eitaa logo
مهـــارت‌های نویسنــدگی
562 دنبال‌کننده
690 عکس
162 ویدیو
8 فایل
🌱اینجا یک دانشکده‌ است. دانشکده‌ی مهارت‌های جادویی. جادویی از جنس نوشتن! اینجا شما یاد می‌گیرید که چطور با کلمات داستانی سحرآمیز بنویسید. «ویژه دختران نوجوان» 🌱ادمین:
مشاهده در ایتا
دانلود
دوست دارم راجع‌به این مجموعه کتاب براتون توضیح بدم. 🍀آقای امید کوره‌چی از نویسنده‌های توانمند کشور مون هستن. کتاب های ایشون از جذاب ترین و آموزنده‌ترین کتاب‌هایی بوده که تا الان خوندم. (من داستان زیاد میخونم، چه نسخه چاپی، الکترونیک و پی‌دی‌اف) تا حالا نشده کتابی رو مجدد بخونم. اما الان شروع کردم دوباره خوندن این مجموعه، ضمن اینکه من چهار ماه در حضور ایشون شاگرد بودم و حقیقتا تجربیات بسیاری کسب کردم. این سری ۵ جلدی داستانی که هنوز هم ادامه داره، دقیقا مثل یک دوره آموزش داستان نویسی عمل می‌کنه. ژانر هیجان انگیز و ماجراجویانه و پر از کشش و اتفاق هست. اسامی این پنج جلد: هفت‌جن/ لوثیا / صَخور / هَبذوَل / کاثیا یک جلد دیگه هم ایشون دارن که مستقل هست و یک شاهکار داستانی دیگه به شمار میاد: «عشق در برابر عشق» خلاصه که اوصیکم به خواندن.👌 https://eitaa.com/Writingskills
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دوستانی که تازه به جمع ما اضافه شدن، خیلی خوش اومدید. لطفا جهت آشنایی بیشتر با کانال پست پین شده رو مطالعه بفرمایید. 🙏😊
و این پست رو 👌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍀نوشتنی های امروزم این‌طوری شروع شد..‌. هنوز یک کلمه نوشته بودم که ایشون رسیدن، عاشق کتابخواری و خرابکاری...😁 🎉بریم برای یک سطر آموزش👌
📝داستان کلاسیک 🍀شاید شاخصه ی بارزی را که می توان برای داستان های کلاسیک نام برد این است که در داستان کلاسیک وحدت زمان و وحدت مکان وجود دارد. بیشتر نویسنده های داستان های کلاسیک از راوی اول شخص مفرد و سوم شخص مفرد و یا دانای کل استفاده می کردند. زمان در بیشتر داستان های کلاسیک به صورت خطی بود به این معنا که زمان از زمان گذشته رو به آینده در حال حرکت بود. معمولا در داستان های کلاسیک بیشتر به عینی نویسی توجه شده است تا ذهنی نویسی و کمتر وارد ذهنیت شخصیت های داستان ها می شود.» داستان‌هایی مثل: جنایت و مکافات، ابله، مرگ ایوان ایلیچ و ازین قبیل. https://eitaa.com/Writingskills
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
«ترسیده بود. یک قدم عقب رفت و داد زد: "هر کی بیاد جلو نفله اش میکنم.جوری خونابه راه میندازم که هیچ کدوم‌مون از این در سالم بیرون نره. حالام دستتون رو بذارید روی سرتون برید اونجا." به انبار اشاره میکرد. اینبار کسی خیال سرپیچی نداشت. جمعیت، در محاصره مردان نقاب پوش از جنازه فاصله گرفتند و آرام عقب نشینی کردند. از بین قفسه های طویل گذشتند و وقتی آخرین نفر داخل شد، کسی آمد و در را از پشت قفل کرد...» ✍ز_هاشمی عضو فعال جوانه‌های جریان https://eitaa.com/Writingskills