6.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تنها علیست که در این کویر تنهایی می تواند دست برقلب ما بگذارد و با ما همدردی کند🌺
گوشه ای از مناجات شـهـید چـمـران
#ولادت_حضرت_علی_علیه_سلام.
کانال حفظ آثار شهدای دستجرد
https://eitaa.com/Yad_shohada1398
نازد به خودش خدا که حیدر دارد
دریای فضائلی مطهر دارد...
همتای علی نخواهد آمد والله
صد بار اگر کعبه تَرَک بردارد...
🌸ولادت امیرالمومنین علیه السلام
بر حضرت مهدی علیه السلام و همه شیعیان حضرت مبارک باد🌸
کانال حفظ آثار شهدای دستجرد
https://eitaa.com/Yad_shohada1398
#مهمانان_پیرزن
#راوی_خواهر_گرامی
#شهید_دفاع_مقدس
#حسن_احمدی
زمان انقلاب یک گردان در کردستان رفتند تا با کردها بجنگند. در همان موقع در کوه ها ۷۰ نفر بودیم سرگردان شدیم. فرمانده اون گروه شهید حسن احمدی بود. آذوقه ها همه تمام
شده بودند و گم شده بودیم. شهید حسن احمدی
به بچه ها گفت: یک چراغ کوچک بالای کوه
است بیائید برویم ببینیم در آنجا چیست!؟
هرجوری بود با همه خستگی رفتیم بالای کوه
(همه گشنه و تشنه) دیدیم یک پیرزن و یک پیرمرد و یک نوجوان ۱۲ ساله بودند. پسر بچه زبان فارسی بلد بود. به پسر گفتیم ما همگی گرسنه هستیم. اون پسر بچه به مادرش گفت: اینها گرسنه هستند. مادرش حدودا ۲ کیلو آرد را خمیر کرد و در یک تنور کوچکی که داشتند
شروع کرد به نان پختن. وقتی نان می پخت
به پسرش گفت: تمشک بچین تا با این نون ها بخورند. و گردان تمشک و نان می خوردند.
همگی سیر شدند با یک کاسه آرد و چند تکه چوب و تنور کوچکی که خاموش نمی شد و یک کوزه آب. فرمانده به بقیه می گفت: کم بخورید مریض می شوید ولی همگی گفتند: گشنه و تشنه ایم و چون از گرسنگی زیاد مراعات نکردند و سیر و پر خورد( سه روز گرسنه بودند) همگیاز سیری زیاد مریض شدند تا صبح بالای کوه بودند و خوابیدند. پیرزن به پسرش گفت: تا هوا روشن نشده این گردان را به پایین کوه ببر کموله های کردستان دنبالشان بودند. همگی پایین کوه رفتند
هلیکوپتر ها برای نجاتش بالای سرشان آمدند
سوارشان کردند و رفتند.
کانال حفظ آثار شهدای دستجرد
https://eitaa.com/Yad_shohada1398
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امروز تولد شهید والامقام مدافع حرم و قاری بین المللی حمیدرضااسداللهی می باشد.
روز پدر و روز مرد بر تو ای مرد آسمانی مبارک🌷
هدیه تولد شهید ۱۴ صلوات 🌷
کانال حفظ آثار شهدای دستجرد
https://eitaa.com/Yad_shohada1398
#شفای_بیمار
#راوی_همسرشهیدمحمدحیدری
#شهید_دفاع_مقدس
#علی_فصیحی
یکسال تو هوای گرم تابستان بچه دختر یکی از همشهریا سخت بیمار شده بود و هر چه دوا و درمانش کرده بودند فایده نداشته بود. یک روز من امامزاده بودم دیدم بچه بیمار را آوردند و روی قبر خاکی علی گذاشتند. (علی چون تازه شهید شده بود هنوز سنگ مزار نداشت). و مادر بچه به شهید گفت: علی دعا کن این بچه یا شفا بگیرد یا راحت شود و کلی توسل و گریه کرد و بعد بچه بیمارش را برداشت و رفت. آنقدر حال بچه بد بود که انگار داشت جان می داد. اما به لطف خدا و دعای خیر شهید علی فصیحی بچه بیمار شفا گرفت و بزرگ شد و ازدواج کرد و حالا خودش مادر شده است. و مادرش هروقت به مادر شهید می رسد می گوید: حاج خانم من این بچه ام را از علی شما دارم.
کانال حفظ آثار شهدای دستجرد
https://eitaa.com/Yad_shohada1398