#خوابهای_صادقه
#راوی_همسرمعزز
#شهید_دفاع_مقدس
#محمدرضا_قائم_مقامی
اوایل که محمدرضا شهید شده بود خیلی خوابش را می دیدم و هر وقت هم به خوابم می آمد می گفت: من زنده ام !! می گفتم: یعنی هر کار ما انجام می دهیم شما می بینید؟ می گفت: بله همه ی کارهای شما را می بینیم. یکبار دیگر ما به منزل جدید اسباب کشی کرده بودیم و هوا سرد بود و هنوز شومینه ها سرویس نشده بودند و شبها با بچه هایم از سرما می لرزیدیم. شب خواب دیدم محمدرضا وارد اتاق شد و یک پیک نیک دستش بود و گفت: بیا این را بگیر تا گرم شوید. معلوم بود که نگران حال ما بود و می دانست ما در سرما بسختی زندگی می کنیم.
کانال حفظ آثار شهدای دستجرد
https://eitaa.com/Yad_shohada1398