eitaa logo
ستاد مبارزه با آمیگدال
272 دنبال‌کننده
121 عکس
178 ویدیو
2 فایل
سلام دوست من اینجا جنبه فان داره و میخوایم تابستون خوش بگذرونیم با چیزای ترسناک ، اگه محتوای جالبی پیدا کردید ، بفرستید . خوش باشید دوزتان🌝 اتاق اسرار تابستان - قطار ترس های پشمی - اردوگاه مخوف
مشاهده در ایتا
دانلود
- سوار ماشین بودم و در حال خوشگذرانی با دوستانم که در بین راه مادربزرگم را دیدم که در کنار مرد قد بلند و خوش چهره در حال پیاده روی کنار خیابان است . اعتنایی نکردم که مبادا دوستان مرا بچه ننه صدا کنند . وقتی چند ساعت بعد به خانه رسیدم ، چهره ماتم زده خانواده مرا سخت پریشان کرد مادربزرگم فوت کرده بود و عجیب است که تمام روز را در خانه بوده
در دهه 1920 ؛ یه عروسک ساز از پوست دخترهاش برای عروسک سازی استفاده میکرده تا عروسک‌هاش واقعی تر به نظر بیان
رفیقم هفته پیش به بدتدین شکل ممکن کشته شد . امروز جسد اون رو تیکه پاره وسط جنگل پیدا کردن ... اصلا نمیفهمم من که اون رو خوب مخفیش کرده بودم
هر روز وقتی میرفتم سرکار ، توی راه اون دختر کوچولو رو میدیدم که تاب بازی میکنه .دیدن اون صحنه همیشه جذاب بود تا اینکه یبار که تماشاش میکردم ، گردنش ۱۸۰ درجه چرخید و بهم خیره شد
دیروز به خواهرش گفت :"نمیدونم چرا شبا احساس میکنم همه ی عروسکا به من زل میزنن"؟؟ احمق نمیدونست ما عروسکای معمولی نیستیم
خواهرم وارد اتاق شد و من از زیر تخت بیرون اومدم و داد کشیدم و اون ترسید ،جیغ زد و فرار کرد ... درسته که حسابی ترسوندمش امّا این بازی وقتی زنده بودم بیشتر کِیف میداد
از پشت در پریدم بیرون و داد زدم و داداشم ترسید گفتم من مردم و اون فرار کرد فکرکنم فکر میکرد دارم شوخی میکنم تا اینکه رفت تو پذیرایی و جنازمو دید