💢 توجه به فناپذيرى دنيا
💠 امام علی علیه السلام فرمودند:
🍃 هرچيز كه شمرده مى شود سرانجام پايان مى گيرد.
🔹 كلُّ مَعْدُودٍ مُنْقَضٍ، وَ كُلُّ مُتَوَقَّعٍ آتٍ؛
📚 نهج البلاغه حکمت 75
📎 #اعتقادات
📎 #اخلاق
📎 #امامت
📎 #نهجالبلاغه
📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید
پرسمان اعتقادی استاد محمدی 👇👇
🔹🔸🔹🔸🔹🔸
♨️ @ostadmohamadi
️♦ان الحسین مصباح الهدی و السفینه
النجاه ♦️
به درستی حسین چراغ هدایت و کشتی نجات است.
داستان کربلا
قسمت پنجم
هنگامی که امام حسین علیه السلام قصد خروج از مکه نمودند ابتدا دور خانه خدا طواف نموده، سعی بین صفا و مروه نموده و از احرام خارج شدند و حج خود را به عمره تبدیل کردند چون قصد اتمام آن را نداشت زیرا بیم آن داشت که در مکه دستگیر و به سوی یزید بن معاویه فرستاده شود و نمی خواست در مکه ، حرم امن الهی خون مردم بیگناه ریخته شود.
محمد بن حنفیه از امام خواست که به سمت یمن یا یکی از شهرهای دیگر برود
امام علیه السلام در پاسخ فرمودند:
پیامبر (ص) را در خواب دیدم، فرمود ای حسین خارج شو، خدای بزرگ دوست دارد تو را کشته ببیند.
محمد بن حنفیه عرضه داشت: همه ما از خدائیم و به سوی او بازمی گردیم، پس چرا زنان را با خود می بری با اینکه از آینده آنها خبر داری؟
فرمودند: پیغمبر خدافرمودند خداوند میخواهد آنها را اسیر مشاهده کند.
از امام صادق علیه السلام نقل است: هنگامی که امام حسین علیه السلام خواست به سوی عراق حرکت کند
کتیبه ای که داشت و وصایایش را نزد ام سلمه قرار داد که در بازگشت کاروان اسرا، امام سجاد علیه السلام از وی گرفت.
در طول مسیر، امام با مردم صحبت می کردند.
به عبدالله بن حر حنفی پیام دادند که به ایشان ملحق شوند اما وی به امام گفت: اسبم را که اسب خوبی است به شما می دهم، به تعبیر ما امام فرمودند: نه، ما اسبت را نمی خواهیم، ما می خواهیم خودت را به سعادت ابدی برسانیم، ما می خواهیم تو از ما باشی (به تعبیر بنده)
هنگامی که امام علیه السلام به ذات العرق رسید با بشر بن غالب که از عراق می آمد دیدار کرد و از کوفیان پرسید
وی گفت: قلب و جانشان با توست اما شمشیرهایشان با بنی امیه است
ابن قولویه قمی از امام صادق علیه السلام روایت کرده که فرمودند: هنگامی که امام حسین علیه السلام از گردنه بطن بالا رفت به اصحابش گفت: بی تردید کشته می شوم، گفتند چرا ای امام؟ فرمودند: در خواب دیدم سگ هایی مرا گاز می گیرند و سگی سیاه و سفید از همه بدتر بود.
کاروان به حرکت خود ادامه داد تا به منزلگاه شراف رسیدند، در اینجا امام علیه السلام از جوانان خواستند آب بسیاری با خود بردارند.
امام از شراف نیز حرکت کردند تا روز به نیمه رسید در حال حرکت، یک نفر از اصحاب تکبیر گفت،
امام فرمودند: خدا برتر است اما چرا تکبیر گفتی؟
گفت: نخل های خرما دیدم ، برخی از اصحاب گفتند ما تا کنون در این مکان نخل خرمایی ندیدیم، حتماً گروهی از سواران هستند
لذا امام دستور دادند کاروان به سمت تپه ای که در نزدیک شان بود به نام ذو حسم بروند و به عنوان پناهگاه از آن استفاده کنند...
⬅️ ادامه دارد
🎀 در فردای قیامت که هیچ چیز را از انسان نمیخرند،
#اشک بـر سید الشهدا (علیه السلام) را مثـل دانــه الـمـــاســی 💎 نـقــد مـیکـنـنــد.
✍ آیت الله بهجت (ره)
#امام_حسین علیه_السلام
#سیدالشهداء علیهالسلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌آیا شیعیان امام حسین را کشتند ⁉️
⛔️شیعیان امام را دعوت کردند و کشتند و بعد برایش عزاداری میکنند؟⭕️
(پاسخ: مرتضی کهرمی )
#شبهات_محرم #عاشورا #کهرمی
آدرس ما در ایتا،تلگرام،اینستاگرام،آپارات و...
👈کلیک کنید👉
🏴@pasokhgooha_ir🏴
🌷 #امام_حسين (علیه السلام) فرمودند:
«هركه مرا پس از مرگم، زيارت كند، روز قيامت زيارتش مى كنم و اگر در آتش هم باشد، او را بيرون مى آورم».
📚موسوعة الامام الحسین علیه السلام، ج ۲٤، ص ٤٣٦
🌷 امام موسیالکاظم علیهالسلام فرمودند :
🎀 از تربت من براى تبرك چيزى بر نداريد ؛ زيرا خوردن تربت همه ما حرام است مگر تربت جدّم #حسين بن على عليه السلام ؛ زيرا خداوند تعالى در اين تربت براى شيعيان و دوستان ما شفا قرار داده است.
📗 عيون أخبار الرِّضا : ۱/۱۰۴/۶
🌷 #امام_حسین علیه السلام فرمودند :
☑️ سوگند به خدا !
خون من از جوشش باز نمے ایستد تا سر انجام خداوند #مہدے(عج)رابرانگیزد.
📗 مناقب ابن شہر آشوب ج۴ ص٨۵
#أللَّھُمَ_عجِلْ_لِوَلیِڪْ_ألْفَرَج
🌷 اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
❣#سلام_امام_زمانم❣
📖 السَّلَامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا السَّبَبُ الْمُتَّصِلُ بَیْنَ الْأَرْضِ وَ السَّمَاءِ...
🌱سلام بر گوشهی روشن قبایت که آسمان را بر ما زمینگیران دوریات میتکاند.
سلام بر تو و بر ریسمان مهربان دستانت که تنها راه نزول ملکوت آسمانها بر برهوت غفلت زمیناند...
📚 صحیفه مهدیه،زیارت حضرت صاحب الامر در سرداب مقدس، ص610.
#اللهمعجللولیکالفرج
#امام_زمان
💢 روش تحلیل کارها
💠 امام علی علیه السلام فرمودند:
🍃 چون كارها به هم شبيه گردند آخرشان را بايد به اوّلشان سنجيد.
🔹 إنَّ الْأُمُورَ إِذَا اشْتَبَهَتْ، اعْتُبِرَ آخِرُهَا بِأَوَّلِهَا؛
📚 نهج البلاغه حکمت 76
✍️ همیشه آغاز و انجام کارها با یکدیگر پیوند ناگسستنى دارند و در واقع شبیه علت و معلول اند، بنابراین اگر ما در چگونگى پایان کارى شک و تردید داشتیم باید ببینیم آغازش چگونه بوده است؛ هرگاه در مسیر صحیح بوده عاقبت آن نیز چنین است و اگر آغاز آن در مسیر نادرستى قرار گرفته باید بدانیم که عاقبت آن نیز نادرست و خطرناک است.
📎 #اعتقادات
📎 #اخلاق
📎 #امامت
📎 #نهجالبلاغه
📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید
پرسمان اعتقادی استاد محمدی 👇👇
🔹🔸🔹🔸🔹🔸
♨️ @ostadmohamadi
♻️ داستان کربلا ، قسمت ششم
در ذوحسم به دستور امام خیمه ها را برپا کردند، فرمانده سواران حربن یزید ریاحی بود که تعداد شان به حدود هزار نفر می رسید، امام حسین علیه السلام دستور دادند به آنان و اسب هایشان آنقدر آب دادند تا همگی سیراب شدند.
در هنگام ظهر امام به حجاج بن مسروق دستور دادند اذان بگوید.
بعد از نماز امام بعد از حمد و ثنای الهی فرمود: ای مردم نزد شما نیامدم مگر بعد از اینکه نامه های شما به دست من رسید که گفته بودید رهبر نداریم نزد ما بیا شاید خداوند بوسیله تو ما را در مسیر حق و هدایت گرد هم آورد، اگر بر سر سخن خود هستید من آمده ام، عهدتان را با من تجدید کنید و اگر مرا نمی خواهید از همان راهی که آمده ام باز می گردم.
همه ساکت شدند و کسی سخنی نگفت، به موذن دستور دادند اذان بگوید، سپس به حر فرمودند: آیا می خواهی بر یارانت نماز بخوانی؟ گفت نه بلکه شما بخوانید و ما پشت سر شما نماز می خوانیم. نماز ظهر را خواندند.
بعد از نماز عصر امام فرمود: ای مردم اگر تقوای الهی پیشه سازید و حق را برای اهل آن خواستار شوید خداوند از شما بیشتر خشنود می شود ما خاندان محمد (ص) هستیم از این مدعیان برای حکومت سزاوارتریم کسانی که حق حکومت نداشته و با ظلم و ستم حکم می رانند اگر برای ما حقی قائل نیستید و عقیده هم اکنون شما چیز دیگری است من از نرد شما می روم.
حر از جریان نامه ها اظهار بی اطلاعی کرد، امام دستور دادند دو کیسه پر از نامه را آورد و جلوی حر ریختند
امام خواستند که بازگردند، اما یاران حر مانع شدند.
امام به حر فرمود: مادرت به عزایت بنشیند چه می خواهی؟
حر گفت: اگر غیر از شما فرد عرب دیگری این حرف را به من می زد و گرفتار بود همین توهین را به او می کردم اما سوگند به خدا که من جز نیکویی نمی توانم نام مادرت را بر زبان بیاورم
امام فرمود: چه می خواهی؟ حر گفت: می خواهم شما را نزد ابن زیاد ببرم
فرمود: همراه تو نمی آیم
گفت: من مامور جنگ با شما نیستم، اگر نمی خواهید به کوفه بروید راهی را در پیش بگیرید که نه به کوفه برود و نه به مدینه...
امام علیه السلام پذیرفتند و به سمت قادسیه حرکت کردند
در طول مسیر امام روی اسب لحظه ای خوابشان برد سپس بیدار شدند و فرمودند انا لله وانا الیه راجعون و سپاس خدای جهانیان را سزاوارست
علی بن الحسین علیه السلام که نزد پدر بزرگوارشان بودند عرضه داشتند چرا سپاس خدا را گفتید و این آیه را خواندید؟
فرمودند: لحظه ای خوابم برد اسب سواری را دیدم که می گفت: این گروه می روند و مرگ به دنبالشان در حرکت است
فرمود: پدر جان مگر ما بر حق نیستیم؟
فرمودند: سوگند به آن که بازگشت همه ما به سوی اوست ما بر حق هستیم
فرمود: در این صورت هراسی نداریم که در مسیر حق کشته شویم
فرمودند: خداوند به تو بهترین پاداشی را بدهد که از پدری به فرزندش می دهد
هر گاه امام به سمت کوفه متمایل می شدند، حر ممانعت می کرد همچنان رفتند تا به نینوا رسیدند
در نینوا نامه ای از ابن زیاد به حر رسید که در آن دستور داده شده بود امام را در همان جا نگه دارد تا اینکه دستور ابن زیاد برسد.
امام به حر گفت: وای بر تو ما را رها کن
حر گفت: من توانایی این کار را ندارم این مرد به عنوان جاسوس فرستاده شده است
زهیر بن قین از امام خواست که با آنان بجنگند قبل از آنکه بر تعدادشان افزوده شود
امام فرمودند: من آغازگر جنگ نیستم
آن روزی که کاروان امام در نینوا فرود آمد، روز دوم محرم سال شصت و یک هجری بود.
⬅️ ادامه دارد...