ماجرای ۲۲ دلاوری که در آتش سوختند و شهید شدند
شب تاسوعا به دنیا آمد و اسمش را عباس گذاشتند و شهادتش هم مانند حضرت عباس(ع) شد و پیکرش یک دست و دو پا و سر نداشت. پدر موقع خداحافظی گلویش را بوسید و با صدای بلند دعا کرد : خدایا همان گونه که حضرت اسماعیل(ع) را به حضرت ابراهیم(ع) برگرداندی، عباس من را هم برگردان. همان هم شد و وقتی عباس با همرزمش به شناسایی میروند ، موقع برگشت بر اثر برخورد با زنجیر ورودی منطقه عملیاتی، گلوی عباس مجروح شده و امکان حضور در عملیات را از دست میدهد که در آن عملیات بسیاری از رفقایش شهید شدند. بارها و بارها مجروح میشود ، ولی شهادت روزی عباس نمیشود. در عملیات فتح المبین دو راکت میخورد به سنگر کناری که بیست و دو نفر از بچه ها حضور داشتند ، حجم آتش بسیار بالا بود و همه بچه ها تکه تکه میشوند. آتش سنگینی سنگر را میگیرد و همه ی رزمندگان به طرز درد آوری شهید میشوند و عباس با رفقایش همه تکه استخوان های سوخته های باقی مانده از پیکر مطهر شهدا را جمع میکنند. چیزی قابل شناسایی نیست، بسیاری از استخوان ها هم سوخته بودند و جمجمه ها حتی ترکیده بود ، همین آثار کم باقی مانده را به بیست و دو قسمت تقسیم و همان جا شهدا رو با آداب مسلمانی دفن میکنند.
عباس دیگر طاقت ندارد و میرود و رضایت پدر را میگیرد و سرانجام در عملیات والفجر ۳ در مهران کله قندی ابتدا ترکشی به پشتش اصابت و مجروح میشود و سپس مانند اربابش حضرت عباس (ع)جنازه ای بدون دست ، پا و سر را برای پدرش می آورند
#شهید_عباس_پورطاهریان
کانال حفظ آثار شهدای دستجرد
https://eitaa.com/Yad_shohada1398