این روزا بسیجیا چقدر شبیه اربابشون شدن😭
شنیدم شهید آرمان ۲۳ نفر او را کتک زدند.😭 بمیرم برای اون آقایی که سه هزار نفر دوره اش کردند و هزاران زخم بر بدنش وارد کردند 😭😭
صلی الله علیک یا اباعبدالله🥀
🌷🌷شادی روحشان صلوات🕊🕊
کانال حفظ آثار شهدای دستجرد
https://eitaa.com/Yad_shohada1398
و سلام بر او که می گفت:
«اگر میخوای سرباز امام زمان(عجل الله تعالی فرجه شریف) باشی
باید توانایی هات رو بالا ببری
شیعه باید همه فن حریف باشه
و از همه چی سر دربیاره»
• شهید روح اللّٰه قربانی🕊•
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
اللهم صلی علی محمدوآل محمد و عجل فرجهم
کانال حفظ آثار شهدای دستجرد
https://eitaa.com/Yad_shohada1398
#یا_ایــها_الرئــوف🌹🍃
یا غریب الغربا ما همه انصار توایم
تو شه عالم و ما سائل دربار توایم
سفرهی جود تو گسترده و ما محتاجیم
لطفی ای یوسف زهرا که خریدار توایم
السلام علیک یا امام رئوف💚
کانال حفظ آثار شهدای دستجرد
https://eitaa.com/Yad_shohada1398
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اینوووو😂😂😂
#طنز
عدو سبب خیر شود😂
کانال حفظ آثار شهدای دستجرد
https://eitaa.com/Yad_shohada1398
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 *فقط یه نفر از سپاه فرعون غرق نمیشه😳!! میدونید چه کسی بود و چرا غرق نشد؟؟؟* چه نکتهی زیبایی!👌
واقعاً بعضیها تخصصشان امر به معروف و نهی از منکر است از جمله استاد فرهنگ
کانال حفظ آثار شهدای دستجرد
https://eitaa.com/Yad_shohada1398
دخترم نوزادی ۴۰ روزه بود که فرزند شهید شد
https://www.javanonline.ir/fa/news/1041730/%D8%AF%D8%AE%D8%AA%D8%B1%D9%85-%D9%86%D9%88%D8%B2%D8%A7%D8%AF%E2%80%8C%DB%8C-%DB%B4%DB%B0-%D8%B1%D9%88%D8%B2%D9%87-%D8%A8%D9%88%D8%AF-%DA%A9%D9%87-%D9%81%D8%B1%D8%B2%D9%86%D8%AF-%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF-%D8%B4%D8%AF
خاطرات شهید حسن فصیحی(فرزند عباس)؛ صفحه ۷ روزنامه جوان
تاریخ ۲۴اسفند۹۹ به چاپ رسید.
کانال حفظ آثار شهدای دستجرد
https://eitaa.com/Yad_shohada1398
139.mp3
6.6M
مداحی دفاع مقدس 🎧🍃
مداح : آهنگران 🎤
هر چقدر مداحی های حماسی دفاع مقدس را گوش بدهی هیچ وقت قدیمی نمی شود و روحیه ی شهادت طلبی را در دل انسان زنده می کند.
یاد جبهه ها بخیر⚘
کانال حفظ آثار شهدای دستجرد
https://eitaa.com/Yad_shohada1398
#پارت_هفدهم
🌺#هر_چی_تو_بخوای🌺
بدون اینکه سرشو بالا بیاره،گفت:
_از اولی که اومدم، منتظر بودم شما یا خانواده تون در این مورد چیزی بگین. برام مهم بود اولین مطلبی که در این مورد میگین چی هست و چجوری میگین. خودمو برای هرچیزی آماده کرده بودم جز سؤالی که پرسیدین.
-یعنی به این موضوع فکر نکرده بودید؟
-بهش فکر کرده بودم ولی انتظار پرسیدنش از جانب شما،اونم به عنوان اولین سؤال نداشتم.
-انتظار داشتین چی بگم؟
-هرچیزی جز این....
نفس عمیقی کشید و گفت:
_اگه حرف دیگه ای نیست بریم پیش بقیه.
دو هفته وقت گرفتم، نه برای فکر کردن. مطمئن بودم امین خیلی خوبه ولی مطمئن نبودم میتونم تو جهادش کمکش کنم.
من دو هفته وقت گرفتم تا به خودم فکر کنم.تا ببینم میتونم مانعش نباشم و پرپروازش باشم.
دو هفته گذشت....
خیلی با خودم فکر کردم و خیلی از خدا کمک خواستم.
دو ساعت قبل از اینکه خاله ی امین تماس بگیره، مامان اومد تو اتاقم.داشتم نماز میخوندم. وقتی نمازم تموم شد،مامان کنارم نشست و گفت:
_به نتیجه رسیدی؟
سرمو انداختم پایین و گفتم:
_مامان،حلالم کنید،شما بخاطر من خیلی اذیت میشین.من میخوام با..آقای رضاپور.... ازدواج کنم.
جونم دراومد تا تونستم بگم.
مامان پیشونیمو بوسید و گفت:
_ان شاءالله خوشبخت بشی.
بعد رفت بیرون.بلند شدم و دوباره نماز خوندم.