#سنگر_انفرادی
#راوی_رزمنده_جانباز
#محمد_فصیحی
دفعه اولی که رفتیم خط مقدم جنگ فرمانده گفت: سریع یک سنگر انفرادی درست کنید. من هم که تجربه خط مقدم جنگ را نداشتم.
حالا نه صدای گلوله توپ را شنیده بودم نه قدرت تخریبش را دیده بودم . نشستم روی خاکریز و با دست یک چاله کندم که وقتی داخلش خمیده می نشستم نصف تنم بیرون بود. یک گونی هم پر از خاک کردم و لب سنگر گذاشتم. بعد یکی از بچه ها صدا زد و گفت: فصیحی بیا من یک سنگر خالی پیدا کردم. منم گفتم: نه من خودم یک سنگر درست کردم. تا دید من چی درست کردم دستش را روی دلش گذاشت و خنده امانش نمی داد و می گفت: محمد پس هنوز تو خط مقدم نیامده بودی!؟ بزار یک خمپاره بیاد بعد میفهمی این چه سنگریه درست کردی. بعد که چند گلوله توپ آمد و زمین را می شکافت تازه اونجا فهمیدم عجب سنگری ساخته بودم بیخود نبود بچه ها می خندیدند.
کانال حفظ آثار شهدای دستجرد
https://eitaa.com/Yad_shohada1398