eitaa logo
آجرک الله یا صاحب الزمان 🏴
11 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
268 ویدیو
2 فایل
شرمنده ام که نشسته ام به تماشا... و غربت و تنهایی تو را... آیا ز فــــــراق...، بی قرارے ڪردیم؟ در راه وصـــال، جان نثارے ڪردیم؟ یڪ لحظہ بپرسیم زخود انصافاً این هفتہ براے او چه کاری کردیم؟! تعجیل در فرج اقـامـون صلوات آجرک الله یاامام زمان عجل الله
مشاهده در ایتا
دانلود
از به جامانده ها؛ هنوز هم مےدهند اما بہ "اهل درد" نه بے خیال ها فقط دم زدن ازشهـدا افتخار نیست... باید زندگےمان، حرفمان، نگاهمان، لقمه هایمان، رفاقتمان هم بوے بگیرد ... سلام‌برشهدا ‍🌟شادے ارواح مطهر شـهدا صلوات
🌹🕊🌹🕊🌹 شهادت برایش تنها رسیدن به آرامش بود. علیرضا بسیار به امام جواد(علیه السلام) متوسل می شد. یکی از دوستانش از مشهد یک انگشتری برایش به عنوان سوغات آورده بود که حرز امام جواد روی آن بود. نام خیابان محل زندگی مان هم جواد الائمه است و او در سالروز ولادت امام جواد(علیه السلام) به شهادت رسید و در سالروز تولد امام علی(علیه السلام) به آغوش خاک سپرده شد. قطعا در میان همه اینها رمز و رازی نهفته است که ما از درک آن عاجزیم. "شهیدعلیرضا همایی فصیح" ✍ راوی همسر شهید
مادر شهید میردوستی می‌گوید: "تا حدی به حضرت ابوالفضل(علیه السلام) علاقه داشت که وقتی اسم مبارک حضرت می‌آمد, محمدحسین از خود بی‌خود می‌شد.وقتی برادرش از ناحیه چشم جانباز شد، خود را مانند حضرت ابوالفضل(علیه السلام) فدا و سپر برادرش می‌کرد." خداوندا در فرج مولایمان تعجیل بفرما همراه با عافیتِ ما..💔😞 ✨@Ya_sahebzaman_z
شهید مدافع‌حرم ♨️فرمانده جواد 🎙راوے: مادر شهید آقاجواد تعریف می‌کرد🗣 یک روز یکی از مسئولین ایرانی🇮🇷 آمده بود بین نیــــروهای‌مان🎪 آن روز، هوا خیلی سرد و بارانی بود⛈ این مسئول کُت‌اش را درآورد🌂 و به من داد و گفت این کُت را🧥 بپوش تا زیر باران، خیــس نشوی⛱ منم گفتم چگونه این کُت را بپوشم💥 در حالیکه نیــروهایم زیر باران باشند🤭 به وَالله کُت را نمی‌پوشم مگر اینکه☝️ برای نیروها نیز کُت تهیـــه کنید💝 آن مسئول ایرانی نیز بلافاصله⏳ دستوری دادند و بعدش🚨 برای همه بچه‌ها کُـــت آوردند😍 جواد با اینکه فرمانده گردان بود👑 امّا به نیروهای تحت اختیارش⛳️ سخـــت‌گیـــری نمی‌کـــرد💙 و می‌گفت من مثل بابای آنها هستم😘
🕊 هر‌موقع‌به‌بهشت‌زهرا‌میرفت... آبۍ‌‌بر‌میداشت‌‌وقبور‌شهدا‌رومۍ‌شست‌!♥️ میگفت‌:با‌شهدا‌قرار‌گذاشتم‌‌که‌من‌‌غبار‌رو از‌روۍِقبر‌هاۍآنها‌بشورم‌وآنهاهم‌غبار‌ِ گناه‌‌رواز‌روۍ‌ِ‌دل‌‌من‌‌بشورند....🌸 •♡• 🕊
دوستش می گفت: صیاد تو قنوتش هیـــچ چیزی برای خودش نمی خواست. بارها می شنیدم که می گفت: " اللهم احفظ قاعدنا الخامنه ای " بلند هم می گفت، از تہ دل ...
📸 | 🌹شهید مدافع‌حرم محمدرضا سنجرانی من در طول سالها دیدم که او چــــطور عاشــــق رزم اســــت. حتی همان لحظه‌ای که در حرم عقــــد کردیم و با هم به زیــــارت... !
شهـــید حاج قاسم سلیمانی:🌱 انسان یکی از سه زوایای غیرت را باید داشته باشد؛ یا غیرت دینی، یا غیرت انسانی، یا غیرت ملی. نمی‌شود کسی نام انسان برخود بگذارد؛ فاقد این سه عنصر باشد.🌴
صدای گلوله از پشت تلفن می‌آمد گفت: شنیدم تهران برف سنگینی آمده، آهوها این طور مواقع برای پیدا کردن غذا می‌آیند پایین فوری مقداری علوفه تهیه کن و بگذار اطراف پادگان که از گرسنگی تلف نشوند. بعدازظهر دوباره تماس گرفت که نتیجه را بپرسد، گفتم: دستور انجام شد، حالا چرا از وسط جنگ با داعش پیگیر غذای آهوها هستید؟ گفت: به شدت به دعای خیرشون اعتقاد دارم. 🌷شهید حاج‌قاسم سلیمانی 🕊
ملاقات در ملکوت: شهید مدافع حرم احمد محمد مشلب به روایت مادر «ملاقات در ملکوت»، اولین کتاب از مجموعه «یک بغل گلسرخ» است که درباره یک شهید مدافع حرم غیر ایرانی منتشر می شود.😇 این کتاب درباره شهید خوش سیمایی است که در سال 94 تصویرش در فضای مجازی منتشر شد و به شهید «بی ام و سوار» مشهور شد. شهید احمد مَشلَب، همان جوان تو دل برو و جذابی بود که با سرعتی روز افزون جای خود را در دل جوانان ایران و سایر کشورهای مسلمان جهان باز کرد. این کتاب روایت مادر، از داستان زندگی شهید است.🌱
‌‌ ای‌کسانی‌که‌این‌نوشته‌را‌می‌خوانید، اگرمن‌به‌آرزویم‌رسیدم‌و‌دل‌از‌این‌دنیا‌کَندم، بدانید‌که می‌توانند‌به‌خواست‌ِاو، به‌بالاترین‌ درجات‌دست‌یابند..! البته‌در‌ایـن‌امر‌شکی‌نیست‌ولےبار‌دیگر به‌عینه‌دیده‌اید‌که‌یك‌بنده‌ی‌گنھکارِخدا به‌آرزویش‌رسیدھ‌اسـٺ:)🥀! - فرازی‌ازوصیت‌نامه‌‌ی شھید 🌱
می گفت اخم توی محیطی که پُر از نامحرمه خیلی هم خوبه... شهید مصطفی صدرزاده🕊🌹
هر موقع میخواست از فضای مجازی استفاده کنه، حتماً وضو میگرفت و معتقد بود که این فضا آلوده است و شیطان ما رو وسوسه میکند...! _شهید مسلم خیزاب🕊🌹
💌 🔵شهید مدافع‌حرم مراد عبداللهی ♨️کارت عابر بانک 🦋دوست شهید نقل می‌کند: مراد از همان ابتدا انسانی مُتديّن، آرام و باتقوا بود. يک بچه‌مسجدیِ پایِ كار بود. آدم ساكت و آرامی بود كه كار به كار كسی نداشت. شغلش كشاورزی بود و سرگرم كارهای خودش بود. 🎈یکبار ما می‌خواستيم ماشين بخريم و مقداری پول كم داشتيم. با اينكه سنّ‌مان كمتر از او بود، وقتی پيشش رفتيم، كارت عابر بانكش را به ما داد و گفت هر چقدر كم و كسری داريد، از اين كارت برداشت كنيد. 🦋آدمي بود كه به كوچک و بزرگ احترام می‌گذاشت. دو قطعه زمين كشاورزی داشت، مالک چند صدهکتار زمین بود و وضع مالی‌اش هم عالی بود. اين نشان از بزرگی روح و منش ايشان داشت. كارت بانكی‌اش كه مبلغ زيادی پول داخلش بود، به ما داد و اطمينان كرد و گفت «هر چقدر كه نياز داريد، از كارتم پول برداريد.»
💠 امام خامنه ای: باب شهادت بسته میشد اگر همسران شهدا زبان به شِکوه باز میکردند... وداع همسر شهید حججی در معراج شهدا 🍃
🥀 اهلِ امر به معروف و نهی از منکر بود. بهش می‌گفتم: بابا! این از تو بزرگتره ؛ یه نگاه به هیکلش بنداز ، هوس کتک داری؟ این حرفها برایش معنایی نداشت و می‌گفت: کسی که امنیتِ نوامیسِ جامعه رو به خطر می‌اندازه، باید نهی از منکر بشه☝️
دنبال شهادت نرو! که اگه دنبالش بری بهش نمیرسی... یه‌کاری کن شهادت دنبال تو باشه :) _حاج‌قاسـم
🌹خاطره ای از که به برکت مال حلال یقین داشت🌹 به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، همزمان با چهلمین سالگرد هفته دفاع مقدس،‌ خبرگزاری تسنیم به سراغ کتب خاطرات شهدا و رزمندگان رفته تا با انتشار این مطالب، نام و یاد این عزیزان را زنده نگه دارد و معارف آنها را برای آیندگان باقی نگه دارد. نشسته بودیم داخل اتاق. مهمان داشتیم. صدایی از داخل کوچه اومد. ابراهیم سریع از پنجره نگاه کرد. شخصی موتور شوهرخواهر او را برداشته بود و در حال فرار بود. بگیرش....دزد....دزد! بعد هم سریع دوید دم در. یکی از بچه محل‌ها لگدی به موتور زد. دزد با موتور نقش بر زمین شد. تکه آهن روی زمین دست دزد را برید و خون جاری شد.چهره دزد پر از ترس بود و اضطراب.درد می‌کشید که ابراهیم رسید.موتور را برداشت و سریع روشن کرد و گفت:سریع سوار شو. رفتن درمانگاه با همان موتور.دستش را پانسمان کردند.بعد با هم رفتند مسجد! بعد از نماز کنارش نشست؛ چرا دزدی می‌کنی!؟آخه پول حرام که... دزد گریه می‌کرد.بعد به حرف آمد: همه اینها را می‌دانم.بیکارم، زن و بچه دارم، از شهرستان آمده‌ام. مجبور شدم. ابراهیم فکری کرد.رفت پیش یکی از نمازگزارها، با او صحبت کرد. خوشحال برگشت و گفت: خدا رو شکر شغلی مناسب برات فراهم شد. از فردا برو سرکار. این پول را هم بگیر، از خدا هم بخواه کمکت کند. همیشه به دنبال حلال باش. مال حرام زندگی را به آتش می کشد. پول حلال کم باشد هم برکت دارد.
شهیدی که خبر شهادتش را اهل بیت(علیهم السلام) به مادرش دادند دهه هفتادی بود و بزرگ شده کانادا، در دل فرهنگ غرب؛ اما پرواز را نمی توان از مرغ باغ ملکوت دریغ کرد! شهید حمزه علی یاسین، رزمنده ۲۰ ساله حزب الله لبنان و برادرزاده همسر سیدحسن نصرالله بود که در سوم مرداد ۹۳، در دفاع از حرم عمه (عجل الله)، در سوریه به شهادت رسید. مادرش ابتدا مخالف حضورش در جبهه بود، به همین خاطر بعد از شهادتش، فرماندهان حزب‌الله نمی دانستند چطور خبر شهادت پسر را به مادر برسانند. وقتی درِ خانه شهید رسیدند، در کمال تعجب دیدند بر دیوارهای خانه پارچه مشکی نصب شده،‌ در حالی که هنوز آن خبر مهم اعلام نشده بود! در زدند و مادر حمزه در خانه را باز کرد، نوع تعارف او نشان داد انگار از همه چیز با خبر است. تعجب فرماندهان زیاد طول نکشید، مادر شهید بعد از پذیرایی از میهمانان، با آرامش تمام گفت: « دیشب در رویای صادقانه‌ای دیدم که وجود نازنین پنج تن آل عبا وارد منزلم شدند و درست همین جایی که شما نشسته‌اید، نشستند و به من بشارت دادند و گفتند فرزندت در راه ما اهل بیت(علیهم السلام) به شهادت رسیده و امروز خبرش خواهد رسید!»
ازشهیدبابایی پرسیدند : عباس چه خبر ؟! چه کار می‌کنی ؟! گفت : به‌نگهبانی‌دل‌مشغولیم تا کسی جزخدا وارد نشود!!♥️•°
🌹معلم روستای داغیان از توابع شهرستان قوچان بودم. آخرین تابستانی بود که به روستا آمد. 🌹عصر زیبایی بود. با هم قدم میزدیم و از زیبایی های دست نخورده‌ی طبیعت لذت می بردیم و گفتگو می کردیم. 🌹در تمام مدتی که با هم بودیم، همیشه یک قدم عقب تر از من گام برمی داشت و این به خاطر مقام آموزگاری ام بود. حتی در عکس یادگاری که با هم گرفتیم، باز هم یک قدم عقب تر از من ایستاده بود. #"شهید رجب صانع داغیان"🌷 ✍راوی: معلم شهید
💌 شهید مدافع‌حرم محمدحسین عطری 📀راوے: همسر شهید ❤️محمدحسین به پدر و مادرش خیلی احترام می‌گذاشت. مادرش درباره تولد محمدحسین برایم خاطره‌ای تعریف كرد و گفت به دلیل مشكلی قرار بود محمدحسین سقط شود اما خواب دیدم كه در دسته‌ی عزاداری امام حسین علیه‌السلام هستم و محمدحسین را در آغوش دارم. به لطف خدا ایشان سالم به دنیا آمد و به بركت این خواب، اسمش را «محمدحسین» گذاشته بود. 💚مادر شهید بارها از عنایات خاصی كه به شهید می‌شد، برایم صحبت می‌كرد. دوران نوجوانی پُر بركتش همواره در مسیر فعالیت‌های مذهبی و مسجد و تحصیل گذشت. از ویژگی‌های اخلاقی ایشان مشخص بود مسیرش به شهادت ختم خواهد شد، غبطه برای شهادت برای او راهی برای رسیدن به كمال بود.
~🕊 🌿فرازی‌ از وصیت‌ نامه‌💌 ...در آیات تدبر کنید و به فرامین آن عمل نمایید. عاجزانه درخواست دارم که این حقیر راعفو کنید. در سفارش به احترام به پدر و مادر به آیات قرآن اشاره میکنیم که خداوند فرمود"بالوالدین احسانا فلا تقل لهما اف" حتی به پدر و مادر خود اف نگویید. سفارش میکنم همه ی شما را به نماز اول وقت و به جماعت چرا که ساده ترین و زیبا ترین رابطهی انسان با خداست که در تمام ادیان آسمانی بوده است. 🕊 .
🧕🌼 👌🏼یـــــ❗️ـــک تلنـــ⚠️ــــگر سر داده ام ڪہ حجاب از ســـــر نرود جان داده ام ڪہ مبادا نقاب برود خواهر بڪن چادر حزب الهے بر سر تا دشمنـــــت بترسد و از دور عقـــــب برود...
💞 آقا مصطفی همیشه سر به زیر بود که مبادا چشمش به نامحرم بیفته یه روز که مادرم اومده بود پیشم گفت: این آقا مصطفی تو خیابون از بغلش که رد میشم حتی سلامم نمی کنه، اونوقت تو خونه دست و پای منو می‌ بوسه! وقتی آقا مصطفی اومد خونه دلیل کارشو که ازش پرسیدم گفت: تو که می‌دونی من تو خیابون به کسی نگاه نمی کنم! راوی: همسر شهید
معرفی شهدا🍁🍁 خصوصیات اخلاقی شهید حجت الله رحیمی حجت اللّه رحیمی از ویژگی‌‌های اخلاقی و شخصیّت معنوی خاصّی برخوردار بود و رعایت ادب، حفظ حرمت دوستان و گفتن یا زهرا و یا علی در ابتدا و انتهای مکالمات تلفنی‌اش به جای سلام و خداحافظی مشهود بود. او بسیار انسانی محجوب، صبور و مهربان بود و در فضای خانواده، یک الگو برای دیگر فرزندان بود و ایشان همیشه با لبخندی ملیح و زیبایی که بر لب داشت و با ظاهری دل‌نشین و باطنی پاک به پدر و مادر خود احترام می‌گذاشت و دست پدر و مادر خود را با عشقی فراوان می‌بوسید. ●یادشهداباذکرصلوات🕊
شاغل سپاه بود، ماهی ۲ هزار و ۵۰۰ تومان حقوق می‌دادند، اما نمی‌گرفت می‌گفت: پدرم بنا است و وضع مالی‌مان خوب است، پول را بدهید به آن‌هایی که نیاز دارند. وقتی جبهه می‌رفت، ساکش را پر از خوراکی می‌کرد و برای بچه‌های جبهه می‌برد. وقتی هم که از جبهه برمی‌گشت، روزه‌هایی که نمی‌توانست در جبهه بگیرد را می‌گرفت. 🕊🌱
🏴نسبت به نماز حساس بود. هرجا که می شد، نماز جماعت را برپا می کرد. در نیمه های شب، نماز شب می خواند و با خدای خودش راز و نیاز می نمود. 🏴اوقات بیکاری، قرآن، کتاب و یا روزنامه می خواند. ورزش می کرد و افراد را هم به ورزش کردن تشویق می نمود. او دوست داشت افراد سیگار را کنار بگذارند و به ورزش بپردازند. می گفت: «هزینه هایی که صرف دخانیات می شود، اگر صرف مسائل فرهنگی و ورزشی شود، جوانانی پر شور و با نشاط خواهیم داشت.» 🏴در مراسم دعا شرکت می کرد و افراد را هم تشویق می نمود. گروه سرود تشکیل داده بود. علاقه ی عجیبی به جبهه داشت. زمانی که به او می گفتند: «از این جبهه دست بردار.» می گفت: «تا فتح کربلا در جبهه می مانم.» 🏴به خانواده اش توصیه می کرد: «غیبت نکنید. نمازتان را اول وقت بخوانید. از حضرت زهرا (سلام الله علیها) الگو بگیرید. پیرو خط امام باشید. "شهید غلامرضا جنگی "
🌹شهید اسماعیل آقاپور آرانی 🤲خدایا! تومی دانی که هدف ما شهادت نیست ،بلکه پیروزی در راه توست. خدایا! توشاهدی که آگاهانه وبرای جهاد در راه تو به جبهه ی جنگ می روم. اگرشهیدشدم،به آرزویم رسیده ام ، خدایا! تو را شکر می کنم که این نعمت الهی رابه این انسان ذلیل عطافرمودی.😍😇