eitaa logo
مهـــارت‌های نویسنــدگی
602 دنبال‌کننده
690 عکس
162 ویدیو
8 فایل
🌱اینجا یک دانشکده‌ است. دانشکده‌ی مهارت‌های جادویی. جادویی از جنس نوشتن! اینجا شما یاد می‌گیرید که چطور با کلمات داستانی سحرآمیز بنویسید. «ویژه دختران نوجوان» 🌱ادمین:
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌴چگونه نویسنده رمان شویم؟‌ ✅نقش استعداد در نوشتن رمان «من ده سال از عمر نویسندگی‌ام را به خاطر یک دروغ بزرگ تلف کردم. در دهۀ بیست‌سالگی، از خیر رؤیای نوشتن گذشتم چون می‌گفتند نویسندگی آموختنی نیست. می‌گفتند نویسنده‌ها از شکم مادر، نویسنده به دنیا می‌آیند.» جیمز اسکات بل چندین سال از عمرش را به‌پای این دروغ از دست داده است پس دیگر لازم نیست من و شما هم چنین توهماتی را باور کنیم. نویسندگی به استعداد نیاز ندارد. چه کسی می‌خواهد به شما بگوید که استعداد نوشتن دارید یا نه؟ آیا متر و معیاری برای سنجش استعداد نویسندگی وجود دارد؟ البته که وجود ندارد. در ضمن این را هم باید بدانیم که همۀ ما قدری استعداد نوشتن داستان را داریم. همۀ ما داستان‌نویس هستیم. وقتی چشم‌هایمان را می‌بندیم و صحنه‌ای از زندگی را در ذهن خودمان خلق می‌کنیم، برای اطرافیانمان دیالوگ‌هایی می‌آفرینیم و تصور می‌کنیم که آن‌ها دارند این دیالوگ‌ها را می‌گویند. ما حتی در خواب هم برای خودمان داستان تعریف می‌کنیم. ذهن همۀ ما قصه‌گو متولد شده است. ما هرروز چندین و چند قصه برای خودمان می‌بافیم، با آن‌ها خوشحال می‌شویم یا از فرط ناراحتی با این قصه‌های خیالی گریه می‌کنیم.» https://eitaa.com/Writingskills
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📝 نویسندگی خلاق 🌴فقط ‌ 3 خط دربارۀ راه و جاده مورد علاقه‌تان بنویسید. 📌اگر دوست داشتید برای ادمین کانال بفرستید تا در کانال منتشر بشه🍀 https://eitaa.com/Writingskills
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
18 May It Be.mp3
8.48M
✨در سکوت و آرامش شبانگاه، بنویس آنچه از احساست سرشار می‌شود... موسیقی بهترین ابزار نوشتن برای واکاوی درون... https://eitaa.com/Writingskills
«باران می‌بارد... چقدر نرم و بیصداست. اما اینجا درون قلب من غوغاست. از نگاه پر تشویش من، انگار، باران چنگ می‌اندازد به شیشه... چه می‌خواهد؟! نمی‌دانم... امشب هیچ قرابتی با باران ندارم. نه با شاعرانگی‌اش، نه با زبانش و نه حتی خاک باران‌خورده‌اش. کاش ابرهای درونم ببارند و چنگ بیندازند بر تمام دل‌اشوبه‌هایم... تا مگر غوغای درونم آرام بگیرد. پشت این پنجره، چه نرم و بیصدا، باران می‌بارد...» ✍ انصاری زاده https://eitaa.com/Writingskills
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
«خوشا سکوت؛ فنجانِ قهوه، میز. خوشا نشستن چون مرغِ دریایی به تنهایی که بر چوبکی بال می‌گشاید» 🌱ویرجینیا وولف https://eitaa.com/Writingskills
نیمی از شب گذشته است، و اسمان جامه سیاه خود را بر تن کرده، که مروارید بزرگ و درخشان در مرکز ان خودنمایی میکند و ستاره ها همچون پولک هایی کوچک در اطراف ماه چشمک میزنندراستش به ماه حسودی ام می شود،زیرا با اینکه او هم همانند من ارام اما مملو از سخنان ناگفته است،ساکت است اما افسرده نیست،ثابت است اما بی روح نیست، و برای همه هم قابل درک است، اما چرا انسان ها تواناییی درک یا پذیرش بعضی از حس ها و تصمیمات انسان دیگری را ندارند؟ درک ماه با این همه تفاوت اسان تر از درک موجود هم جنس و مشابه خود است؟ ماه را دوست میدارم چون فکر نمیکنم کسی جز او بتواند مرا درک کند. ماه در میان سیاهی شب، سیپید و درخشان باقی است و هر شب زیبا تر از دیشب میدرخشد و ، دور از تمام انسان ها و موجودات است و هرشب از تنهایی مرموز خود لذت میبرد، اجباری در کار نیست و ازادی محض دارد. چند روزی است که دیوانه شده ام،هر چند نمیدانم این دیوانگی است یا بلوغ فکری اما به قول فلسفه دان مورد علاقم مهم این نیست که به چه چیزی نگاه میکنی مهم این است که چه چیزی میبینی،و انچه مردم در من میبینند اما نمیفهمند بیشتر به دیوانگی شباهت دارد. دلیلش هم مانند اسرار دیگر وجودم نمایان نیست، اما با این تفاوت که دیگر خودمم هم نمیتوانم حال و حس خودم را نسبت به دنیای اطرافم درک کنم. (مغزم درد میکند، از فشار بسیار فکر کردن، نیاز به استراحتی طولانی دارم، نیاز به رهایی در جنگلی بکر و کشف نشده، با درختان سربه فلک کشیده که خزه های جنگلی اطراف ان را احاطه کرده اند دارم، نیاز به رهایی در نت های پیانو کهنه درون کلبه جنگلی دارم، نیاز به تنهایی و سکوت دارم. نیاز به گریختن از انسان های غیر انسانی دارم). اصلا معنا و مفهوم انسانیت چیست؟ از همان روزی که دست حضرت قابیل گشت آلوده به خون حضرت هابیل از همان روزی که فرزندان آدم زهر تلخ دشمنی در خون شان جوشید “آدمیت مرد گرچه آدم زنده بود” از همان روزی که یوسف را برادرها به چاه انداختند قرن ما روزگار مرگ انسانیت است سینه دنیا ز خوبی ها تهی است صحبت از آزادگی پاکی مروت ابلهی است (باران رحیمی)
📜ارسالی دوست خوب‌مون 🍀این متن خیلی شبیه انشا هست. بنظرم اگر کاملا اون رو بعنوان انشا حساب کنیم، خیلی خوب نوشته شده و قواعد انشانویسی رو تا حد زیادی رعایت کرده.👌 🍀از خط نهم به بعد واژه‌ی اما چندبار تکرار شده و اینجا بهتره که از کلمه‌های معادل اون مثل ولی استفاده بشه. ✨یک نکته راجع‌به این قسمت یادم باشه بگم👌 🍀عبارتِ دور از تمام موجودات است، بهتره که فعل برای هماهنگی ریتم جملات و پرهیز از تکرار فعل، است حذف بشه. 🍀عبارت اجباری در کار نیست و آزادی محض دارد، اگر فقط بعنوان خیال انگیز کردن متن بکار برده بشه، خوبه اما اگر نویسنده تصمیم داشته باشه که ایده و نظر خودش رو در متن دخیل کنه، ایراد محتوایی داره، چون قطعا حتی اگر ماه رو یک موجود زنده در نظر بگیریم، زندگی اون کاملا اجباری و حتی تکراری هست و آزادی محض هم در کار نیست. 🍀علاقه‌ام درسته 🍀خودم هم درسته 🍀اون بخش متن هم که داخل پرانتز هست، بهتره واژه‌ی دارم حذف به قرینه بشه، زیباتره👌 🍀از عبارتِ اصلا معنا و مفهوم انسانیت است ؟ بنظر می‌رسه که یک موضوع جدید مطرح میشه یا موضوع قبلی با این متن چند شاخه پیدا می‌کنه و یکپارچگی متن از بین میره بهتر اینه که یک شعری که منظور غیر مستقیم تری داره انتخاب بشه موفق باشی💐 https://eitaa.com/Writingskills