«ترسیده بود. یک قدم عقب رفت و داد زد:
"هر کی بیاد جلو نفله اش میکنم.جوری خونابه راه میندازم که هیچ کدوممون از این در سالم بیرون نره.
حالام دستتون رو بذارید روی سرتون برید اونجا."
به انبار اشاره میکرد. اینبار کسی خیال سرپیچی نداشت. جمعیت، در محاصره مردان نقاب پوش از جنازه فاصله گرفتند و آرام عقب نشینی کردند. از بین قفسه های طویل گذشتند و وقتی آخرین نفر داخل شد، کسی آمد و در را از پشت قفل کرد...»
✍ز_هاشمی
عضو فعال جوانههای جریان
#موقعیتهای_داستانی
https://eitaa.com/Writingskills
Denis StelmakhDenis Stelmakh - Anhedonia.mp3
زمان:
حجم:
11.28M
#موسیقی_نوشت
💫در سکوت گوش بسپارید و هرچه از احساستان برمیاید، بنویسید...🌙شبخوش.
سلام صبح تون بخیر.
حال دل تون به سرسبزی جوانههای بهاری...
انشاءالله که همگی خوبید❤️😊
قبول باشه طاعات تون 🤲
https://eitaa.com/Writingskills
.
#تمرین
🍀دفترچه تمرین تان را بردارید و همین حالا شروع کنید.
خوب به این عکس خیره شوید. به جزئیات دقت کنید. چه می بینید ؟
خودتان را در این اتاق تصور کنید، حتما صداهایی هم میشنوید؟ با کمی دقت بیشتر حتما بوهایی هم استشمام میکنید! اینجا چه حس و حالی را به شما غالب میکند؟!
اینها سوالاتی هست که به شما در نوشتن کمک میکند. تصاویر بهترین مواد خامی هستند که یک نویسنده میتواند از آنها برای نوشتن استفاده کند، خصوصا کسانی که تازه وارد عرصه نوشتن شدهاند. پس قلم بردارید و نوشتن را آغاز کنید...🍀
🍀دیشب قرار بود براتون یک تمرین بفرستم که فرصت نشد. البته با محتوای فعالیت امروز مون بیشتر همخوانی داره. بعضی بچهها دوست دارن که بهشون موضوع داده بشه تا راحتتر بنویسن برای همین انشاءالله یکشنبهها ما تمرین خواهیم داشت و دو روز بعد هفته رو(۳شنبه و ۵شنبه) بررسی متن از روی همین تمرینها انجام خواهد شد.
این تمرین ها رو با هر سبک و مدلی که دوست داشتید بنویسید. به خودتون سخن نگیرید آزاد و رها بنویسید.
https://eitaa.com/Writingskills
#دست_نوشته
پشتی مخملی را روی زمین میگذارم و مینشینم و بدنم را روی زمین به سمت جنوب قرار میدهم، دو دستم را مشت میکنم و به هم میفشارم، خاطرات امروز را که مرور میکنم چیزی جز آه و حسرت نیست.
ای کاش بتوانم به مرگ دست یابم؛ بدنم را غم، تا خرخره پر کرده است...!
مثل یک پاندا خستهام، خسته از این دنیای فانی. من از این دنیای مجازی، خستهام.
اشکهایم داخل چشمهایم جمع شده، غم حنجرهام را بلعیده و حناق گرفتهام!
نمیتوانم درد و دل بکنم، کسی مستمع حرفهایم نیست، با هیچکسم میل سخن نیست. شخصی در مرکب قلمش مشفش و مکارم نیست...!
ملولم، غمگینم، آزردهام! مثل یک شاخسار خشک؛
یاد آن روز میافتم، حتما آن دورهگرد به من جنسِ غم فروخته است.
گورم را نخواهی یافت
ای ماه
ای َبدر خلاص
در سوسوی شَبدَر و
منقار مرغان بهار
و نخواهی یافت خاکسترم را
ای سپیده راز
که زخمها زدی
بر سینهام
کُنجِ ویرانههایت
دیگر به ستوه آمدهام، درماندهام، به تنگ آمدهام؛ سحابها دورم را احاطه کردهاند. راغب به رحلتم اما... حال نمیتوانم خودم را به گور بسپارم. تنها کاری که از دستم بر میآید این است که دستم را بر روی سرم بگذارم و روی پشتی اشکهایم را به رقص در آورم و خود را خالی کنم یا اینکه سپاس خدایم گویم؛ او این حال مرا میبیند دیگر...!
امید است رصد خانهای نصیب ما شود. خدایا پرواز؛ پروازی از جنس رهایی از این قفس میخواهم. پروازی چو پرواز در خوشیها! چه زمانی این غمی که تا خرخره بالا آمده است فرو میریزد؟ کی این ناراحتی، که امانمان را بریده است تمام میشود؟ دیگر نمیتوانیم، نمیکشیم که ادامه دهیم...!
به قول بزرگی:« برای من، برای دردهایم؛ برای تو، برای چشم هایت، برای ما، برای این همه تنهایی، ای کاش خدا کاری کند.»
✍ آنھ
https://eitaa.com/Writingskills
مهـــارتهای نویسنــدگی
#دست_نوشته پشتی مخملی را روی زمین میگذارم و مینشینم و بدنم را روی زمین به سمت جنوب قرار میدهم،
#دست_نوشته
این متن یکی از اعضای خوشقلم کانال مون هست با اسم مستعار آنه.
نقاط قوت متن:
این متن دلنوشته است، منتها مقداری گرایش به داستان داره. مثلا میتونه این واگویه های یکی از شخصیتها در بخشی از داستان باشه.
پس ظرفیت داستانی داره که البته برای واگویه باید بعضی کلمات سادهتر بشه.
مورد بعد، تنوع کلمات هست که به شکلی خوب ازش استفاده شده مثل واژههای مرگ و رحلت که یک معنی رو دارن و در جایگاههای متفاوت استفاده شده.
نکات اصلاحی:
📌نیازی نیست که گفته بشه به سمت جنوب نشستم اصلا ضرورتی نداره.
📌تصویر مشت کردن و بهم فشار دادن خیلی غریبه و قابل تصور نیست و باعث ابهام مخاطب میشه چون نمی دونیم با این حرکت شخصیت ناراحت و عصبیه یا غمگین! اینها بار احساسی متفاوت داره.
📌بجای بدنم بهتره گفته بشه وجودم.
پاندا هم واژه مناسبی برای این متن نیست 📌چون پاندا یک تصویر طنز و تنبل مآبانهای داره و کمتر شبیه خستگی هست. مثلا بهتره گفته بشه کوهی از خستگی روی دوشم سنگینی میکند.
📌معنای رصدخانه هم در این متن غریب هست بهتره که از کلمه ای با معنای مستقیم تر استفاده بشه.
📌کلمهی مشفش هم متوجه نشدم چیه؟!
در کل متن در سطح بسیار خوبی در مقام یک دلنوشته است.
ممنون از آنه جان 🙏💐
موفق باشی.
https://eitaa.com/Writingskills
#دست_نوشته
پرنده
گمان میکنم که پرنده نگاهت در آسمان ابی چشمانم یکه تازی میکند
گویی مسابقه ای است در افق چشمانم که اجازه سبقت گرفتن هیچ کس را در ان نمیدهد اما اگر هوای اسمان چشمانم ابری شود و باران ببارد بال هایش خیس میشود اما پناهی جز پناه چشمانم را نمیطلبد.
این پرنده را دوست میدارم چون حامل پیک عشقی است که از مبداء دل برمیخیزد و با سماجت تمام راهش را طی میکند تا به منزل جانانش برسد
عجیب این پرنده کار بلد است عقلم مبهوت مانده از تصمیم قلبم که با یک نگاه تسلیم شده گویا قلبم را کیش و مات کرده است و چاره ای برایش نگذاشته است
اینجاست که میگویم قلبم وامانده ، از بندی که در ان اسیر شده است
اکنون دریافتم که تعبیر قلبم از پرنده همین است اما عقلم همواره در پی واژه هایی است که ثابت کند اشتباه میکند
اما مگر قلب من هم اشتباه میکند ؟؟؟
#آژند
https://eitaa.com/Writingskills
مهـــارتهای نویسنــدگی
#دست_نوشته پرنده گمان میکنم که پرنده نگاهت در آسمان ابی چشمانم یکه تازی میکند گویی مسابقه ای است
این متن توسط یکی از اعضای خوب کانال ارسال شده با اسم مستعار آژند.
این متن هم در قالب دلنوشته اس منتها کمی به نامه نگاری هم نزدیکه، یعنی اگر با دید یک نامه نگاه کنیم کاملا معنادار هست انگار که نامهای خطاب به معشوق نوشته شده باشه.
بعضی اوقات در متن های ما کلمات اضافه وجود داره، مضاف و مضاف الیه ها اغلب همین مشکل رو دارن اینجا هم دقت کنید: هوای آسمان چشمانم... کلمه اسمانم اضافه اس.
حالا بدون اسمانم متن رو بخونید، اتفاقا روان تر هم میشه.
یا👈هوای چشمانم
یا👈آسمان چشمانم
در خط بعد هم «پناه» دومی و «را» اضافه است.
در کل متن تمیز و سالمی بود، کلمات بسیار خوش سلیقه کنار هم چیده شده بودند.
ممنونم از آژند عزیز
موفق باشی 🙏💐
https://eitaa.com/Writingskills