‍ #قسمتی_از_وصیتنامه #شهید_دفاع_مقدس #محمد_صادقی_حسن_آبادی فقط شما شب های جمعه دعای کمیل بخوانید و دعا به امام عزیزمان بکنید. تا شاید با این دعاهای شما خدا یک مرحمتی بکند. البته مرحمت که می کند. ولی چیزی که یادم رفت بگویم. این است که در این حمله من امام زمان " عجل الله تعالی فرجه شریف را دیدم. من خودم چون نزدیک به ۵۰ کیلومتر پیاده روی کرده بودیم خسته شدم و بند پوتینم باز شده بود. ایستادم که بند پوتینم را ببندم. دیدم یک روحانی از غیب آمد. و بند پوتین های مرا بست. و دستی به سرو روی من کشید. و گفت: برو که امشب فتح بزرگی در انتظار شماست. من با عجله دامن ایشان را گرفتم و گفتم: شما را به خدا بگوئید شما چه کسی هستید؟ یک وقت دیدم گفت: برو من هم یک رزمنده هستم و من اورا بوسیدم و خداحافظی کردم. در حدود ۲۰ متر که رفتم یک وقت دیدم ؛ گفت: نگاه کن ؛ من به عقب برگشتم که آن روحانی دستی تکان داد و ناپدید شد. من همانجا گریه ام گرفت که ای خدا چرا من امام زمان " عجل الله تعالی فرجه شریف" را دیدم و با او درد و دل نکردم. و دیدم که از گردانمان عقب افتادم. شروع به دویدن کردم. بعداز یک ساعت دویدن رسیدم به گردانمان و با بچه ها روبوسی کردیم. و جریان را با کسی نگفتم. فقط با شما در میان گذاشته ام. و فقط می خواهم بگویم که تا خدا و امام زمان " عجل الله تعالی فرجه شریف" در جبهه ها کمک احوال ما هستند ما پیروزیم. کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398

#قسمتی_از_وصیتنامه #شهید_دفاع_مقدس #محمد_صادقی_حسن_آبادی فقط شما شب های جمعه دعای کمیل بخوانید و دعا به امام عزیزمان بکنید. تا شاید با این دعاهای شما خدا یک مرحمتی بکند. البته مرحمت که می کند. ولی چیزی که یادم رفت بگویم. این است که در این حمله من امام زمان " عجل الله تعالی فرجه شریف را دیدم. من خودم چون نزدیک به ۵۰ کیلومتر پیاده روی کرده بودیم خسته شدم و بند پوتینم باز شده بود. ایستادم که بند پوتینم را ببندم. دیدم یک روحانی از غیب آمد. و بند پوتین های مرا بست. و دستی به سرو روی من کشید. و گفت: برو که امشب فتح بزرگی در انتظار شماست. من با عجله دامن ایشان را گرفتم و گفتم: شما را به خدا بگوئید شما چه کسی هستید؟ یک وقت دیدم گفت: برو من هم یک رزمنده هستم و من اورا بوسیدم و خداحافظی کردم. در حدود ۲۰ متر که رفتم یک وقت دیدم ؛ گفت: نگاه کن ؛ من به عقب برگشتم که آن روحانی دستی تکان داد و ناپدید شد. من همانجا گریه ام گرفت که ای خدا چرا من امام زمان " عجل الله تعالی فرجه شریف" را دیدم و با او درد و دل نکردم. و دیدم که از گردانمان عقب افتادم. شروع به دویدن کردم. بعداز یک ساعت دویدن رسیدم به گردانمان و با بچه ها روبوسی کردیم. و جریان را با کسی نگفتم. فقط با شما در میان گذاشته ام. و فقط می خواهم بگویم که تا خدا و امام زمان " عجل الله تعالی فرجه شریف" در جبهه ها کمک احوال ما هستند ما پیروزیم. کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398

#مختصر_زندگینامه #شهید_دفاع_مقدس #محمد_صادقی_حسن_آبادی شهيد محمد صادقي فرزند حسين در سال 1345 در حسن آباد در خانواده اي مذهبي و كشاورز متولد شد وي دوران ابتدايي را در دبستان شهيد قيصري حسن آباد گذراند و وارد مدرسه راهنمايي امير كبير( شهيد منصوري امروزي ) شد. دورا ن راهنمايي شهيد محمد صادقي مقارن بود با شروع جنگ تحميلي كه وي بنابر وظيفه وارد بسيج شد و در كارهاي بسيج شركت مي كرد. او از همان دوران جواني به رهبر و مملكت خود افتخار مي كرد و با توجه به سن كم او هر بار كه براي آموزش نظامي برای ثبت نام مراجعه می کرد از رفتن وی به جبهه ممانعت به عمل می آمد. بالاخره با پا فشاري خود به پادگان مالك اشتر شهرستان مباركه رفت و از همان پادگان به جبهه هاي جنوب اعزام شد. بعد از شش ماه حضور در جبهه در تاريخ 16/2/1361در عمليات بيت المقدس در خرمشهردر سن 16 سالگي  به درجه رفيع شهادت نائل آمد. شهید محمدصادقی کم سن ترین شهید شهر حسن آباد منطقه جرقویه اصفهان می باشد. کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398