فلك از شأن علي حسّ ستایش دارد ملك از ذکــر علي شوقِ نیایش دارد آسمان‌گشته گدا بر کفي‌از مشكِ علي چون‌که بر کلّ جهان نیّتِ بارش دارد فلك از صاعقه‌اي لــرزد و از هم بدَرد ذوالفقاراست که‌با رعد کشاکش دارد یك‌نفر حیدرِ کرّار و دوصد لشکرِ کفر وه خدا روي‌زمین، یك‌تنه ارتش دارد به‌چه‌شدّت‌بزدآن‌ضربتِ‌خندق‌که‌زمین چـارده قرن به هر منطقه رانش دارد صحنه رزم علي را نگرند اهل بهشت اي‌خوشا پرده‌ي فردوس نمایش‌دارد خورده آدم،پدرِ دهر به‌طفلي حسرت چون‌علي‌بر سرِ او دستِ‌نوازش دارد قبل بنوشتنِ قرآن ملکي گفت خــدا بهر اوصــافِ علي قصدِ نگارش دارد عابد ار خصم‌ِعلي،کافر اگریارِعَليست آن‌خدا بر دومین شخص گرایش‌دارد إنس‌وجن‌نامه‌شان‌راهمه‌سنجند سریع وه‌که خیرات‌ #علی کارِ شمارش‌ دارد این‌چه‌شاهیست‌خدایاومقامش‌چیست که قیامت به قدومش سرِ کرنش دارد گر نبود این ســخنم کفر خدا مي‌گفتم که علي‌خویش لیاقت به پرستش دارد تشنه‌ْساقي‌به‌جنان‌جزقلمي‌هیچ‌نخواست بس که در مدح علي ذوق سرایش دارد ✍🏻 #احساݩ_قنبرے @TavouseBeheshti ▀▀▀▀▀▀▀▀▀

﷽ من از یك عـــارفِ افـــلاکيٖ انفاس شبي‌ کردم سؤال از عقل‌ و احساس بگفتم آیـــه‌ي «لا یعقلون» کیست؟! بگفت‌ آنکس نشد مَجنون عباس... ✍🏻 #احساݩ_قنبرے @TavouseBeheshti ▀▀▀▀▀▀▀▀▀

﷽ ❂[ شعر انگلیسی ] A man whose face shone in light, Questioned the moon one midnight: "O moon! Do you know who I'm?" Moon told:"masterpiece of Time! King of speech, man of letter, The one than him there's no better; The honour of eyes of Lord, The matchless champ of sword King of sky, mount and valley Proudly that God called you #Ali 📑ترجمه: آنکه‌‌رویش بدرخشید چنان یك‌خورشید رخ به رخ با مهِ افلاك چنین مـي‌پرسید: مي‌شناسي تو مـرا اي قـــمرِ شــاهوار؟ ماه گفتش که‌تو هستي‌به فلك شاهکار امپراطـــورِ سخن، آن شهِ دُرهاي ثمین آنکه برتر زِ تو من مـــرد نبینم به زمین فـــخرِ چشـــمانِ خــداوندِ جـــهاني تو پـــهلوانْ پادشـــــهِ مُــــلكِ شـــهاني تو شاه‌بر هرچه که‌خورشید برآن پا بگذاشت که خدا بر تو ز فخر اسم‌ِ #علي را بنگاشت ✍🏻 #احساݩ_قنبرے @TavouseBeheshti ▀▀▀▀▀▀▀▀▀

﷽ ❂شعر #کردی شَو سیه‌ي خَم شاردَسو عالم لَه ساي لالِکیدن چَــــــــو له ناو زِو شَق‌بساي خه‌م وَه لیوِ هشك،دلِ حیران هه چَو شــــاید آیْنه‌ي آو جویگ بونم له شَو ري بیاوانِ ســـــــــیه‌ي خم دم له ور دل‌خَمینم هامه شــــــــــــونِ مانْگمو ساي سـیه‌ شو ري هناسه‌ چو بَساس جو هساره‌یل أســــرِ چو بي‌دنگ تکه قامتِ دل، سـاي سنگینِ شــــو چمان هایده کو اي مانگِ کـو صاحب‌زمان؟ دارگـــان کـــــن دس دِرّو تا لاي خدا آســـــمان ســر سایده خاكِ پاي خدا مردمیگ جو کُوك اســـــیر ناو قفس هانه ســجده‌ي چو بتي بي‌دینِ مس سر و خاكِ آســـــمان ســـــامو چِرم کِي بکیشیدن جوان لي کفره دس؟ هرکســـــي ها دامِ یي خالِ ســـــیه دین و ایمان داسه جي ماچیگ دیه ناامـــــید أســـــرم تکــید و ناله کم: هاله ري دوزخ جـــــوانِ شـــــارمان بو بهیشــتد باره زو صـــــاحب‌زمان کَس وَه‌کَس لِي‌دوره دي رامه نیه‌تي غیر ري شــــر دي کسي گامه نیه‌تي هر برا ناو رو براي خوي کور حرص دس وه أسلا بو إراي یي تیکه ارث! خوي شلاخِ جورِ ناله‌ي شــر، وه دل باوگِ مو چَرمه له چو کُرّ هاله ترس با گــــناه یا بي‌گـــــنا یي‌هـــو پـــیا ســــر وه جارَو کي له گیانِ ژن جیا! لي همه‌ي جـــــور و گناي اي مردمه وخـــــته دي آگـــر بواري آســـــمان بو وه هانامان برس صــــاحب‌زمان! دس نیه‌لاویدن له ســــر بیدادِ کوم جورِ یي‌پرچم،سیه‌و پر جور و شوم بي‌خدايگ چنگ داو پَرّي قرآن دِرّي کافریگ هیز گرد و ناو عثمان چِرّي! ظالمیگ دم‌پیچیاي شمشیر وه دس ناو خدا بردو ســـــر شیعه‌یگ بِرّي.. زو له خونِ تیخِ شر ســـــیراو بووَه طفلِ بانِ خاكِ خم بي‌صـــــاو بووَه هاته ســـــر دي توژِ جــــــورِ روزگار تا بکیدن ســـــر له گرده‌ي ظـــالمان ذوالفقارد لووَت بکه صـــاحب‌زمان! ســـــمّ اســـبد بو بتازَه شـــــاخِ مار قَرصِ قورسِــــد بو بکیشه گرگِ هار بو بتازو بورّ له حـــلقِ شـــــرّ هناس تا وه قــــلبِ دِژمند بایدن هـــــراس قَرس ذلت بوه‌س وه بالِ ظـــــالمان تا بکیشِــــد لشـــــکرد تیـــــخِ تقاص هیز ده پرچم تا بنیشه خوه‌ر له ساي ســـونزه بایدن تا وه رو زِو شق‌بساي زندگي بي رو ته نیونیدن خوه‌شـــي دي فلك تا کي بچرخي جو ته‌شـــي؟ ها له ري یي عمره چَــو جو پیره‌مرد دس وه داوانِ تِه زو اي آســـــــــمان بو جهان سونْزو که اي صــاحب‌زمان ✍🏻 #احساݩ_قنبرے @TavouseBeheshti ▀▀▀▀▀▀▀▀▀

﷽ در ایـــــن دریاي آتشناک، همي در فکر کِشتي باش؛ به فردا در غـــــــمِ بذري، که تا اکنون نکشتي باش؛ نرو بر راه این مـــــــردم، اگر یك روز هم رفـــــتي؛ به دور از هرچــه زیبایي، انیس هرچه زشتي باش؛ به شـــــوق ساعتي لذت، گر عــالم دوزخي گشتند؛ «ابد» در پـــیش رو داري، تو در دنیا بهشــــــتي باش.‌.. ✍ #احساݩ_قنبرے 🥀 ✨ 🕊✨ ✨🕊🥀 🌸✨🕊✨ ✨🌸✨🕊✨🥀

﷽ من سنگ‌و خس نشینم،تو بر سریر مهري من خشــــکيِ زمینم، تو چشمه‌ي سپهري از ســــاغر نگاهت، من تشنه‌ام به شهدي Land of my heart became dessert take me a look o Mahdi اي‌شمسِ‌حق‌که‌بستان،جان‌ازنگاهت‌آموخت دراین‌سیه‌زمستان،هجرِتو سینه‌ام‌سوخت کاشم به بر کشاني،چو کـودکي به مَهدي My cold heart calls your warm hand, I need kindness o Mahdi.. رخسار همچو شمست،را کاش‌بنگریستم اي‌مه‌به‌شوق لمست،هرروز وشب‌گریستم از بهر وصل رویت،دیگر کنم‌چه جهدي؟ I am dead of your absence Let me see you o Mahdi! با خامه‌ي قشنگم، صد عهد اگر ببستم با جرم قلب سنگم، جام دلت شکستم یکي ز صد هزاران، وفا نشد به عهدي Promise after promise broke Still I hope you Mahdi.... Still I hope you Mahdi❤️ ✍🏻 #احساݩ_قنبرے @TavouseBeheshti ▀▀▀▀▀▀▀▀▀

﷽ #علي❣ در نفس‌هاي شدیدِ داغِ ظهر پاك مي‌کرد از جبین، خورشید عرق چاك مي‌کرد از حرارت، ابر جیب آسمان آن دم سراپا چشم بود وٰآن زمین، آوردگاهي از ستیز و خشم بود عرصه چون چهري نقابش گردوخاك ابروانش گوئیا تیغي دو دَم... رقصِ او مي‌کرد مردان را هلاك با چه شدّت، تیغ مي‌آمد فرود؟! تا که هر فرقي زِ آن لشکر شکست، بر رخِ‌خورشید ناگه لکّه‌ي خون مي‌نشست تیغ بود اما چه تیغي،تیغه‌اي از صاعقه شعله‌ي برقي که بارید آتشِ خشمِ سپهر سوره‌ي رعدي که‌مي‌خواند آیتِ قهرِ خدا کامِ دشت از خونِ کافر سیر مي‌کرد آیه آیه، "فتح" را تفسیر مي‌کرد تیغ دستِ تک‌سوارِ کعبه بود آن سلحشورِ درِ خیبرشکن آن کهنْ‌جنگآورِ خندق‌فکن تَهمِ بر خاک‌افکنِ آن پهلوانانِ عرب شیرِ در بندآورِ گرگانِ شوم قاتلِ جانِ دلیرانِ نبرد آن سپهدارِ زمین و آن شهنشاهِ زمان عزم و رزم و خشم و هم شیرِ خدا هست‌و دست‌و چشم و شمشیرِ خدا مالكِ بازِ قدر، مختارِ شاهینِ قضا لنگرِ کرسي، ستونِ آسمان آنکه بنْهاد آن‌خدا نامش عليِّ مرتضيٰ در رکابِ‌مرکبش یك‌ذرّه بود آن‌لحظه مهر چون علي بنشسته بود آن‌دم به اسب گفتي آن عرشِ‌خدا بنشسته بر زینِ سپهر آسمان‌بر خاكِ سمّ اسبِ مولا رشك مي‌برد آذرخش‌از برقِ‌چشمِ ذوالفقارش فخر بفروخت؛ وٰآن خدا از رزمِ حیدر کیف مي‌کرد آسمان اما زِ حیرت مات بود... او که از هر ده‌نفر کز تیغِ عدلش بگذراند یك‌نفر پس مي‌زد و از خونِ او درمي‌گذشت گرچه کافر بود، ليٰکن زنده او را مي‌گذاشت، چونکه مي‌دانست علي،او بهر چندینِ نسل بعد، نطفه‌ي یك مؤمني در صلب داشت... تیر بود و خصم بود و رزم بود تیغ بود و رقص بود و بزم بود چشمِ مستِ شمس و برقِ زردِ تیغ کامِ خشكِ خاك و جامِ سرخِ خون تیغ‌ها چون آذرخش و تیرها چون تگرگ ذوالفقار عطشانِ خون بود و علي خواهانِ مرگ... دل به دریاي فنا مي‌زد امیر نعره‌اي طوفاني او خطِّ مقدم مي‌کشید آخرِ لشکر ز موجِ وحشتش ده‌ها سوار زیرِ سمّ اسب‌ها له مي‌شد از هولِ فرار یک‌دم از تیغش نمي‌شد کافران را سر جدا در تمامِ جبهه حاضر بودعلي همچون خدا هرکه صف مي‌بست از آن شمشیرِ صفدر مي‌گذشت هرکه گردن مي‌گرفت از تیغِ حیدر مي‌گذشت لیکن آن تنها فتاي روزگار، هرکه بر او پشت مي‌کرد از خونِ او درمي‌گذشت... در ستیزِ سهمگینِ کارزار تیغِ مولا مي‌برید از ظالمان،سر جفت‌جفت دانه دانه آن یتیم، درمیانِ کوچه‌ حق را شکر مي‌گفت... غرشِ‌شمشیر چون جان را به‌آتش مي‌کشید، چون سپر از درد مي‌نالید و تیغ‌از خشم مي‌بالید، درمیانِ رزم‌گه، ناگه سواري تن‌سِتُرگ پنچه‌اش چون ببر و چشمانش چو گرگ تیغِ‌ بر خونْ‌تشنه‌اش رخ‌در رخِ حیدر کشید نعره‌اي غرّان زد و مستانه با صوتي شنیع: گفت "الا نامردِ تیغ از پشت‌زن روزگارت را کنم اکنون سیاه مي‌کشم آنگونه با تیغت به خاك تا که عالم گردد از نامِ تو پاك" یك‌طرف غرنده شیر و یك‌طرف درنده ببر یك‌طرف مولاي دین و آن‌طرف زندیقِ گَبر تیغ سرخش بر دو دَم محکم نشست ذوالفقار آنرا ولي درهم شکست سایه‌ي مرگي دو دم بر پیکرش باز کام از ناسزاگویي نبست!! آسمان مات و زمین مبهوت... شمس گفتا مي‌دهد حیدر سرِ او را به باد رعد گفتا ذوالفقار اینك دونصفش مي‌کند حیدر اما آن کهن‌رزم‌آورِ صد رزمگاه سربه‌زیر افکند و دستان را به تیغش تکیه داد گفت "الا اي مرد، نامَردم مخوان من‌ز مردي وَز شجاعت شهره‌ام‌در مردمان" گفت "اگر بر گفته‌ات داري تو صدق بین این آوردگاهِ هلاك ذوالفقارت را به دستِ من سپار!" خیره گشت آن‌دم علي بر چهرِ او مي‌جهید از چشم او نار غضب، پس در آن‌گَه ناگهان، حیدري کز پنجه‌اش گشت استخوانِ صخره خرد، پیشِ بهتِ آسمان تیغش بر آن کافر سپرد مرد از این کار علي سرگشته شد ناگهان از زین آن اسب غرور سر به‌زیر انداخت خود را روي خاك شرمگین بر پاي مولا بوسه زد ناله زد کي شاه عبدت را ببخش نانجیبان سترِ حق را سفته‌اند کینه‌توزان از شما بد گفته‌اند پس علي دستش گرفت و از زمین کردش بلند از غرور و فخر و فر مرد گویا آسمان بودش سمند... مثل ابري بینِ صحرا مي‌گریست پس حزین در چشم مولا بنگریست گفت گشتم حق‌پرست از دین تو شاه جان هستي، جهان مسکین تو اي رخت نور خدا تابد به خورشید سپهر وي قمر را سمّ اسبت بوسه‌گاه این سر و این گردن من یا امیر جان بگیر اما تو آزادم مکن کز نگاهت تا ابد گشتم اسیر در میان عرصه سوي آسمانها ناله زد: زیستم دوران بسي دیدم ولي نیست مردي در جهان الا علي ✍🏻 #احساݩ_قنبرے @TavouseBeheshti ▀▀▀▀▀▀▀▀▀

﷽ خدا آن داور یکتا کند گر حکم محکومیم وگر رحم‌آورد برما،به‌صدهاجُرم مرحومیم زمین‌چرخدجهان‌گرددبشر هم‌امتحان‌گردد ومحشر آن‌خدا از دختري پرسد چرادر پیش‌چشمانم‌تو دامانت‌بیالودي؟ وپاسخ‌مي‌دهد دختر:فریب‌از حُسنِ‌رخ خوردم خداگوید:نبودآن‌چهره‌ات‌زیباتر از مریم! چرا او دامنش ننگین نشد یکدم؟ سپس‌بیند پسررا کو سرش‌پائین‌ز نامردي بفرمایدتو ده‌پاسخ‌چرا رفتي زنا کردي؟ و او هم‌مثل‌آن‌دیگر بگوید من‌جوان بودم خدا یوسف فراخواند همان‌ماهِ نهانش‌را براو برهان چنین‌آرَد که‌تا بندد دهانش‌را سپس مي‌پرسد از یك زن،چرا طاعت نمي‌کردي؟ جواب آرد به روئي زرد که شوهر منعِ من مي‌کرد فراخواند خداهم آسیه آن پارسازن را درآن‌موقف که کس را نیست یار و عُون خداگوید که:بود این بنده‌ام با سلطه‌ي فرعون! درآن‌دیوانِ‌محشر،دیدگان‌بر زیر مي‌دوزند وپیش‌چشم‌داور آنچنان‌از شرم‌مي‌سوزند که خود خواهان دوزخ مي‌شوند آنگاه ومیخواهندأسیرِ نار و مارو اژدها گردند ولي‌از آتشِ شرمِ خداي خود رها گردند کنون بشنو تواي همزیست مکن جرمي،اگر کردي مکن توجیه به‌پیش‌چشم آن‌داور،تو با صدق اعتراف آور بوَد"رحم‌خدا" از احتساب "جرم‌ما" بهتر #احسان_قنبرے

﷽ 📽 #لا_فتي_الا_علي💞 ➣زیستم دوران بسي دیدم ولي ➣نیست مردي در جهان إلا علي 🎙#صلی‌الله‌علیك‌یاامیرالمومنین ✍🏿 #احسان_قنبرے @TavouseBeheshti ▀▀▀▀▀▀▀▀▀

﷽ 🎙#اي‌_دریغ_از_صورت_معصوم_یاس 🏴شهادت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها ✍🏻 #احسان_قنبرے @TavouseBeheshti ▀▀▀▀▀▀▀▀▀

﷽ 🎙 #سبب_آفرینش ✍🏻 #احسان_قنبرے @TavouseBeheshti ▀▀▀▀▀▀▀▀▀

﷽ یوسفِ‌گمگشته بازآید به‌کنعان غم‌مخور مهديِ مه‌چهره نازآید به‌ایران غم مخور قرنِ‌غیبت‌عاقبت‌بگذشت‌وشدعصرظهور مي‌شود آقاي‌ما سلطانِ‌دوران غم مخور طفلِ‌عقل‌اي‌دل‌به‌شك‌بس‌پیرِچشمْ‌ او را نَدید مهديِ صاحب‌ْزمان آید به‌قرآن غم‌مخور نیمه‌جانْ جانِ‌جهانْ‌محتاجِ‌یك‌جام‌التیام آن‌مسیحْ‌آخر رسد باجامِ‌درمان‌غم‌مخور خارِخشکي‌کزبیابانِ‌عطش‌خشکیده‌است مي‌نویسد در بهاران‌شعر باران غم‌مخور شاه زرینْ‌تختِ‌گیتي‌مي‌شودسُلطانِ‌مُلك تاجِ‌عزت را ببخشد تا به‌یاران غم‌مخور آن هوس‌بازي که‌دین بازد اگر نازد بُتي با نگاه چشمِ‌مهدي یابد ایمان غم‌مخور 🌴#اللهم‌عجل‌لولیك‌الفرج #احســــان_قنبرے مشاهده کارت پستال🤍↶ https://digipostal.ir/cuqd83z @TavouseBeheshti ‌ ࿐ᭂ⸙🖤⸙ᭂ࿐ ▀▀▀▀▀▀▀▀