ـازـاین؏ـڪسقشنگــٰا👀♥️.!'
❈💛❈➺#شهیدانه
❥💛❥{https://eitaa.com/joinchat/1434714432C3c2332a1a5}
↻ #اربـاب‹.❤️🌿.›
_اربـابکہتـوباشـے،
نـوکـربـودنآرزوسـت♥️:)
❈💛❈➺#امامحــسینے🌱
❥💛❥{https://eitaa.com/joinchat/1434714432C3c2332a1a5}
💚🌱 شرایط همسایه شدن :🌱💚
💚🌱1: لفت ندی 🌱💚
💚🌱2: هر پیامی رو فور کردم فور کنی 🌱💚
💚🌱3: بنر کانال رو در کانال خودتون قرار بدین 🌱💚
💚🌱4: تقدیمی بزنید 🌱💚
💚🌱5: داخل کانالمون باشه 🌱💚
💚🌱6: کانالتون مذهبی باشه 🌱💚
💚🌱7:آمار کانالتون۱۵۰+باشه🌱💚
در صورت داشتن شرایط به این آیدی مراجعه کنید👇
@arameshaaa
اینم کانال نازمون👇💚
https://eitaa.com/joinchat/1434714432C3c2332a1a5
16
#استاد_و_دانشجوی_مغرور_و_شیطون
5#پارت
بعد چند ثانیه پیام داد:
با تارا زدیم زیر خنده و براش نوشتم:-مرسی آقاهه. میگم میشه همین الان برامای جــــون چه صدای نازی داری تو جیگرم.
از خودت فیلم بفرستی؟
تارا برگشت بهم نگاه کرد و گفت:
-داز اگه فرستاد من اسمم و میزارم کلثوم سه کله!
دستم و با اعتماد به نفس بردم جلوش و گفتم:
-اگه فرستاد میزاری کلثوم سه کله! اوکی؟ بزنی زیر قولت دونه دونه موهات و
میکنم!
اونم با اعتماد به نفس کامل دستش و گذاشت تو دستم و گفت:
-حله.
به گوشیش نگاه کردم که دیدم فیلم فرستاده.
برگشتم با پوزخند بهش نگاه کردم که با ُشک گفت:
_بازش کن ببینم!
زدم رو فیلم تا دانلود بشه.
تا فیلم دانلود بشه پیام داد:
-بفرما خانومی اینم از فیلم.
فیلم دان شد و منم زدم روش و بهش نگاه کردیم.
َپ اینکه خودش نی! نفله ما رو اسکول کرده؟ صبر کن اسکولش میکنیم!
یه پسر دیگه بود! احمق.
اینطوری دخترا رو گول میزنه؟
خاک تو سرش وقت شوهر کردنشه داره میترشه اونوقت داره دوست دختر بازی
ُمل
میکنه. ا .
زودی براش نوشتم:
-ای جونم عشقم تو چه ناناسی هیکلت و عشقه!
ُعــــق! والا خودش از این یارو خوشگل تره!
ایموجی اون شکلکی و فرستاد که چشماش قلب بود و ذوق میکرد!
گودزیلا حالت و میگیرم بصبر!
زودی براش نوشتم:
-هیردادی فردا با هم قرار بزاریم؟
گفتم هیرداد چون گفته بود اسمش هیرداده.
زودی ویس فرستاد:
-چشم عشقم کجا، کی؟
به تارا نگاه کردم که گفت:
-این واقعا تیرداده یعنی؟ این همه هیز و جلف نیستا به جون تو!
یکی زدم پس کلش و گفتم:
-فعلا که میبینی هست.
منم ویس فرستادم:
-عشقم فردا کافیشاپ رز ساعت پنج خوبه؟
بعد صدام و ویرایش کردم و همین که خواستم بفرستم در اتاق با ضرب باز شد.
تیرداد بود!
دستپاچه با تارا نشستیم رو تخت که با اخم و قیافهی میرغضب گفت:
کی به میرغضب گفته بزن گاراژ که! چرا همچین نگاهمون میکنهدارین با کی اونطوری با ناز حرف میزنین؟
ز ؟
تارا لبخندی زد و گفت:
-یه احمقی مثل تو!
تیرداد حمله کرد سمتمون تا گوشی و بگیره که زودی ویس و براش فرستادم.
وسط راه ایست کرد و به گوشیش نگاه کرد.
زد رو ویس و صدای ویرایش شدهی من بلند شد:
_عشقم فردا کافیشاپ رز ساعت پنج خوبه؟
لبخند چندشی زد و گفت:
_ای جــــان چه عروسکی به تورم خورده!
از دهنم پرید و گفتم:
_خیلی هیزیا تیرداد!
بهم با اخم نگاه کرد و گفت:
_بعدا حساب شما رو میرسم هیزم عمته!
بعد گوشیش و چسبوند به لبش و گفت:
_چشم خانوم کوچولو حتما. پس منتظرتم فعلا عروسکم!
ُعق زدن در آوردیم که مرضی گفت و از اتاق زد بیرون.
من و تارا ادای
من و تارا بلند داد زدیم:
-تو لوزهالمعدت شتـــر!
صداش نیومد. منم براش ویس فرستادم:
-باشه آقایی بوس بوس اودافظ!
آب دهنم و قورت دادم و گفتم:
-وای تارا یه سطل آشغال بیار دیگه دارم بالا میارم!
خندید و گفت:
-اوکی فردا حالش و میگیریم بیا بریم برای ناهار.
رفتیم پایین برای خوردن ناهار.
البته مثل بچهی آدم نه ها.
از نردهها سر خوردیم که تیرداد از پایین داد زد:
-کثافتا شما دو تا بچه کی میخواین بزرگ بشین ها؟ مردم خواهر دارن ما هم
خواهر داریم!
با تارا نشستیم پشت میز ناهارخوری و من گفتم:
-تو فعلا برو با دوست دختر گرام فردا ساعت پنج تو کافیشاپ رز عشقبازی کن.
به ما گیر نده.
بهمون با اخم و چپچپ نگاه کرد که یهو مامان از پشت تیرداد ظاهر شد و
گوشش و گرفت و پیچوند و با صدای جیغ جیغوش گفت:
-نشنفتم. چی گفت ترلان؟ دوست دختــــــر؟ من شما رو اینجوری بزرگ کردم
میری دختر بازی میکنی پسرهی خیره سر؟
تیرداد با جنگولک بازی در حالی که سعی میکرد گوشش و از دست مامان تینا در
بیاره، با آخ و اوخ گفت:
-آخ ننه ول کن گوش لامصبم و کندیش. نه به جان تو دختربازی کدومه آخه؟ دارن
مسخرهبازی در میارن این دو تا عجوبه!
تارا و من جیغ کشیدیم:
-عجوبه عمته عفریتـــــه!
مامان لبخند پر افتخاری زد و گفت:
با این موضوع موافقم آفرین دختر گلم!
❈💛❈➺#مدیر
❥💛❥{https://eitaa.com/joinchat/1434714432C3c2332a1a5}