خانم ِآقایــــِ مــــــــیــــــم : )
_ دلم میخواد همهی آدما قوهی درک کردنشون به قدری بشه که بتونن همو بفهمن ! ‹ #آرزوهایمحالمن ›
_ دلم میخواد همینجوری که تو خیالاتم رویِ کاشیهای بینالحرمین نشستم چشمام و ببندم و وقتی باز میکنم واقعا اونجا باشم !
‹ #آرزوهایمحالمن ›
" مراقب حرفهاتون باشید ؛
شاید بخاطر یه حرفتون یکی تا صبح نخوابه ! "
کارما میگه:
خورده قلبی که شکستید
یه روز میره تو قلبتون..!
"حق"
[ قلبش در سینه سنگینی میکرد و تحمل اینهمه درد را نداشت. ]
خانم ِآقایــــِ مــــــــیــــــم : )
کارما میگه: خورده قلبی که شکستید یه روز میره تو قلبتون..! "حق"
خیلی دارکه توی این سن که باید بهترین دوران عمرمون رو بگذرونیم،داریم دنبال چند دقیقه ارامش میگردیم
فقط چند دقیقه:)"
"حق"
" عکسها نفس کشیدن را برایش دشوار میکردند و کتابها ماشینهای زمانی شده میشدند و او را دست و پا بسته از سالی به سالی از شهری به شهری میبردند. یادگاریها هجوم میآوردند و همهی خاطرات تلخ و شیرین را به رُخش میکشیدند. عطرها او را در خود غرق میکردند و با هر بوییدن موجی از خاطرات او را زیر و رو میساخت. "
#تیکه_کتاب
خانم ِآقایــــِ مــــــــیــــــم : )
خوبی؟!
خوبم دارم چایی میخورم:)))))🥲🥀👩🏻🦯
" ای عَجَب آن عَهد و آن سوگند کو؟!
وَعده هایِ آن لبِ چون قند کو؟! "