💚خاطرات همت:
🍃 همه کارهاش رو حساب بود.
وقتی #پاوه بودیم، هرروز صبح محوطه را آب و جارو میکرد،اذان میگفت و تا ما #نماز بخونیم، صبحانه حاضر بود.
✨ خیلی #خوش_سلیقه بود. یک فرشی داشتیم که حاشیه یک طرفش سفید بود. انداخته بودم روی موکت.
وقتی دید،گفت: آخه عزیزمن! یه زن وقتی میخواد دکور خونه رو عوض کنه، با مردش مشورت میکنه و فرش را چرخاند، طوری که حاشیه سفیدش افتاد بالای اتاق.
#شهید_همت ✨
_ @Anese_313 _
🕊️🕊️🕊️
🌷🌷🌷
بالاخره از طریق همین چشمهایت شهید میشوی
✨✨✨
چشمهایش زیبا بود و از حرف او در آنها دلواپسیای نشست..خواست سر به سر حاجی بگذارد... اما از دهانش پرید که «تو بالاخره ازطریق همین چشمهایت شهید میشوی»!
چشمهای حاجی درخشید پرسید: چرا؟ و در نگاهش چنان انتظاری بود که او دلش نیامد بگوید: ولش کن! حرف دیگری بزنیم
دلش نیامد، بگوید: من نماز میخوانم، دعا میکنم که تو بمانی، شهید نشوی. آه کشید. گفت: «چون خدا به این چشمهایت هم جمال داده هم کمال. این چشمها در راه خدا بیداری زیاد کشیده، اشک هم زیاد ریخته
#شهید_همت
نیمه پنهان ماه / راوی همسر شهید
🕊️🕊️🕊️
🌷🌷🌷
^_ @Whisper_313 _^