#آخرین_سیزده_بدر
#راوی_خواهر_گرامی
#شهید_دفاع_مقدس
#محمد_فصیحی
سال آخری که محمد می خواست به جبهه اعزام شود ایام عید را پشت سر گذاشتیم تا به روز سیزده بدر رسیدیم. روز سیزده بدر همه ی اهل خانواده با هم جمع شدیم و وسائل تفریح و ناهار را برداشتیم و رفتیم کنار رودخانه و آنجا حصیر و پتو پهن کردیم و بزرگترها دورهم نشستیم و از خاطراتمان تعریف می کردیم و بچه ها هم باهم بازی می کردند. برادرم محمد آن روز خیلی به همگی ما بخصوص به فرزندانمان محبت کرد. آن روز محمد مابین درختان تاب درست کرد و بچه ها را سوار تاب می کرد تا بازی کنند و بعد رفت یک اسب آورد و تک تک بچه ها را سوار اسب کرد و آنها را به گردش می برد و باز می گرداند. آن روز به بچه ها خیلی خوش گذشت که یک خاطره ی به یادماندنی برایشان درست شد. اما سال بعدش جای برادرم محمد در بین ما خالی بود.
کانال حفظ آثار شهدای دستجرد
https://eitaa.com/Yad_shohada1398