eitaa logo
حفظ آثار شهدای دستجرد
567 دنبال‌کننده
24.2هزار عکس
5.7هزار ویدیو
47 فایل
این کانال برای حفظ آثار و روایات و اطلاع رسانی از مراسمات و برنامه های فرهنگی شهدای دستجرد جرقویه اصفهان ایجاد گردید خادم کانال شهدا @Aalmas_shohada لینک پیج حفظ آثارشهدای دستجرد در روبینو https://rubika.ir/almas1397f
مشاهده در ایتا
دانلود
هرهفته دوست پسرشان را مثل لباس عوض می کردند. تک فرزند بودن من، مشکل وعلت بعدی ارتباطم شد. و من به راحتی تا مرز غرق شدن در لجن و مرداب پیش رفتم... شالم را پشت گوشم می دهم و دستم را برای سمند زرد رنگ دراز می کنم: مستقیم! ماشین چندمتر جلوتر می ایستد و من باقدمهای بلند سمتش می روم. درش را باز می کنم و عقب کنار یک سرباز می نشینم. در را می بندم و پنجره را پایین می دهم. گرمای نفرت انگیز تابستان پوست صورتم را خراش می دهد. سرجایم کمی جابه جا می شوم و به پشتی صندلی کاملا تکیه می دهم. نگاهم به چهره ی سرباز می افتد. از گونه های سرخ و پوست گندمی اش می توان فهمید که اهل روستاست. پسرک خودش را جمع می کند تا مبادا بازو یا کتفش به من بخورد. بی اراده ازاین حرکت خوشم می آید. نمیدانم برای کارش چه دلیلی را تجسم کنم"حیا؟ ذات؟ غ*ر*ی*ز*ه؟ گناه؟ شاید هم بی اراده این کار را کرده!" نگاهم را سمت خیابان می گردانم. اگر از کار پسرک خوشم آمده، پس چرا از حجاب فرار می کنم؟ چند لحظه مکث می کنم و خودم جواب می دهم: خب معلومه. این برخورد کلا باپوشش فرق داره. آدم میتونه چادر نپوشه ولی به مرد غریبه هم نزدیک نشه.بیخیال اصلا. شانه بالا می اندازم و بازبان لبهایم را تر می کنم. طعم توت فرنگی رژ لبم در دهانم احساس خوشایندی را به مذاقم می دهد. امروز اولین جلسه ی آموزش گیتارم خواهد بود. با تجسم چهره ی پدرم استرس و اضطراب به جانم می افتد. زیپ کوچک کیفم را باز می کنم و یک آدامس تریدنت ازجعبه اش بیرون می آورم و در دهانم می گذارم. خنکی طعم نعنا در فضای دهانم می پیچد و استرسم را کمتر می کند. بعداز پنج دقیقه باصدای آرام، راننده را مخاطب قرار می دهم که: همین جا پیاده میشم. و اسکناس پنج تومنی را دستش میدهم. ازماشین پیاده میشوم و به اطرافم نگاه می کنم. مهسا گفت همین جا پیاده شو. تقاطع چهارراه... یه. یه.. تابلو...امم. چانه ام را میخارانم و چشمانم را تنگ می کنم خداروشکر کورم شدم! دست به کمر وسط پیاده رو می ایستم و دقیق تر نگاه می کنم الهی بمیری بااین آدرس دادنت. به پشت سرم نگاه می کنم. مردی که روی شانه اش کیف گیتار آویز شده،به طرف