سلام بر فلسطین!سلامٌعلیٰالروؤسِالمرفقةعنالأبدان!
سلامِ من بر آمالی که در لابهلایِ آوار بیصدا جان باختند و به تاراج رفتنِ مادری بر بالینِ مزار آمال، قلب را شرحه شرحه میکند...
پیکره فلسطین را که میکاوم، جراحتِ ناشی از جراحتِ دیگری، سر باز میکند و روزی تمامی درختان زیتون تاریخ، از خونِ این جراحت ها، سبز میشوند!
آنچنان سبز که گویی هیچ گاه،
در حصار نبودهاند!
طفل مغموم ِ من! تو با افگارِ نقش بسته در جان و روحت، حال به سانِ فلسطین شده ای!
زخم خورده، محزون، مقام و همچنان زیبا...
ببخش اگر مداوای زخم هایت،
به مرگ ختم شد! و گاه مرگ، جاودانه ترین شروع، برای یک زندگانیِ تمام شده است؛
مرغکِ بی نوایِ من! در کدامین پستویِ آشیانه، خود را نهان کردهای؟!
وجودِ پدر، در تفحص پیکرت، رنگ باخته؛ برخیز! روی خود را آشکار کن،
برخیز! بازی تمام شده است...
جان من! مبادا پریشان عروسک هایت باشی، در آسمانِ بیکران خالقت،
مابِین ابرها، سِیر و بازی میکنی...
و روزی موعودی سرشار از نور،
بر حنجره گلویی که از فرط گریه، به لرزه در آمده بود، بوسه میزند!
مرهم میشود و التیام میبخشد؛
من به اقیانوس ِ مواجِ چشمهای تو،
قول میدهم که فلسطین از لوس ِ وجود
شرور ترین آحادِ بشر، آزاد میشود!
لب های خواهانِ آب تو،
بار دیگر منحنی خنده را میزبان میشود؛
من به چشمهای بی قرار تو،
قول میدهم . . .
#نازنین_فاطمه_ظهرابی🇮🇷🇯🇴
#غزه_ایه_المقاومه
#طوفان_الاقصی
https://eitaa.com/Writingskills