eitaa logo
توییت(سیاست،گفتمان،طنز)
21.5هزار دنبال‌کننده
6.4هزار عکس
6.2هزار ویدیو
4 فایل
『•﷽•』 تبلیغات👇 https://eitaa.com/joinchat/4031513195Cc2c5e9c9df
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🍃🍃🍃🍂🍂🍂🍂 واقعی هوا تاریک شده بود و بازم خبری از نبود ، بارون میبارید ، این روزا انقدر بارون باریده بود که دیگه عادی شده بود... بعد از درست کردن شام ، تلویزیونو روشن کردم و از روی بی حوصلگی مشغول دیدن برنامه ای شدم... انقدر توی فیلم پیش روم شده بودم که اصلا متوجه اومدن کیان نشدم و وقتی که صداشو از شنیدم ، فهمیدم که برای سر کردن شال و پوشیدن یه لباس درست و حسابی خیلی دیر شده! صدام میکرد ، بدون اینکه از جام پاشم با گفتم : _بله؟ اینجام... با لباسا و موهای خیس رو به روم ایستاد که از جام پاشدم و خواستم برای درست کردن سر و وضعم سمت اتاقم که میونه ی راه...😱👇 https://eitaa.com/joinchat/355074477C0f2bee59d7
هدایت شده از گسترده 5 ستاره 🌟🌟🌟🌟🌟
🍃🍃🍃🍃🍂🍂🍂🍂 واقعی هوا تاریک شده بود و بازم خبری از نبود ، بارون میبارید ، این روزا انقدر بارون باریده بود که دیگه عادی شده بود... بعد از درست کردن شام ، تلویزیونو روشن کردم و از روی بی حوصلگی مشغول دیدن برنامه ای شدم... انقدر توی فیلم پیش روم شده بودم که اصلا متوجه اومدن کیان نشدم و وقتی که صداشو از شنیدم ، فهمیدم که برای سر کردن شال و پوشیدن یه لباس درست و حسابی خیلی دیر شده! صدام میکرد ، بدون اینکه از جام پاشم با گفتم : _بله؟ اینجام... با لباسا و موهای خیس رو به روم ایستاد که از جام پاشدم و خواستم برای درست کردن سر و وضعم سمت اتاقم که میونه ی راه...😱👇👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/355074477C0f2bee59d7