💢 اخراج از عیتاالشعب
برای اولین بار جلویم را در عیتاالشعب گرفتند و اصرار پشت اصرار که هر چه زودتر روستا را ترک کن. از آنها اصرار و از من انکار. بیسابقه است. کم به اینجا نیامدهام و اتراق نکردهام.
در نهایت از میان جمع میانسال-جوانی با کلاهی مشکی که تا نیمهی صورت پایین کشیده جلو میآید و کنارم میکشد و میگوید شرایط با چند روز پیش به شدت فرق کرده و حساس شده است. وضعیت خطرناکتر از آن چیزی است که تصورش را میکنی.
مقاومت میکنم و زیر بار نمیروم. چند بار رفت و برگشت میکنیم. از پسم برنمیآید. دست آخر درگوشم میگوید اگر بگویم حضورت الان ممکن است عملیات ما را متوقف کند، قبول میکنی؟ تا تو در اینجا باشی ما نمیتوانیم کارمان را شروع کنیم.
اگر چه بهانه میدانم، اما چارهای هم ندارم. حزبالله است و طبیعتا زورش میچربد.
دست از پا درازتر برمیگردم. روشن است با قرار است پایگاه #الراهب را مجددا بزنند. به سمت قطاع شرقی و حولا و مرکبا راه میافتم. دلشوره گرفتهام. درست زیر پایگاه العباد توقف میکنم و خبرها را چک میکنم. در همین فاصلهی کم الراهب را زدهاند و اسرائیل هم به سختی واکنش نشان داده و برای اولین بار داخل روستا را به شدت بمباران کرده است.
برای سلامتیشان دعا میکنم و مسیر را ادامه میدهم. به عدیسه میرسم. دشمن، عدیسه را هم بمباران کرده است.
نیمه شب در گوشهای از قطاع شرقی، کانال خبری مقاومت را چک میکنم. در همان خبر اول چشمم به تصویر همان میانسال-جوان خشک میشود. فیلمها که بیرون میآید معلوم میشود درست همان نقطهای که صحبت میکردیم بمباران شده و همانجا هم به شهادت رسیده است. علی طریقالقدس.
از کانال معصومی زارع
https://t.me/Monbathat
@Thirdintifada