متن اشعار کربلایی حسین طاهری
واحد | به مقام قرب سلمان شب اول عزاداری ایام شهادت حضـرت زهـرا سلاماللهعـلیهـا یکشنبه۱۲دی۱۴۰۰ |
#واحد | به مقام قرب سلمان
شب اول عزاداری ایام شهادت
حضـرت زهـرا سلاماللهعـلیهـا
یکشنبه۱۲دی۱۴۰۰ | ۲۸جمادیالاول۱۴۴۳
مداح : #کربلایی_حسین_طاهری
-
به مقام قرب سلمان به صداقت ابوذر
به کلام حق فضه به رخ سفید قنبر
به اشاره های مصحف به دم شبیر و شبر
به هر آیه ای ز قرآن و به هل اتی و کوثر
که گرانتر است از زر نخی از عبای حیدر
@Text_Hossein_taheri
همه روز گرم کاری همه شب پی یتیمان
وسط نبرد شیری وسط نماز گریان
پی بوسه ای به پایت لب تیر میدهد جان
به تمام کارهایت متجلی است قرآن
تو به لیله المبیتی زره تن پیمبر
@Text_Hossein_taheri
ره آفتاب کج شد به اشاره نگاهت
متغیر است ساعت به زمان دل بخواهت
تو به آسمان پناهی شده فاطمه پناهت
شده اهل خیر هرکس زده کوه خود به کاهت
که تو دستگیر مایی که تو محشری به محشر
@Text_Hossein_taheri
ضربان ذوالفقارت به تن خطر نشسته
و کشانده لشگری را روی خاک دسته دسته
به مصاف چشمهایت شده کفر سر شکسته
چه به مدح تو بگویم من زار دست بسته
خود شهریار گفته به تو این کلام بهتر
@Text_Hossein_taheri
علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را
که به ماسوا فکندی همه سایه هما را
متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را
به علی شناختم من بخدا قسم خدا را
برو ای گدای مسکین در خانه اش مکرر
@Text_Hossein_taheri
همه جا به هر بهانه سر نام توست دعوا
چه به کوچه مدینه چه به کربلای آقا
ز حرم چو جلوه گر شد همه ی امید لیلا
چه سریع شد خمیده پی یار قد بابا
پسری ابوالعجایب پسری رسول منظر
@Text_Hossein_taheri
به سپاه حمله ور شد تنش از عقاب افتاد
دو لبش عقیق بود و به رویش رکاب افتاد
روی نیزه رفت و کم کم بدنش ز تاب افتاد
به همان زمان که دیگر ز رویش نقاب افتاد
به دل حسین آمد غم روی سرخ مادر
@Text_Hossein_taheri
نفسش که بند آمد به زمین کشید پا را
پدرش چگونه دیده بدن جدا جدا را
شده وقت آنکه دیگر ببرند مصطفی را
به جز این عبا چه مانده؟ ببرد علی ما را
نه که یک علی اکبر که شده هزار اکبر
متن اشعار کربلایی حسین طاهری
@Text_Hossein_taheri
متن اشعار کربلایی حسین طاهری
واحد | دست در دست حسن بود شب دوم عزاداری ایام شهادت حضـرت زهـرا سلاماللهعـلیهـا دوشنبه۱۳دی۱۴۰۰ |
#واحد | دست در دست حسن بود
شب دوم عزاداری ایام شهادت
حضـرت زهـرا سلاماللهعـلیهـا
دوشنبه۱۳دی۱۴۰۰ | ۲۹جمادیالاول۱۴۴۳
مداح : #کربلایی_حسین_طاهری
-
دست در دست حسن بود که بیرون آمد
مهر با ماه از اشراق مدینه سر زد
سوی مسجدبه شکوه و عظمت گشت روان
گوییا حیدر کرار رود در میدان
نه به کف دشنه و نه خنجر و تیغ و علمی
قصد کرده است کند فتح فدک را به دمی
گام مردانه او لرزه به عالم انداخت
گرد و خاک ره او خیبر دیگر می ساخت
کوچه ها گرم تماشای خداوند جلال
عرش در زیر قدمهاش رسیده به کمال
خطبه آغاز شد و با سخنش شد محشر
ذوالفقار اخته انگار علی در خیبر
محضر هیبت او کوه احد زانو زد
آسمان سجده به خاک قدم بانو زد
بانگ زد دست از این خواب گران بردارید
هر چه دارید همه از من و حیدر دارید
سر این سفره اگرروزی خود را بستید
همگی ریزخور حیدر وزهرا هستید
گردش چرخ فلک نیز به دستان علی است
در رگ ریشه زهرا به خدا جان علی است
اگر از بند به بند تن من جان برود
نگذارم که علی بی کس تنها بشود
به رخ سرخ و پریشانی این گیسویم
تا زمانی که نفس هست علی میگویم
حرمت نان نمک حق علی بود علی
غرض از باغ فدک حق علی بود علی
آنچنان تیغ کلامش نفس از دشمن برد
عاقبت پرچم حیدر به سر مسجد خورد
تا شنیدند حقیقت به رهش افتادند
با خجالت فدک فاطمه را پس دادند
حسنش بود که تکبیرمکرر می گفت
ون یکاد از نفس حضرت مادر می گفت
افرین بر تو بر خطبه تو مادر من
همه دیدند چطور امده قرآن به سخن
دست در دست حسن بود که بیرون آمد
بعد چندی همه دیدند که لبخندی زد
گرچه زن بود ولی نیست چو او مرد غیور
کوچه ها از قدمش پرشدازاحساس غرور
ناگهان سایه یک پست به دیوار افتاد
بند بند فلک از دست ستم شد فریاد
تیره شد کوچه و در شهر سکوتی پیچید
دست شب رنگ سیاهی به رخ دهر کشید
کوچه ی تنگ و دلی سنگ خدا رحم کند
حضرت حوریه و جنگ خدا رحم کند
می وزید از دل کوچه خبری سرخ کبود
دیده ای تنگ حرامی به فدک دوخته بود
دوربر را نظری کرد نباشد خبری
یا مباد ا که ازاین ره گذرد رهگذری
هر چه مادر به عقب رفت عدو پیش آمد
عاقبت تکیه به ناچار به دیواری زد
ناگهان سایه دستی روی خورشید افتاد
پسرش سینه سپر کرد مقابل استاد
جگر شیر حسن داشت ولیکن افسرد
دستی از روی سرش رد شد بر مادر خورد
ضربه ای از دو طرف بود و خسوفی پر درد
رحم بر بی کسی فاطمه دیوار نکرد
آنچنان زد که فلک پر شده از ناله چنین
همه گفتند به هم عرش خدا خورد زمین
تلخ این بود حرامی به خودش می بالید
تلخ تراین که به اشک حسنش می خندید
با تمسخر نظرش سوی حسن تا افتاد
پاره ها ی فدک فاطمه را دستش داد
گفت این حق شما خنده کنان رفت که رفت
با غرور از ستمش نعره زنان رفت که رفت
مانده باقی حسن و فاطمه و بقیه راه
دو قدم گریه و اشک و دو قدم ناله و اه
با پر بال وشکسته نفسش بند آمد
نفس همقدم و هم نفسش بند امد
راه میرفت و به لب داشت به زحمت سخنی
حسنم حرفی از این قصه مبادا بزنی
راه کوتاه ولی کم نه از این فاصله شد
هرقدم روی زمین خوردن او مسئله شد
بذرظلمی که در آن کوچه غم دشمن کاشت
حاصلش عصر دهم لشگر کوفی برداشت
برگ گل از ستم و سیلی و غارت پژمرد
دست نامحرم کوفی به پر معجر خورد
متن اشعار کربلایی حسین طاهری
@Text_Hossein_taheri
متن اشعار کربلایی حسین طاهری
واحد | دلم آغوش گرم تو رو میخواد شب سوم عزاداری ایام شهادت حضـرت زهـرا سلاماللهعـلیهـا سه شنبه۱۴
#واحد | دلم آغوش گرم تو رو میخواد
شب سوم عزاداری ایام شهادت
حضـرت زهـرا سلاماللهعـلیهـا
سه شنبه۱۴دی۱۴۰۰ | ۳۰جمادیالاول۱۴۴۳
مداح : #کربلایی_حسین_طاهری
-
دلم آغوش گرم تو رو میخواد
خرابه سرده و دارم میلرزم
هوا سرده ولی عیبی نداره
من از تاریکیا خیلی میترسم
از اونی که سر تو رو رو نیزه بست بدم میاد
از اون که دندون تو رو با سنگ شیکست بدم میاد
بابا بابا بابا حسین
@Text_Hossein_Taheri
یه شب جا موندم و اومد سراغم
همون مردی که با من خیلی بد بود
الهی که دلش آتیش بگیره
که دل سوزوندنو خیلی بلد بود
همش میگفت عموت کجاست حال تو رو نیگاه کنه
بگو از علقمه بیاد دست بستت رو وا کنه
بابا بابا بابا حسین
@Text_Hossein_Taheri
یه جور میزد که انگاری گرفته
منو با مرد جنگی اشتباهی
یه چیزایی میگم عمه نفهمه
از اون شب میره چشم من سیاهی
از اونی که سر تو رو رو نیزه بست بدم میاد
از اون که دندون تو رو با سنگ شیکست بدم میاد
بابا بابا بابا حسین
متن اشعار کربلایی حسین طاهری
@Text_Hossein_Taheri
متن اشعار کربلایی حسین طاهری
واحد | دلم خوش بود بر عمه شب سوم عزاداری ایام شهادت حضـرت زهـرا سلاماللهعـلیهـا سه شنبه۱۴دی۱۴۰۰
#واحد | دلم خوش بود بر عمه
شب سوم عزاداری ایام شهادت
حضـرت زهـرا سلاماللهعـلیهـا
سه شنبه۱۴دی۱۴۰۰ | ۳۰جمادیالاول۱۴۴۳
مداح : #کربلایی_حسین_طاهری
-
دلم خوش بود بر عمه که او را دست کم دارم
بیابان است و تاریک است و تازه ترس هم دارم
لباسم پاره و سرما مرا بدجور آزرده
چه بد, گرمای آغوش عمو را باز کم دارم
همیشه وقت مشکل های سخت و وقت تنهایی
توسل بر علی و فاطمه چون عمه ام دارم
توسل کردم و آمد به سویم مادرم زهرا
رسید و گفتمش باید که فرصت مغتنم دارم
چه میبینم خمیده آمدی من درد یادم رفت
سوال از ماجرای کوچه و درب حرم دارم
نپرس از حال من بابا ندارم بعد عاشورا
دو چشم تار و روی نیلی و آوای بَم دارم
خدایا باز هم دارد صدای زجر می آید
چه ترسی از صدای پای او در هر قدم دارم
به زیر چادرت مادر مرا پنهان کن و برگرد
از این ملعون کبودی بر تنم چندین رقم دارم
به پهلویم لگد خورد و ببین یا فاطمه دیگر
شبیه تو از این پس من همیشه قد خم دارم
برو مادر برو اما اگر دیدی تو بابا را
بگو از قول من بعد از تو هر ثانیه غم دارد
متن اشعار کربلایی حسین طاهری
@Text_Hossein_taheri
متن اشعار کربلایی حسین طاهری
واحد | آفتاب شرفم شب سوم عزاداری ایام شهادت حضـرت زهـرا سلاماللهعـلیهـا سه شنبه۱۴دی۱۴۰۰ | ۳۰جماد
#واحد | آفتاب شرفم
شب سوم عزاداری ایام شهادت
حضـرت زهـرا سلاماللهعـلیهـا
سه شنبه۱۴دی۱۴۰۰ | ۳۰جمادیالاول۱۴۴۳
مداح : #کربلایی_حسین_طاهری
-
آفتاب شرفم مظهر توحیدم من
با همینسن کمم مرجع تقلیدم من
بخدا لحظه ای از کفر نترسیدم من
لحظه های جا نزدم هرچه بلا دیدم من
در ره عشق چه بی ترسم و بی واهمه ام
آیت الله جلیله نوه ی فاطمه ام
گریه امحکمت محض است که گشته سپرم
خم شده قامت لشگر به مصاف جگرم
مثل عمه چه قشنگ است بلا در نظرم
نکند فکر کنی بی کسم و در به درم
من کس و کار حسینم!به لبم این سخن است
سرو سامان همه از سروسامان من است
هرچه را غیر حسین بن علی خط زده ام
رگ هر مفسده را با رگ غیرت زده ام
روی لبهای ستم چوب صلابت زده ام
به رخ زجر لعین سیلی عفت زده ام
حال که چشم تو از وصف مقامات تر است
روضه ام را ز خودم بشنو که دلسوز تر است
روز ها چون شب تار است خدا رحم کند
جنگ من یکبه هزار است خدا رحم کند
قاتلم اسب سوار است خدا رحم کند
کف پایم پر خار است خدا رحم کند
تازیانه به تن من گذر انداخته است
ناقه ی لنگ مرا از کمر انداخته است
فاطمه بودم و قنفذ به سراغم آمد
آنقدر تند دویدم که نفس کم آمد
زجر کم بود که یکدفعه سنان هم آمد
به تو تا خیره شدم سیلی محکم آمد
دست سنگین کسی بر رخ من رد انداخت
آنکه انداخت مرا روی شتر! بد انداخت
متن اشعار کربلایی حسین طاهری
@Text_Hossein_taheri
متن اشعار کربلایی حسین طاهری
واحد | قرار علی شب شهادت حضـرت زهـرا سلاماللهعـلیهـا چهار شنبه۱۵دی۱۴۰۰ | ۲جمادیالثانی۱۴۴۳ مدا
#واحد | قرار علی
شب شهادت حضـرت زهـرا سلاماللهعـلیهـا
چهار شنبه۱۵دی۱۴۰۰ | ۲جمادیالثانی۱۴۴۳
مداح : #کربلایی_حسین_طاهری
-
قرار علی کجا داری میری بگو بهار علی
یه امشبم بیا بمون کنار علی
بمیرم برات این شبه آخری چقدر میلرزه صدات
میخوای بری میفهمم اینو من از نگات
یه فکری کن به حال گریه ی بچه هات
دوای حسن بیا دعا کن امشبو برای حسن
به دل آتیش میزنه گریه های حسن
فقط نزن نزن شده نوای حسن
عزیز دلم چرا دوباره مجتبی گرفت دلهره
هق هق هرشبش امونمو میبُره
بگو که جای پای کی روی چادره
زیاده تبت عجل وفاتیِ فقط به روی لبت
یه امشبم بیا نرو مثه هر شبت
زوده که خونه داره من بشه زینبت
پناه حسین ببین چقدر زیاده سوز و آه حسین
دوباره غرق خون شده نگاه حسین
قراره بعدیمون تو قتلگاه حسین
توی قتلگاه نره دوباره چادرت زیر دست و پا
وقتی حسین سوار میشه بر ذوالجناح
زبون میگیره زینب دم خیمه ها
پناه حرم کجا داری میری بگو برادرم
بدرقه ی راه توئه دو چشم ترم
آهسته تر برو داداش ببین مضطرم
پناه حرم یه مادری داره به صورتش میزنه
یکی داره پیرهن خونیُ
متن اشعار کربلایی حسین طاهری
@Text_Hossein_taheri
متن اشعار کربلایی حسین طاهری
واحد | بزرگ مدینه ، بزرگ همه شب شهادت حضـرت زهـرا سلاماللهعـلیهـا چهار شنبه۱۵دی۱۴۰۰ | ۲جمادیال
#واحد | بزرگ مدینه ، بزرگ همه
شب شهادت حضـرت زهـرا سلاماللهعـلیهـا
چهار شنبه۱۵دی۱۴۰۰ | ۲جمادیالثانی۱۴۴۳
مداح : #کربلایی_حسین_طاهری
-
بزرگ مدینه بزرگ همه
دعای قنوت شب فاطمه
بیا خانه را آب و جارو زدم
به عشقت خودم پشت در آمدم
خودم آمدم تا سلامت کنم
به جای همه احترامت کنم
بیا احترامت فقط با من است
جواب سلامت فقط با من است
تو خورشید زهرای این خانه ای
عزیزم تو آقای این خانه ای
مهیای تو خانه را ساختم
علی جان بیا سفره انداختم
بیا سیر امشب نگاهت کنم
تماشای رخسار ماهت کنم
نگاه تو را از خدا خواستم
من از دار دنیا تو را خواستم
تمنای دستان سرد منی
تو دلگرمی من تو مرد منی
بیا چاره ی حال پروانه کن
بیا گیسوان مرا شانه کن
اگر گیسوانم بهم ریخته
کمی کار خانه سرم ریخته
سرم را اگر پیش تو بسته ام
اگر گریه کردم کمی خسته ام
خیال تو راحت رویم زرد نیست
اگر گریه هم کردم از درد نیست
که اینگونه دلگیر کرده تو را
چه کس اینچنین پیر کرده تو را
به امر پیمبر عمل میکنی
بمیرم که زانو بغل میکنی
ببینم تو را رو به راهی علی
بمیرم برایت الهی علی
غمت را روی شانه ام برده ام
نگو از غریبی مگر مرده ام
مدینه اگر نیست گریان تو
منو بچه هایم به قربان تو
به دنیا پرستی عمل میکنند
شنیدم تو را کم محل میکنند
اگر بی قراری به مسجد نرو
اگر غصه داری به مسجد نرو
کنار منو بچه هایت بمان
همین جا نماز جماعت بخوان
تو مولای والا مقام منی
بدان تا قیامت امام منی
اگر چه دره خانه ات هم شکست
علی خانه تو بهشت من است
یل خیبر اینقدر گریه نکن
جلوی در اینقدر گریه نکن
من از اشک مردانه دق میکنم
همین گوشه ی خانه دق میکنم
مگر مرده باشم تو گریه کنی
زمین خورده باشم تو گریه کنی
تو به حد کافی پریشان شدی
همان کوچه بس بود گریان شدی
زمین خوردن من فدای سرت
کتک خوردم اصلا فدای سرت
بر آن خون دیوار خیره نشو
به تیزی مسمار خیره نشو
به جان علی پهلویم بهتر است
عزیز دلم بازویم بهتر است
متن اشعار کربلایی حسین طاهری
@Text_Hossein_taheri
#واحد
#شب_اول
در عالَم ذَر خدای باری
با شیعه گذاشته قراری
گفتیم به غربت تو لبیک
گفتیم به ماتم تو آری
مادر که حسین گفت گفتم چه اسم عجیب گریهداری
منّت سر تو گذاشتیم و منّت سر ما نمیگذاری
خیر از دو جهان نبینی ای چشم
از داغ حسین اگر نباری
بر گریهکنان تو حسین جان
جز گریه مباد کار و باری
نذر موی اکبر تو قومی
نذر موی دخترت تباری
مرداب شدیم و گریه کردیم
با گریه شدیم رود جاری
از برکت پرچم عزایت
روی سر ماست سایهساری
دکّان نزدم کنار نامت
دور است ز عشق هر قماری
مشکیِ تو کردهایم بر تن
به به جانم چه افتخاری
گریهکنِ تو پیمبرانند
ما نیز در این وسط غباریم
ما لایق دوزخیم اما
داریم به تو امیدواری
افسوس نمیشود بفهمیم
ما را چقدر تو دوست داری
بگذار که کربلا بمیرم
چون با تو خوش است همجواری
هر سال به شوق اربعینت
کارم شده ثانیهشماری
https://eitaa.com/Text_Hossein_taheri
#کربلایی_حسین_طاهری
#واحد
همه عزت دنیای حسین است حسن
به خداوند مسیحای حسین است حسن
بی حسن سوی حسینش بروی باختهای
جان من صاحب امضای حسین است حسن
این حسن کیست که عالم همه دیوانهی اوست
برترین اسم به لبهای حسین است حسن
هرکسی گفت حسین از برکات حسن است
تا ابد پرچم بالای حسین است حسن
بنویسید که آقای جهان است حسین
بنویسید که آقای حسین است حسن
زیر قبه همه گفتیم الهی به حسن
باب حاجات گداهای حسین است حسن
همه در کربوبلایند حسین رفته بقیع
چه عجب جنت اعلای حسین است حسن
او علی اکبر اگر داد حسن قاسم داد
در بلا هم شده همپای حسین است حسن
بعد او خنده ندیدند به لبهای حسین
آی مردم غم عظمای حسین است حسن
#کربلایی_حسین_طاهری
#واحد
ذکر اهل ولا، ذکر سینه زنا
افتخار ما همینه البقیعلنا
میخونیم تو کربلا البقیعلنا
توی مشهدالرضا البقیعلنا
میخونیم با شور و حال توی صحن نجف
روبرو ایوون طلا البقیعلنا
عمریه که ما به این نوکریا مینازیم
قبل از آزادی قدس بقیع رو میسازیم
البقیع لنا البقیع لنا
ابناءالمصطفی، ابناءالمرتضی
نحن خدام البقیع البقیع لنا
شد شعار نوکرا البقیع لنا
تو حماسه و دعا البقیع لنا
چه قشنگه حک بشه سر درِ موکبا
از نجف تا کربلا البقیع لنا
فرمانده صاحبالزمان، ما همگی سربازیم
قبل از صبح انتقام، بقیع رو میسازیم
البقیع لنا البقیع لنا
#کربلایی_حسین_طاهری
#واحد
ای گدایان رو کنید امشب که آقا قاسم است
تا سحرپیمانهریز کاسه ی ما قاسم است
یادمان باشد اگر روزی بقیع را ساختیم
ذکر کاشی های باب المجتبی یا قاسم است
از همان روزیکه رزق نوکران تقسیم شد
کربلای سینهزنهای حسن با قاسم است
این کریمان به نگاه خود گره وامیکنند
آنکه عمری درد ما کرده مداوا قاسم است
گوسفندی نذر او کردیم و مرده زنده شد
آنکه نامش میکند کار مسیحا قاسم است
روی ابرویش اگر تحتالهنک بسته حسین
در حرم زیباترین فرزند زهرا قاسم است
نعره زد: ان تنکرونی ریخت لشکر را بهم
وارث شیر جمل شاگرد سقا قاسم است
مرد نجمه بود و صاحب خیمه شد در کربلا
سایهی روی سر مادر به هر جا قاسم است
با اشاره هر کجا میگفت: یا زینب ببین
آن سر عمامه بسته روی نیها قاسم است
زیر سم اسبها با هر نفس قد میکشید
گفت با گریه حسین، این تن خدایا قاسم است
نعلهای خاک خورده دندههایش را شکست
مثل مادر این تنی که میخورد پا قاسم است
چونکه قاسم بود بین گرگها تقسیم شد
یوسف پاشیده از هم بین صحرا قاسم است
ای گدایان رو کنید امشب که آقا قاسم است(۴)
#کربلایی_حسین_طاهری
#واحد
شرافت مات تشریفات والای علی اکبر
تعالی شمهای از شأن اعلای علی اکبر
معاد پیچش زلفش نماد محشر کبری
(قیامت جلوهای از قد و بالای علی اکبر)۲
تجلیهای پیغمبر در این آئینه بیوقفه
حرم را میکند محو تماشای علی اکبر
همآوردی ندارد شير حق در جنگ رو در رو
(هزار الله اکبر کيست همتای علی اکبر؟)۲
(به يک جولان چشمش قلب اردوگاه دشمن ريخت)۲
(عجب شوری به پا کردهاست غوغای علی اکبر)۲
نه تنها بهر استقبال از او پيغمبر آمادهاست
(خدا آغوش وا کرده مهيای علی اکبر)۲
اگرچه حاصل عمر حسين از دست رفت اما
(به رسم صبر تاب آورد تا پای علی اکبر)۲
غم فرزند سنگين است، تا میشد تحمل کرد
ولی آخر به خاک افتاد بابای علی اکبر
به خاک افتاد طوری که همه گفتند دق کرده
(به خاک افتاد بين ارباً اربای علی اکبر)۲
حسين افتاد از پا موقعی که ديد افتاده
(شکافی بين ابروهای زيبای علی اکبر)۲
(مسيحا آفرين، آهی کشيد و از نفس افتاد)۲
خدايا کاش امکان داشت احيای علی اکبر
علی را تکه تکه از تمام دشت آوردند
(ولی کامل نشد انگار اعضای علی اکبر)۲
تنش را در عبا چيدند پيش چشم بابايش
(عموعباس با ديگر عموهای علی اکبر)۲
(و حالا بين دارالحرب دور عمهی سادات
بنیهاشم همه جمعند منهای علی اکبر)۲
علی اکبر، علی اکبر ...