هدایت شده از عشق ارباب♥🍃
#عشق_ارباب
#پارت_2
که جا خالی داد و افتادم روی زمین
با دردی که تو ماتحتم حس میکردم زدم زیر گریه
که الیهان گفت
_الی چی شد
با گریه گفتم
_خیلی بدی میمردی جا خالی ندی من پخش زمین نشم؟
با خنده گفت
_اره معلومه که میمردم
با حرص دندون قرچه ای کردم و گفتم
_چرا اون وقت؟
دستش رو گذاشت رو سرش به حالت شاخ و گفت
_به خاطر اینا اگر جا خالی نمی دادم شکمم پاره میشد
جیغی کشیدم که خنده بلندی کرد
همونجوری که داشتم از اتاق بیرون میرفتم گفتم
_حیف حیف اگر خانم بزرگ نبود چنان شاخی نشونت میدادم پسره پرو
که الیهان گفت
_بیا برو صبحونتو اماده کن گشنمه
و اینکه بابت اون تحدیدت اگر منم می تونستم راه برم تو الان اینجوری منو تحدید نمی کردی وروجک
با ناراحتی سمتش رفتم جلوی تخت رو به روش نشستم رو زانوم و گفتم
_مگه قرار نبود از این حرفا نزنی ناراحت میشما
روشو برگردوند و گفت
_نوچ انقد میگم تا ناراحت شی منم باهات حرف نمی زنم
با خنده روی گونش بوسه ای زدم و گفتم
_حالا چی؟
سرش رو سمتم گرفت و گفت
_این ور مونده
بچه پرو ببین یه وری نشونت میدم
صورتش رو خم کرد که گازی ازش گرفتم و فرار کردم که صدای دادش بلند شد
_الهه بگیرمت می کشمتتتتتت
با خنده نهههه بلندی گفتم و به سمت اشپز خونه رفتم
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
@ROMAN_LOVE_ARBAB