✍ #وصیت_نامه_شهید
اینجانب ناصرالدین باغانی بنده ی حقیر درگاه خداوندی ام. چند جمله ای را به رسم وصیت می نگارم. سخنم را درباره ی عشق آغاز می کنم. ما را به جرم عشق مواخذه می کنند. گویا نمی دانند که عشق گناه ما نیست. اما کدام عشق؟ #خداوندا! #معبودا! #عاشقا! مرا که آفریدی عشق پستان مادر را به من یاد دادی اما بزرگتر شدم و دیگر عشق اولیه مرا ارضا نمی کرد. پس عشق به #پدر و #مادر را به من ودیعت نهادی. مدتی گذشت دیگر عشق را آموخته بودم اما به چه چیز عشق ورزیدن را؟ نه! به دنیا عشق ورزیدم. به #مال و #منال دنیا عشق ورزیدم. به مدرسه عشق ورزیدم. به دانشگاه عشق ورزیدم. اما همه ی این ها بعد از مدتی جای خود را به عشق حقیقی و اصیل داد یعنی #عشق_به_تو. یعنی فهمیدم که «لا ینْفع مالٌ و لا بنون»فهمیدم وقتی شرایط عوض شود «یفرّ الْمرء من اخیه و امّه و ابیه و صاحبته و بنیه»... پس به عشق تو دل بستم. بعد از مدتی که با تو #معاشقه کردم یکباره به خود آمدم و دیدم که من کوچکتر از آنم که عاشق تو شوم و تو بزرگتر از آنی که معشوق من قرار بگیری. فهمیدم که در این مدت که فکر می کردم عاشق تو هستم اشتباه می کردم. این تو بودی که عاشق من بوده ای ومرا می کشاندی.
🌷 #شهید_ناصر_باغانی🌷
کانال حفظ آثار شهدای دستجرد
https://eitaa.com/Yad_shohada1398