#تنها_درصحرا
#راوی_خواهر_گرامی
#شهید_دفاع_مقدس
#حسین_فصیحی
پدرم خدا بیامرز یک روز برای خانواده عمویم از کرامت برادر شهیدم حسین تعریف کرده بود: من زمانی که به صحراهای دور دست می روم و تنها هستم پسرم حسین را می بینم که با من حرف می زند و همیشه اول تا آخر پیش من می ماند که من احساس تنهایی و خستگی نکنم بعد که کارم تمام می شود و می خواهم به منزل برگردم حسین هم غیب می شود و من دیگر اورا نمی بینم. آن زمان ما چون هنوز کم سن و سال بودیم و درکی از کرامات شهدا نداشتیم پدرم این کرامت برادرم را برای بزرگترها تعریف کرده بود و بعدا که ما بزرگ شدیم و پدرم به رحمت خدا رفته بود نقل قول از طرف پدرم برای ما بازگو کردند.
کانال حفظ آثار شهدای دستجرد
https://eitaa.com/Yad_shohada1398