eitaa logo
یاد خدا
79 دنبال‌کننده
3.9هزار عکس
2.5هزار ویدیو
69 فایل
انشالله با بصیرت و صبر در راه حق، مصداقی برای اهل البصر و الصبر و سربازی برای جمهوری اسلامی باشیم.
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از یاعلی
Reza: رمز موفقیت فرانسه در تسخیر الجزایر فرانس فانون(۱۹۲۲-۱۹۶۱): مورخ فرانسوی هر چادری که در الجزایر کنار می رفت، یک افق تازه برای فرانسوی ها ایجاد می شد...
هدایت شده از یاعلی
Reza: معصیت شهید آیةاللّه مدنى (ره) معصیت؛ انسان را به حدى مى‌رساند که نصایح پیغمبر اکرم(ص) و امیرالمؤمنین(ع) هم در او اثر نمى‌کند.
یاعلی: چیزی که خلق نشده روزی حضرت موسی ع در کوه طور به خداوند عرضه داشت: چرا بندگانت اینجوریند، حرف گوش نمی دهند!؟ ندا آمد: بندگان من دنبال چیزی می گردند که من اصلاً خلق نکرده ام! موسی ع پرسید: چه چیزی را خلق نکرده اید؟ ندا آمد: راحتی
📚 پیرزن و مهمان شدن خدا پیرزن با تقوایی در خواب خدا را دید و به او گفت :خدایا من خیلی تنهام . آیا مهمان خانه من می شوی ؟ خدا قبول کرد و به او گفت که فردا به دیدنش خواهد رفت . پیرزن از خواب بیدار شد با عجله شروع به جارو کردن خانه کرد.رفت و چند نان تازه خرید و خوشمزه ترین غذایی که بلد بود پخت.سپس نشست و منتظر ماند. چند دقیقه بعد در خانه به صدا در آمد .پیر زن با عجله به طرف در رفت آن را باز کرد پیر مرد فقیری بود 👴🏻 .پیرمرد از او خواست تا به او غذا بدهد.پیر زن با عصبانیت سر فقیر داد زد و در را بست. نیم ساعت بعد باز در خانه به صدا در آمد. پیر زن دوباره در را باز کرد. این بار کودکی👦🏻 که از سرما می لرزید از او خواست تا از سرما پناهش دهد .پیر زن با ناراحتی در را بست و غرغر کنان به خانه بر گشت. نزدیک غروب بار دیگر در خانه به صدا در آمد .این بار نیز پیرزن فقیری پشت در بود. زن از او کمی پول خواست تا برای کودکان گرسنه اش غذا بخرد . پیر زن که خیلی عصبانی شده بود با داد و فریاد پیر زن را دور کرد. شب شد ولی خدا نیامد پیرزن نا امید شد و رفت که بخوابد و در خواب بار دیگر خدا را دید . پیرزن با ناراحتی گفت:خدایا مگر تو قول نداده بودی که امروز به دیدنم خواهی اومد ؟ خدا جواب داد : بله من سه بار آمدم و تو هر سه بار در را به رویم بستی!
کوتاه پند آموز کسى مى‌خواست زیرزمین خانه‌اش را تعمیر کند . در حین تعمیر، به لانه مارى برخورد که چند بچه مار در آن بود . آنها را برداشت و در کیسه‌اى ریخت و در بیابان انداخت .وقتى مادر مارها به لانه برگشت و بچه‌هایش را ندید ، فهمید که صاحبخانه بلایى سر آنها آورده است ؛ به همین دلیل کینه او را برداشت . مار براى انتقام ، تمام زهر خود را در کوزه ماستى که در زیرزمین بود ، ریخت .از آن طرف ، مرد ، از کار خود پشیمان شد و همان روز مارها را به لانه‌شان بازگرداند . وقتى مار مادر ، بچه‌هاى خود را صحیح و سالم دید، به دور کوزه ماست پیچید و آن قدر آن را فشار داد که کوزه شکست و ماست‌ها بر زمین ریخت. شدت زهر چنان بود که فرش کف خانه را سوراخ کرد . این کینه مار است ، امّا همین مار ، وقتى محبّت دید ، کار بد خود را جبران کرد ، امّا بعضى انسان‌ها آن قدر کینه دارند که هر چه محبّت ببینند ، ذرّه‌اى از کینه‌شان کم نمى‌شود. امام علی علیه السلام: دنيا كوچك تر و حقير تر و ناچيز تر از آن است كه در آن ازكينه ها پيروى شود.