هدایت شده از تبادل روز دوشنبه
داشتم تو خیابون قدم میزدم که یکهو دستی روی شونم قرار گرفت🙌
سریع برگشتم
با دیدنش عرق سردی روی پیشونیم نشست😥
آروم آروم عقب گرد کردم و تو یک حرکت سریع دویدم🏃♀
_وایساااااا
صدای دادش رو پشت سرم میشنیدم اما اهمیتی ندادم
یک لحظه برگشتم که ببینمش که یکهو ..........🤯😳
#داستانی_عاشقانه_و_جذاب😋😃
#پارت_خود_رمانه😇
#با_آمدن_تو🙃❤️
https://eitaa.com/joinchat/3558867134C54054f826f