همین دیگه. لطفا کمتر بهشون نگاه کنید و کمتر باهاشون بازی کنید. تا جایی که میشه اونا رو به حال خودشون رها کنید.
ستاد مبارزه با آمیگدال
پرونده ۲۶ نوامبر - ترسناک اما واقعی 😞‼️ (با تشکر از احمد بابت متن و تحقیقات تکمیلی) ۲۶ نوامبر ۲۰۰۴.
شبتون خوش. (امروز بیست و ششم نوامبره)
<نامزدمو کشتم>
بعد از اینکه جسدش رو توی مرداب انداختم،به خونه برگشتم و تلویزیون رو روشن کردم.
همه خبر ها درباره ی قاتلی بود که بهترین دوستش رو کشته بود.
"من نکشتمش؟ کی دیگه میتونه اونو کشته باشه؟!
همین که خواستم تلویزیون رو خاموش کنم،دستهای سردی از پشت دور گردنم حلقه شد.
کسی که پشت سرم بود توی گوشم زمزمه کرد:
"نمیدونم، بنظرت کی میتونه اینکارو کرده باشه!؟"
به ارومی برگشتم و به چشمهاش خیره شدم.
نامزدم بود،کسی که الان ته مرداب افتاده بود !
با لبخند گفت "نمیتونی از دست من خلاص شی"