eitaa logo
~چَنـد قـَدَمـ👣تآ وِصـآلــّ🍃
1.7هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
1.5هزار ویدیو
33 فایل
دیـٰانت منهـٰاے سیـٰاست🍃 نتیجہ‌اش مےشود کربلـٰا💔؛ نہ‌ ظهور!💚 شروط‌"تبادل‌،کپی..."🤗↶ https://eitaa.com/sh_Vesal180 "شنوای حرفاتون هستیم"😉↶ https://daigo.ir/secret/1491814313 هشتگ‌ها😇↶ https://eitaa.com/3121542/16574 .
مشاهده در ایتا
دانلود
ماومجنون‌درس‌عشق‌ازيك‌اديب‌آموختيم. اوبه‌ظاهرﮔﺸﺖعاشق،مابه‌معنی‌سوختيم...❤️ ...☕ 「➜νєѕαℓ_¹⁸⁰🌱」
محمد حسین پسرعموی من بود. ما هفتم مهر سال ۹۰ عقد کردیم و یک سال بعد هم به خانه خودمان رفتیم ..💞.. برای انتخاب نام محمد یاسا کلی تحقیق کردیم؛ یاسا به معنی پاک و دور از گناه است ..👼🏻.. همسرم به ندرت عصبانی می‌شد و اگر هم به آن نقطه می‌رسید پس از ناراحتی و عصبانیت برای اینکه از دلم در بیاورد هرکاری از دستش بر می‌آمد انجام می‌داد و جبران می‌کرد ..😊.. اما وقتی عصبانی و ناراحت می‌شد، کمی طول می‌کشید تا دلش را به دست بیاوری ..❤️‍🩹.. همیشه در تنگناهای مالی خیالم از بابت محمدحسین راحت بود با رفتارهای مردانه‌اش خیلی امیدوارم می‌کرد. به او ایمان داشتم که مشکل را حل می‌کند و تا جایی که ممکن بود نمی‌گذاشت شرایط سخت شود ..😇.. شـهـیـد مدافع حرم سیدمحمدحسین‌میردوستی🕊 「➜𝕍𝔼𝕊𝔸𝕃_𝟙𝟠𝟘
قهر بودیم،در حال نماز خواندن بود ، نشسته بودم و توجھی به همسرم نداشتم .. کتاب شعرش را برداشت و با یک لحن دلنشین شروع کرد به خواندن . ولی من باز باهاش قهر بودم؛ کتاب را گذاشت کنار و به من نگاه کرد و گفت : غزل‌تمام،نمازش‌تمام،دنیامات‌سکوت بین من و واژه ها سکونت کرد . باز هم بھش نگاه نکردم! اینبار پرسید : عاشقمۍ؟ سکوت کردم؛ گفت: عاشقم گرنیستی لطفی‌بکن نفرت بورز بی‌تفاوت بودنت هرلحظه آبم میکند! دوباره با لبخند پرسید : عاشقمۍ مگه نه؟ گفتم : نه! گفت : تو نه میگویی و پیداست میگوید دلت آری ، ك این سان دشمنی یعنۍ ك خیلی دوستم داری :)! زدم زیر خنده و روبروش نشستم دیگر نتوانستم به ایشان نگویم ك وجودش چقدر آرامش بخشہ .. بهش نگاه کردم و از تہ دل گفتم: خداروشکر کہ هستۍ ♥️:) روایت:شھید عباس بابایی 「➜νєѕαℓ_¹⁸⁰🌱」
خرید عقدمان یڪ حلقھ ۍ نھصد تومانۍ بود براۍ من همین و بس . ☺❤ بعد از عقد ، رفتیم حرم . 💛🌱 بعدش گلزار شھدا . 🕊🌹 شب هم شام خانھ ۍ ما . صبح زود مھدۍ برگشت جبھھ 🙂🍂 راوۍ : همسرشھيدمھدۍزين‌الدين 🕊「➜𝕍𝔼𝕊𝔸𝕃_𝟙𝟠𝟘
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این قسمت: مخصوص متأهل ها👩‍❤️‍👨 فقط کافیه یکم از خانومتون تعریف کنید، البته در تعریف کردن هم مراقب باشید زیاده روی نکنید. 😃 •○•○•○•○•○•○•○•○ 「➜νєѕαℓ_¹⁸⁰🌱」
هر چے از پشت درِ آشپزخونہ خواهش کردم،فایده نداشت☹️ درو بسته بود و مےگفت : چیزے نیست،الان تموم میشہ وقتے اومد بیرون دیدم آشپزخونہ رو مرتب کرده ڪف آشپزخونہ رو شستہ ظرفهارو چیده سر جاشون روے اجاق گاز و تمیز کرده و خلاصہ آشپزخونہ شده مثل یہ دستہ گل گفتم: با این کارا منو خجالت زده میکنے گفت: فقط‌خواستم‌کمکےکرده‌باشم💙 خدا میخواست زنده بمانے ص⁷ شهیدعلےصیآدشیرازے 「➜νєѕαℓ_¹⁸⁰🌱」
هنوز آن کاغذ را دارم شرایطش را خلاصہ رویش نوشتہ بود و پایینش را امضا کرده بود تمام جلسه خصوصے صحبت ما درباره ازدواج ختم شد بہ همان کاغذ ؛ مختصر و مفید🙂 بعد از ، باسمہ تعالے دهـ¹⁰ تا از نظراتش را نوشتہ بود بعضے هایش اینطور بودند : "داشتن ایمان بہ وخدا و خُداجویے مقلد امـام بودن و پیروے از رسالہ ایشان شغل من پاسـدار است مشکلات آینده جنگ مکان زندگـی انگیزه ازدواج ، رسیدن بہ کمال💙" عبارت‌ها کوتاه بود اما هر کُدام یك دنیآ حرف داشت براےِ گفتن.. شهید سیدعلے حُسینے ساکنان ملك اعظم³،ص⁷⁸📚 「➜νєѕαℓ_¹⁸⁰🌱」
آقا مھدۍ گاهۍ ڪھ یڪ حدیث یا یڪ جملھ ۍ زیبا پیدا مۍ ڪرد ، با ماژیڪ مۍ نوشت روۍ ڪاغذ و مۍ زد بھ دیوار .🌱 بعد در موردش با همدیگھ حرف مۍ زدیم ، هر ڪدام هر چھ فھمیدھ بودیم ، مۍ گفتیم .☺🦋 اینجورۍ آن جملھ هم روۍ دیوار جلوۍ چشم مان مۍ ماند و هم توۍ ذهنمان ماندگار مۍ شد ...❤✨ راوۍ : همسرشھیدمھدۍزین‌الدین ♥︎|••... 🕊|••‌‌ 「➜ᴠᴇsᴀʟ_¹⁸⁰
•🥺❤️• 💞بادختری‌ازدواج‌کن‌که‌نمازوروزه‌اش مهمترازپاک‌ شدن‌آرایشش‌باشه!(:🚶🏻‍♂ ♥︎•°•| 「➜νєѕαℓ_¹⁸⁰🌱」
موقع‌ خرید جھیزیھ،🌱 خانم فروشندھ بھ گوشیم نگاھ ڪرد و گفت: این‌ عڪس ڪدوم‌ شھیدھ؟!🍂 خندیدم‌ و گفتم‌ : هنوز شھید نشدھ!🕊 عڪس شوهرمھ.!🙂❤ ◇راوۍ:همسر شھید محمد حسين محمد خانۍ @VESAL_180
به‌جای«دوستت‌دارم»به‌محبوبتون‌بگید: من‌تورا... به جان میخوانمت به دل مینشانمت به عشق میدانمت به غزل میسُرایمت به ماه میپندارمت و به مهر میجویمت آری‌؛من‌توراباتمام‌وجود دوستت‌دارم💍❤️🫂 💍••|↫ 😍••|↫♥︎ 「➜νєѕαℓ_¹⁸⁰🌱」
؏ـشقٰیعنے، دࢪمیـٰانِ‌غُصہ‌هـٰاےزندگے یڪ‌نفربـٰآشدڪہ‌آࢪامت‌ڪند...🤍🫂╰ 🧶↫ 「➜νєѕαℓ_¹⁸⁰🌱」
زیاد بھ ماموریت میرفت و ڪمتر او را می دیدیم 😕❤ براۍ همین هر موقع هم ڪھ بھ خانھ مۍ آمد ، بارها از من بابت نبودنش و بابت اینڪھ بار مدیریت خانھ و زندگۍ و تربیت دخترمان را تنھا بھ دوش مۍ ڪشم عذرخواهۍ مۍ ڪرد . ☺❤ درحالۍ ڪھ من معتقدم بیشتر زحمات را خود او متقبل مۍ شد. ❤🌱 هر وقت خانھ مۍ آمد ، در ڪارها بھ من بسیار ڪمڪ میڪرد تا حداقل وقتۍ او در خانھ است . من ڪمتر خستھ شوم.🦋 زندگۍ مشترڪ ما بر پایھ صداقت و همدلۍ شڪل گرفت. 💛 شھید بھ سادھ زیستۍ و توجھ بھ فرامین الھۍ توجھ خاصۍ داشت . 🌸 سبڪ زندگۍ خود را از زندگۍ شھدا بھ خصوص شھید محمد ابراهیم همت اقتباس میڪرد. ☘ روۍ دیوار اتاق ما عڪسۍ از شھید ابراهیم همت بود و زیر آن نوشتھ بود «خدایا هرگز صداۍ شھید همت را در درون من خاموش نڪن» ❤ ارادت خاصۍ بھ شھید همت داشت. 🌱 راوۍ:همسر شھید علۍ ڪنعانۍ ♥︎••| 🕊••| 「➜νєѕαℓ_¹⁸⁰🌱」
"والقعودمعاک‌فیه‌رائحة‌برعم‌الکرز" وکنارتوبودن، عطرِشکوفه‌های‌گیلاس‌رادارد! ˘˘ 😍 「➜νєѕαℓ_¹⁸⁰🌱」
.•.♥︎.•. قـٰاصدڪ‌جـٰانِ‌مرا‌تـٰابہ‌خراسـٰان‌برسـٰان بہ‌طوافِ‌حـٰرمِ‌حضــرت‌سلطـٰان‌برسـٰان..🕊 💛●●| 💌●●| ♥︎●●~\ᐯEᔕᗩᒪ_180/
تو را بیشتر از آنچه در قالب کلام بگنجد دوست دارم✍🏼❤️ ♥︎••| 「➜νєѕαℓ_¹⁸⁰🌱
یادمہ از اولین دوره هاے راهیان نور ڪہ رفتہ بودم ،وقتے وارد هویزه شدیم قشنگے فضاش ما رو گرفت ...😊 ڪسایے ڪہ رفتن هویزه میدونن چے میگم ... جلوے درش کفشاشو👟 میگیرن و واڪس میزنن .... از تونل سر بندها ڪہ عبور میڪنے میرسے بہ یہ حیاط ڪہ دو طرفش شهدا دفنن و چند تا درخت🌴 رو مزار بعضے شهدا سایہ انداختہ و دلچسبے فضا رو دو چندان میڪنہ یادمہ وارد شدیم و راوے روایت گرے میڪرد یڪے از بچہ ها ڪہ سابقہ دار بود اصرار ڪرد بچہ ها بریم سر قبر 👈شهید علے حاتمے🌷 پرسیدیم چرا بین اینهمہ شهید به اونجا اصرار دارے ...⁉️ گفت بیاین ڪارتون نباشہ 🤔 رفتیم سر مزار شهید و مشغول فاتحہ و صحبت و دیدیم چند تا خواهرا هم پشتمون سرپا وایسادن و منتظرن بیان همونجا و چون ما اونجا بودیم خجالت😓میڪشیدن جلو بیان برام جاے تعجب بود خوب بقیہ شهیدا اطرافشون خالین برن برا اونا فاتحہ بخونن ... ڪہ این رفیقمون گفت آخہ این شهید مسئول ڪمیتہ ازدواجہ 💑 هر ڪے با نیت بیاد سر خاڪش سریع ازدواج میڪنہ (پس بگو چرا خواهرا صف وایساده بودن 😂😂😂) ما هم از قصد هے ڪشش میدادیم و از روے مزار بلند نمیشدیم 😁... یهو راوے اومد بلند جلومون با صداے بلند و🗣خنده 😄 گفت: آقایون این شهید شوهر میده‌ها ... زن نمیده به ڪسے یهو همه اطرافیان و اون خواهراے پشت سرے خندیدند 😂 و ما هم آروم آروم تو افق محو شدیم ..🌅 البتہ راوی بہ شوخے میگفت خیلے بچه ها با نیت اومدند و ازدواج 🎊هم ڪردند . 💚••| 🕊••| 「➜νєѕαℓ_¹⁸⁰🌱」
زمان ما هم، رسم و رسوم ازدواج زیاد بود. ریخت و پاش هم بیداد می کرد. ولی ما از همان اول ساده شروع کردیم؛ خریدمان یک بلوز و دامن برای من بود و یک کت وشلوار برای مرتضی. چیز دیگری را لازم نمی دانستیم. به حرف و حدیث ها و رسم و رسوم هم کاری نداشتیم؛ خودمان برای زندگی مان تصمیم می گرفتیم. همین ها بود که زندگی مان را زیباتر می کرد. همسر شهید آوینی ••|🕊V̷E̷S̷A̷L̷_̷1̷8̷0̷
موقع‌ خرید جھیزیہ خانم فروشندھ بھ گوشیم نگاھ ڪرد و گفت: این‌ عڪس ڪدوم‌ شھیدھ؟!🍂 خندیدم‌ و گفتم‌ : هنوز شھید نشدھ!🕊 عڪس شوهرمھ.!🙂❤ ◇راوۍ:همسر شھید محمد حسين محمد خانۍ 「➜νєѕαℓ_¹⁸⁰🌱」
••🌿 تورادوست‌دارم بدون‌آن‌ڪه‌علتش‌رابدانم محبتی‌ڪه‌علت‌داشته‌بـٰاشد یـٰا...احترام‌است‌...یـٰا...ریـٰا…♥️🫀•• 💚•|😌 「➜νєѕαℓ_¹⁸⁰🌱」