هدایت شده از تاریخ و سیره اهل بیت علیهم السلام
📌 کهیعص
✍ #امام_زمان علیه السلام در ضمن حدیثی طولانی فرمودند:
💠 حضرت #زكريا نام پنج تن آل عبا را از #جبرئيل فراگرفت و چون به نام #امام_حسين علیه السلام مىرسيد، اندوهگين مىشد و اشك در چشمش مىآمد، اما با نام هاى ديگر، اندوهش مىرفت.
💠 راز آن را از خداوند پرسيد. خداوند با «كهيعص» قصه آن را خبر داد. «كاف»، نام كربلاست، «ها»، كشته شدن عترت طاهره است، «ياء» #يزيد ستمگر، قاتل #حسين علیه السلام است، «عين» عطش حسين علیه السلام و «صاد» صبر و مقاومت اوست.
💠 زكريا سه روز در مصيبت حسين علیه السلام گريست و از خدا خواست كه فرزندى به او عطا كند و با محبت او، آزمايشش كند و آن گونه كه #محمد صلی الله علیه و آله را در سوگ فرزندش به داغ نشاند، او را هم داغدار كند.
💠 خداوند، #يحيى را به او عطا كرد. يحيى هم همچون حسين علیه السلام شش ماهه به دنيا آمد. ميان يحيى بن زكريا و حسين بن #على شباهت هاى ديگر نيز وجود دارد. سر هر دو مظلومانه بريده شده و سر هر دو در طشت و طبقى پيش طاغوت زمانشان نهاده شد.
📚 #بحارالانوار، ج۴۴، ص۲۲۳.
🆔 @islam_history
هدایت شده از تاریخ و سیره اهل بیت علیهم السلام
📌 #حجاب زینب کبری سلام الله علیها
✍ #یحیى مازنى #روایت کرده است:
💠 مدّتها در شهر #مدینه همسایه حضرت #على علیه السلام بودم و خانهام نزدیک محل سکونت #زینب دختر #امیرالمؤمنین علی علیهماالسلام بود.
💠 به خدا سوگند! هیچگاه چشمم به او نیفتاد و صدایى از او به گوشم نرسید. هنگامى که میخواست به زیارت جدّ بزرگوارش #رسول_خدا صلی الله علیه و آله برود، شبانه از خانه بیرون میرفت، در حالیکه برادرش #حسن علیه السلام در سمت راست و برادر دیگرش #حسین علیه السلام در سمت چپ و پدرش امیر المؤمنین علیه السلام پیش رویش راه میرفتند و هنگامی که به مقصد نزدیک میشدند، #امام_على علیه السلام پیش افتاده و نور چراغها را کم میکردند. یکبار حسن علیه السلام از پدر درباره دلیل این کار پرسید؟ و حضرت فرمود: میترسم کسى به خواهرت زینب نگاه کند»!.
📚 تراجم أعلام النساء، ج۲، ص۱۶۹.
✍ چنین بانویی را وارد مجلس نامحرمان کردند...
🆔 @islam_history
هدایت شده از تاریخ و سیره اهل بیت علیهم السلام
📌 اولین زایران کربلا
✍ طبری شیعی با سند خود از عطیه عوفی نقل می کند که گفت:
💠 [در روز #اربعین] من با جابر بن عبدالله انصاری به قصد #زیارت قبر #حسین_بن_علی بن ابی طالب بیرون آمدیم. زمانی که به #کربلا رسیدیم، جابر نزدیک ساحل فرات شد و غسل کرد و یک ردا و یک ازار پوشید (همانند افراد مُحرم)، سپس کیسه ای را باز کرد که در آن سعد بود و آن را به بدن خود زد و خود را با آن خوشبو کرد. هر قدم که برمی داشت، ذکر خدای متعال را می گفت؛ تا این که به قبر مطهر حضرت نزدیک شد.
💠 وقتی رسید گفت: دست مرا روی قبر بگذار. من این کار را انجام دادم؛ پس او خود را روی قبر انداخت، در حالی که از هوش رفت. پس من به روی او آب ریختم تا به هوش آمد. سه مرتبه صدا زد یا #حسین و گفت: آیا دوست جواب دوست را نمی دهد؟! و خودش پاسخ داد: چگونه جواب بدهی در حالی که رگ های خونین تو در بالای شانه ات نمایان شده و بین بدن و سر مقدس تو جدایی افتاده است؟!
💠 پس من #شهادت می دهم که تو فرزند خاتم پیامبران و فرزند آقای مؤمنان و فرزند هم قسم تقوا و سلاله هدایت و خامس اصحاب کسا و پسر آقای پاکیزگان و فرزند سرور زنان هستی، و چرا تو چنین نباشی، در حالی که دست آقا و سرور پیامبران به تو غذا داده و در دامن پرهیزکاران تربیت یافته ای و از دستان ایمان شیر خوردی و با اسلام سیراب شدی! پس زندگی و مرگ پاک و زیبا داشتی؛ ولی دل های مؤمنان از فراق تو ناخوش است و کسی را تردیدی در اختیار تو نیست! پس سلام خدا و خشنودی او بر تو باد و شهادت می دهم که تو از دنیا درگذشتی، همان گونه که برادر #یحیی بن #زکریا درگذشت و به فیض شهادت رسید.
💠 سپس نگاهی به اطراف قبر مطهر حضرت سیدالشهدا علیه السلام کرد و گفت: سلام بر شما ای ارواحی که در راه حسین علیه السلام فدا شدید و شهادت می دهم که شما #نماز را به پا داشتید و زکات را پرداختید و امر به معروف و نهی از منکر نمودید و با ملحدان جهاد کردید و خدا را آن قدر عبادت کردید تا به مرحله یقین رسیدید، و قسم به کسی که حضرت #محمد صلی الله علیه و اله را به نبوّت و حق مبعوث کرد، ما در آنچه شما وارد شدید و عمل کردید، شریک هستیم.
🔰عطیه می گوید: به جابر گفتم: ما چگونه در ثواب آنها شریک هستیم، در حالی که ما نه به وادی فرود آمدیم و نه از کوهی بالا رفتیم و نه شمشیر زدیم، ولی ا ین گروه میان سر و بدن های شان جدایی افتاده و فرزندانشان یتیم شده اند و همسرانشان بیوه گشته اند؟!
💠 جابر گفت: ای عطیه! از حبیب خود #رسول_خدا صلی الله علیه و اله شنیدم که فرمود: اگر کسی گروهی را دوست داشته باشد، با آن گروه محشور خواهد شد و کسی که کار گروهی را دوست بدارد، با آنان در کار آنان شریک خواهد شد، و قسم به آن کس که محمد را به پیامبری مبعوث کرد، نیّت من و نیّت یاران بر آن چیزی است که #امام_حسین علیه السلام و اصحاب او بر آن گذشته و رفته اند.
💠 سپس گفت: دست مرا بگیر و به طرف خانه های #کوفه ببر. جابر در بین راه گفت: ای عطیه! آیا می خواهی تو را وصیت کنم؟ زیرا گمان نمی کنم پس از این سفر، دیگر تو را ملاقات کنم. ای عطیه! دوست بدار دوستدار آل محمد را مادامی که او آنها را دوست دارد و دشمن بدار دشمن آل محمد را مادامی آنان را دشمن می دارد؛ اگرچه روزها #روزه دار باشد و شب ها را به زنده داری بگذراند، و با محبّ آل محمد مدارا و نرمی داشته باش؛ زیرا اگر قدم آنها به سبب زیادی گناه بلغزد، قدم دیگر آنان به سبب محبّت آنها ثابت و استوار خواهد ماند. همانا دوستداران آنان به سوی بهشت بازمی گردند و دشمنان ایشان به طرف آتش خواهند رفت.
📚 عمادالدین قاسم طبری آملي، بشارة المصطفی، ص 125، حدیث 72.
🆔 @islam_history
♻️ گریه ی خورشید
🌷 #امام_صادق علیه السلام فرمودند :
« #آسمان بر #حسينبنعلى و #يحيى بن زكريّا #گريست و براى هيچكس جز اين دو گريه نكرد».
گفتم: گريهاش چگونه بود؟
فرمود: « #چهل_روز خورشيد با سرخى بر مردم طلوع مىكرد و با #سرخى غروب مىنمود» .
📗 كامل الزيارات ؛ ص ۱۸۶ ، ح ۲۶۰
💖 اللهم صل علی امیرالمؤمنین علی ابن ابی طالب علیه السلام 💖
@Valayat61
هدایت شده از تاریخ و سیره اهل بیت علیهم السلام
📌 #حجاب زینب کبری سلام الله علیها
✍ #یحیى مازنى #روایت کرده است:
💠 مدّتها در شهر #مدینه همسایه حضرت #على علیه السلام بودم و خانهام نزدیک محل سکونت #زینب دختر #امیرالمؤمنین علی علیهماالسلام بود.
💠 به خدا سوگند! هیچگاه چشمم به او نیفتاد و صدایى از او به گوشم نرسید. هنگامى که میخواست به زیارت جدّ بزرگوارش #رسول_خدا صلی الله علیه و آله برود، شبانه از خانه بیرون میرفت، در حالیکه برادرش #حسن علیه السلام در سمت راست و برادر دیگرش #حسین علیه السلام در سمت چپ و پدرش امیر المؤمنین علیه السلام پیش رویش راه میرفتند و هنگامی که به مقصد نزدیک میشدند، #امام_على علیه السلام پیش افتاده و نور چراغها را کم میکردند. یکبار حسن علیه السلام از پدر درباره دلیل این کار پرسید؟ و حضرت فرمود: میترسم کسى به خواهرت زینب نگاه کند»!.
📚 تراجم أعلام النساء، ج۲، ص۱۶۹.
✍ چنین بانویی را وارد مجلس نامحرمان کردند...
🆔 @islam_history
♻️ #حجاب زینب کبری سلام الله علیها
✍ #یحیى مازنى #روایت کرده است:
مدّتها در شهر #مدینه همسایه حضرت #على علیه السلام بودم و خانهام نزدیک محل سکونت #زینب دختر #امیرالمؤمنین علی علیهماالسلام بود.
🎀 به خدا سوگند! هیچگاه چشمم به او نیفتاد و صدایى از او به گوشم نرسید.
🎀 هنگامى که میخواست به زیارت جدّ بزرگوارش #رسول_خدا صلی الله علیه و آله برود، شبانه از خانه بیرون میرفت، در حالیکه برادرش #حسن علیه السلام در سمت راست و برادر دیگرش #حسین علیه السلام در سمت چپ و پدرش امیر المؤمنین علیه السلام پیش رویش راه میرفتند و هنگامی که به مقصد نزدیک میشدند، #امام_على علیه السلام پیش افتاده و نور چراغها را کم میکردند.
یکبار حسن علیه السلام از پدر درباره دلیل این کار پرسید؟
👌 و حضرت فرمود: میترسم کسى به خواهرت زینب نگاه کند»!.
📚 تراجم أعلام النساء، ج۲، ص۱۶۹.
✍ چنین بانویی را وارد مجلس نامحرمان کردند...
💖 اللهم صل علی امیرالمؤمنین علی ابن ابی طالب علیه السلام 💖