجلس حضور داست، برخاست و گفت :
📋《أَ تَقْبَلُ هَذَا مِنْهُ وَ قَدْ نَزَلَ بِأَرْضِكَ وَ إِلَى جَنْبِكَ وَ اَللَّهِ لَئِنْ رَحَلَ مِنْ بِلاَدِكَ وَ لَمْ يَضَعْ يَدَهُ فِي يَدِكَ لَيَكُونَنَّ أَوْلَى بِالْقُوَّةِ وَ لَتَكُونَنَّ أَوْلَى بِالضَّعْفِ وَ اَلْعَجْزِ فَلاَ تُعْطِهِ هَذِهِ اَلْمَنْزِلَةَ فَإِنَّهَا مِنَ اَلْوَهْنِ وَ لَكِنْ لِيَنْزِلْ عَلَى حُكْمِكَ هُوَ وَ أَصْحَابُهُ فَإِنْ عَاقَبْتَ فَأَنْتَ أَوْلَى بِالْعُقُوبَةِ وَ إِنْ عَفَوْتَ كَانَ ذَلِكَ لَكَ》
♦️آيا اين سخن را از حسين(ع) مىپذيرى، اكنون كه به سرزمين تو آمده و پهلوى توست؟
به خدا اگر از اين سرزمين بسلامت برود و دست در دست تو نگذارد هر آينۀ نيرومندتر گردد و تو ناتوانتر خواهى شد.
پس اين پيشنهادهاى او را مپذير زيرا اين كار نشانۀ سستى است، ولى از او بپذير كه خود و پيروانش به حكم تو گردن نهند، آنگاه اگر تو آنان را كيفر كنى تو بدان سزاوارتر خواهى بود، و اگر از ايشان درگذرى و عفو كنى آنهم بدست تو است!
ابن زیاد گفت :
📋《نِعْمَ مَا رَأَيْتَ اَلرَّأْيُ رَأْيُكَ اُخْرُجْ بِهَذَا اَلْكِتَابِ إِلَى عُمَرَ بْنِ سَعْدٍ فَلْيَعْرِضْ عَلَى اَلْحُسَيْنِ وَ أَصْحَابِهِ اَلنُّزُولَ عَلَى حُكْمِي فَإِنْ فَعَلُوا فَلْيَبْعَثْ بِهِمْ إِلَيَّ سِلْماً وَ إِنْ هُمْ أَبَوْا فَلْيُقَاتِلْهُمْ فَإِنْ فَعَلَ فَاسْمَعْ لَهُ وَ أَطِعْ وَ إِنْ أَبَى أَنْ يُقَاتِلَهُمْ فَأَنْتَ أَمِيرُ اَلْجَيْشِ وَ اِضْرِبْ عُنُقَهُ وَ اِبْعَثْ إِلَيَّ بِرَأْسِهِ》
♦️خوب پيشنهادى كردى و تدبير همين است كه تو گفتى.
اين نامه كه مىنويسم به نزد عمر بن سعد ببر كه بايد بر حسين و پيروانش پيشنهاد كند كه تن به حكم من دهند.
پس اگر بدان تن دادند آنان را زنده به نزد من فرستد، و اگر سرباز زدند بايد با ايشان بجنگد.
اگر عمر بن سعد اين كار را انجام دهد تو فرمانبردار او باش و از دستورش پيروى كن و اگر جنگ را نپذيرفت تو امير و فرمانده لشكر باش و گردن عمر بن سعد را بزن و سر او را براى من بفرست و سپس نامه ای به عمر بن سعد نوشت.
عبیدالله نوشت :
📋《أَنِّي لَمْ أَبْعَثْكَ إِلَى اَلْحُسَيْنِ لِتَكُفَّ عَنْهُ وَ لاَ لِتُطَاوِلَهُ وَ لاَ لِتُمَنِّيهِ اَلسَّلاَمَةَ وَ اَلْبَقَاءَ وَ لاَ لِتَعْتَذِرَ لَهُ وَ لاَ لِتَكُونَ لَهُ عِنْدِي شَافِعاً اُنْظُرْ فَإِنْ نَزَلَ حُسَيْنٌ وَ أَصْحَابُهُ عَلَى حُكْمِي وَ اِسْتَسْلَمُوا فَابْعَثْ بِهِمْ إِلَيَّ سِلْماً وَ إِنْ أَبَوْا فَازْحَفْ إِلَيْهِمْ حَتَّى تَقْتُلَهُمْ وَ تُمَثِّلَ بِهِمْ فَإِنَّهُمْ لِذَلِكَ مُسْتَحِقُّونَ وَ إِنْ قُتِلَ اَلْحُسَيْنُ فَأَوْطِئِ اَلْخَيْلَ صَدْرَهُ وَ ظَهْرَهُ فَإِنَّهُ عَاتٍ ظَلُومٌ وَ لَيْسَ أَرَى أَنَّ هَذَا يَضُرُّ بَعْدَ اَلْمَوْتِ شَيْئاً وَ لَكِنْ عَلَيَّ قَوْلٌ قَدْ قُلْتُهُ لَوْ قَتَلْتُهُ لَفَعَلْتُ هَذَا بِهِ فَإِنْ أَنْتَ مَضَيْتَ لِأَمْرِنَا فِيهِ جَزَيْنَاكَ جَزَاءَ اَلسَّامِعِ اَلْمُطِيعِ وَ إِنْ أَبَيْتَ فَاعْتَزِلْ عَمَلَنَا وَ جُنْدَنَا وَ خَلِّ بَيْنَ شِمْرِ بْنِ ذِي اَلْجَوْشَنِ وَ بَيْنَ اَلْعَسْكَرِ فَإِنَّا قَدْ أَمَرْنَاهُ بِأَمْرِنَا وَ اَلسَّلاَمُ》
♦️من تو را به نزد حسين(ع) نفرستادهام كه خود را از جنگ با او باز دارى و با او به مسامحه رفتار كنى و نه براى اينكه آرزوى سلامت و زندگى براى او داشته باشى، يا عذر براى او بتراشى و در بارۀ او پيش من وساطت كنى.
بنگر ببين اگر حسين و همراهانش بدان چه من در بارۀ ايشان حكم كنم تن دهند و تسليم آن گردند، ايشان را به نزد من بفرست، و اگر نپذيرند بر آنان هجوم آور تا ايشان را بكشى و مثله كنى چون سزاوار آن هستند.
وقتی حسين كشته شد اسب بر سينه و پشت او بتازان زيرا كه او سركش و ستمكار است و نه پندارم كه اين كار پس از مردن زيانى رساند.
ولى چون من با خود گفتهام كه اگر او را كشتم چنين كارى با او بكنم، پس اگر تو به اين دستور رفتار كردى پاداش مردى فرمانبردار و پيرو به تو دهيم و اگر آن را نپذيرى دست از كار ما و لشكر ما بكش و لشكر را با شمر واگذار زيرا ما او را امير بر كار خود كرديم و السلام.(۱)
📚منبع :
۱)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۸۸
@TarikhEslam