eitaa logo
حفظ آثار شهدای دستجرد
591 دنبال‌کننده
19.3هزار عکس
4.4هزار ویدیو
40 فایل
این کانال برای حفظ آثار و روایات و اطلاع رسانی از مراسمات و برنامه های فرهنگی شهدای دستجرد جرقویه اصفهان ایجاد گردید خادم کانال شهدا @Aalmas_shohada لینک پیج حفظ آثارشهدای دستجرد در روبینو https://rubika.ir/almas1397f
مشاهده در ایتا
دانلود
حفظ آثار شهدای دستجرد
من در سال ۱۳۶۴ در حالی كه ۱۶ سال سن داشتم از طريق هلال‌احمر و به عنوان امدادگر به جبهه اعزام شدم. من دانش‌آموز بودم و به خاطر سن كمی كه داشتم به من اجازه نمی دادند تا به عنوان امدادگر در جبهه حاضر شوم. بنابراين به صورت پنهانی و حتی بدون اطلاع خانواده، خود را در ميان امدادگرها جا زدم و پس از يك ماه آموزش امدادگری در مراكز ثارالله اصفهان، به عنوان امدادگر به جبهه اعزام شدم. ۹ اولين بار به منطقه عملياتی غرب و كردستان اعزام شدم و در عمليات والفجر ۹ شركت داشتم. عمليات والفجر ۹ متأسفانه عمليات چندان موفقی برای ما نبود. پس از شركت در اين عمليات از جبهه بازگشتم و اين بار از طريق نام‌نويسی در پايگاه بسيج محله به جبهه اعزام شدم. ۵ دومين بار در سال ۱۳۶۵ به جبهه اعزام شدم و به همراه لشكر ۱۴ امام حسين (علیه السلام) و در گردان حضرت رسول (صل الله علیه وآله وسلم) در عمليات كربلای ۵ شركت كردم كه در همان عمليات نيز مصدوم شدم. منطقه شلمچه به لحاظ سياسی و نظامی دارای اهميت ويژه‌ای بود و يكی از معابر وصولی شهر بصره بود كه همواره در زمره اهداف نظامی ايران قرار داشت و در صورت تسلط بر اين منطقه ايران می توانست موقعيت برتری را در جنگ به دست آورد. شلمچه در جنوب شرقی شهر بصره قرار گرفته است و تقريباً نزديكترين محور وصولی به اين شهر به شمار می آيد. عمليات كربلای ۵ پس از عمليات ناموفق كربلای ۴ برای عبور از منطقه شلمچه كه دشمن در آن مستحكم‌ترين مواضع و موانع را داشت طرح‌ريزی و اجرا شد. اين منطقه از تعداد زيادی نهر، كانال، خاكريزه، جاده و ... تشكيل شده است كه همه آنها در بخش شمالی اروند قرار دارند. همچنين آبگرفتگی های متعددی در اين منطقه وجود دارد كه از سوی ارتش عراق به عنوان موانعی در مقابل نفوذ قوای ايران ايجاده شده بودند. زمانی كه ما وارد منطقه شديم روز سوم عمليات بود و قرار بود تا ما جايگزين لشكر امام رضا (علیه السلام) وارد عمل شويم وقتی ما وارد منطقه شديم صبح بود، ظاهراً اول صبح و حدود يكی، دو ساعت قبل از ورود ما در منطقه بمباران شيميايی توسط نيروهای بعثی صورت گرفته بود، اما زمانی كه ما وارد منطقه شديم به ما گفتند كه منطقه خنثی می باشد و نيازی نيست كه ماسك‌‌های شيميايی استفاده كنيم. بنابراين نيروهای رزمنده به تصور اينكه منطقه خنثی است از ماسك استفاده نكردند و عده‌ای از بچه‌ها وارد سنگرها شده و از ميوه و موادغذايی و آبی كه در سنگرها وجود داشت استفاده كردند، اما گويا اين خبر كه منطقه خنثی است خبری نادرست و كذب بود و علائم مجروحيت شيميايی كم‌كم در ما بروز كرد. اين علائم به ويژه در مورد رزمندگانی كه از موادغذايی داخل سنگرها استفاده كرده بودند شديدتر بود به گونه‌اب كه بعضی ها در همانجا و بعضی ديگر در بيمارستان شهيد شدند. تنفس و تأثير گازهای شيميايی موجود در منطقه باعث شده بود كه چشم‌‌های ما دچار سوزش و ريزش اشك زيادی شود و حالت تهوع و استفراغ به بچه‌ها دست داده بود. ديگر كسی نمی توانست خودش راه برود. يك مقداری كه راه آمديم چشم‌هايمان خواه ناخواه روی هم رفت و كسی بايد دستمان را می گرفت. حالت تهوع و استفراغ باعث شده بود كه بچه‌ها از پا بيفتند و ديگر تقريباً كسی نبود كه بتواند با پای خودش راه برود. به همين خاطر هم پس از حدود ۲ ساعتی كه در منطقه بوديم، دستور عقب‌نشينی صادر شد و حدود ساعت يك بعدازظهر بود كه ما به كمك امدادگرها از منطقه عقب‌نشينی كرديم. لطف خداوند اين بود كه هنوز وارد عمل نشده بوديم، زيرا اگر وارد عمل می شديم با وضعيتی كه برايمان به وجود آمده بود ممكن بود تا آن مقدار پيشروی را كه بچه‌ها داشتند از دست بدهيم و آن مناطق دوباره به دست عراقی ها افتاده و زحمات بچه‌ها به هدر برود. گردان ما تنها نبود و يك سری گردان‌ها و لشكرهای ديگر نيز بودند، لشكر عاشورا لشكر ۲۵ كربلا و بچه‌ها شمال نيز بودند و ممكن بود آنها هم خواه ناخواه به خاطر سهل انگاری و عدم توانايی بچه‌‌های ما از بين بروند. کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398
آن منطقه به گاز خردل آلوده بود من با اين گاز مصدوم شدم. گاز خردل بوي شكوفه سيب مي‌دهد و تقريباً اكثر اين سلاح‌‌هاي شيميايي بوي شكوفه سيب را در فضا ايجاد مي كرد. در آن زمان كه خيلي حواسمان به اين چيزها نبود و بيشتر تمركزمن بر اين بود كه وارد منطقه بشويم و عمليات را انجام دهيم. گردان 3000 نفر بودند، البته تنها گردان ما نبود و گردان‌‌هاي ديگر نيز در منطقه حضور داشتند كه بعضي قبل از ما آمده بودند و بعضي بعد از ما يك سري از بچه‌ها از شهر كرد آمده بودند و در تيپ 41 قمربني هاشم بودند، بچه‌‌هاي زرين شهر بودند، لشكر 25 كربلا بود و در مجموع فكر مي‌كنم حدود 1000 نفر در آن منطقه شيميايي شدند. بله، همه ماسك داشتند، اما به خاطر اينكه اعلام شده بود منطقه خنثي است و نيازي به استفاده از ماسك نيست، كسي از ماسك استفاده نكرد. کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398
تنفس و تأثير گازهاي شيميايي موجود در منطقه باعث شده بود كه چشم‌‌هاي ما دچار سوزش و ريزش اشك زيادي شود و حالت تهوع و استفراغ به بچه‌ها دست داده بود. ديگر كسي نمي‌توانست خودش راه برود. يك مقداري كه راه آمديم چشم‌هايمان خواه ناخواه روي هم رفت و كسي بايد دستمان را مي‌گرفت. حالت تهوع و استفراغ باعث شده بود كه بچه‌ها از پا بيفتند و ديگر تقريباً كسي نبود كه بتواند با پاي خودش راه برود. به همين خاطر هم پس از حدود 2 ساعتي كه در منطقه بوديم، دستور عقب‌نشيني صادر شد و حدود ساعت يك بعدازظهر بود كه ما به كمك امدادگرها از منطقه عقب‌نشيني كرديم. لطف خداوند اين بود كه هنوز وارد عمل نشده بوديم، زيرا اگر وارد عمل مي‌شديم با وضعيتي كه برايمان به وجود آمده بود ممكن بود تا آن مقدار پيشروي را كه بچه‌ها داشتند از دست بدهيم و آن مناطق دوباره به دست عراقي‌ها افتاده و زحمات بچه‌ها به هدر برود. گردان ما تنها نبود و يك سري گردان‌ها و لشكرهاي ديگر نيز بودند، لشكر عاشورا لشكر 25 كربلا و بچه‌ها شمال نيز بودند و ممكن بود آنها هم خواه ناخواه به خاطر سهل انگاري و عدم توانايي بچه‌‌هاي ما از بين بروند. (چندتن از این جانبازان عزیز که در تصویر بالا عکسشان را مشاهده می کنید جزو جانبازان شیمیایی بودند.) کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398