eitaa logo
حفظ آثار شهدای دستجرد
566 دنبال‌کننده
24.2هزار عکس
5.6هزار ویدیو
47 فایل
این کانال برای حفظ آثار و روایات و اطلاع رسانی از مراسمات و برنامه های فرهنگی شهدای دستجرد جرقویه اصفهان ایجاد گردید خادم کانال شهدا @Aalmas_shohada لینک پیج حفظ آثارشهدای دستجرد در روبینو https://rubika.ir/almas1397f
مشاهده در ایتا
دانلود
حفظ آثار شهدای دستجرد
#در_سرزمین_عراق #راوی_آزاده_جانباز #علی_رحیمی به دروازه بصره كه رسيديم هوا تاريك شده بود. آيفاي عرا
شامگاه 28 فروردين سال 67 در پاتكي كه براي بازپس‌گيري فاو انجام شد حضور داشتم. آن شب به دو ستون در حال پيشروي بوديم كه ناگهان نورافكن عراقي‌ها از دو سمت روشن شد. دشمن دستمان را خوانده و عمليات لو رفته بود. ما به ناگاه از دو طرف هدف تيربارهاي دشمن قرار گرفتيم و قيچي شديم. فرمانده گروهانمان محبوبي نام داشت كه آن شب شهيد شد. او مدام فرياد مي‌زد هر كس توانش را دارد به عقب برگردد اما ما در حال پيشروي بوديم. صداي انفجار و پرتاب گلوله و خمپاره فضا را پر كرده بود كه ناگهان فريادم به آسمان بلند شد. هنوز هم گاهي طنين آن فرياد را در گوشم مي‌شنوم. گلوله‌اي كشكك زانويم را شكافته و درد وحشتناكي وجودم را فرا گرفته بود. خون به شدت از جراحت پايم فوران مي‌كرد. در حالي كه آتش بي‌امان بر سرمان مي‌باريد، دو رزمنده خودشان را به من رساندند و بعد از بستن جراحتم با دستمال، زير بغل‌هايم را گرفتند و به عقب بردند. مسير تا رسيدن به محل امن خيلي طولاني بود. خون‌ريزي شديد باعث شده بود خودم را رها كنم. همين موضوع باعث سنگيني بيشترم شده و خستگي دو رزمنده را براي انتقال من بيشتر مي‌كرد. از طرف ديگر عراقي‌ها در تعقيبمان بودند. دست به دامان دو رزمنده شدم و التماس كردم من را رها كنند و جانشان را نجات دهند. نمي‌خواستم آنها اسير عراقي‌ها شوند يا خطري ديگر تهديدشان كند. التماس‌هايم را كه ديدند كنار خاكريزي من را رها كردند و در تاريكي شب ناپديد شدند. من تكيه به خاكريزي داده بودم. آتش‌ باري بي‌امان از دو طرف ادامه داشت. هواپيماهايمان مواضع دشمن را بمباران مي‌كردند با اين حال عراقي‌ها با توان بيشتري قدم به قدم خودشان را به ما نزديك‌تر مي‌كردند تا اينكه چند سرباز عراقي را بالاي سرم ديدم. کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398
گرفتن در جرم سنگین‌ی بود بچه‌ ها غذای ظهر را می‌ گرفتند و در یک پلاستیک می‌ ریختند چهار گوشه آن را جمع کرده و گره می‌ زدند سپس این غذا را در زیر پیراهن خود پنهان می‌ک ردند و می‌ خوردند اگر موقع تفتیش از کسی غذا می‌ گرفتند او را شکنجه می‌ دادند!! یادشهدا رو در فراموش نکنیم کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398
! در اولین ساعت عملیات خیبر، 900 نفر به در آمدند .  در بین این اسیران ، یک سرتیپ عراقی هم که فرماندهی نیروها را به عهده داشت بود.  حمید خطاب به آنها گفت : مواظب خودتان باشید ، اگر قصد فرار یا کار دیگری را در سر داشته باشید ، همه تان را به می بندیم .   سرتیپ عراقی پرسید : شما چطور به این جا آمدید؟ حمید شوخی ، جدی به او گفت : ما اردن را دور زدیم و از طرف به این جا آمده ایم. سرتیپ عراقی مجددا" پرسید: پس آن نیروهایی که از روبرو می آیند از کجا آمده اند؟ حمید با دست به زمین اشاره کرد و گفت: از زمین روئیده اند!  این جا بود که چشم های داشت از حدقه بیرون می زد....!! 🌷 🌷 کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398
مجيد در فتح بستان به مدت سه روز در محاصره كامل دشمن بود ، اما با زيركي خاصي بالاخره خود را به نيروهاي خودي رساند ؛ با اينكه در اين محاصره نيروهاي عراقي چنان به او نزديك شده بودند كه كار براي او به درگيري لفظي هم كشيده بود . با اين همه هنگامي كه به خانه بازگشت ، با هيچ كس موضوع محاصره خود را مطرح نكرد و ما بعد از مدتها به واسطه نوار مصاحبه اي كه از و به دستمان رسيد ، از موضوع مطلع شديم . ✍ :برادر شهید 🌷 🌷 کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398