#گالن_آب
#راوی_خواهر_گرامی
#شهید_دفاع_مقدس
#اصغر_فصیحی
مادرم در جايي ديگر ميگفت« در سالهايي که در دستجرد آب لوله کشي نبود مردم آب را از چشمه مياوردند. يک شب که کارهايم را کردم و خواستم بخوابم به سراغ گالنهاي آب رفتم و ديدم که همهاش خالي است. مانده بودم که آن وقت شب چه کنم؟ رو کردم به عکس اصغر و گفتم که مامان ببين که آب نداريم، کاش بودي وميرفتي براي مادر و پدر پيرت آب ميآورد. آهي کشيدم و خوابيدم. اذان صبح شوهرم مرا بيدار کرد و گفت که نمازش را خوانده و از من خواست بيدار شوم و نماز بخوانم. گفتم که تيمم کردي؟ گفت نه. وقتي که آب هست، چرا تيمم. بلند شدم و سراغ گالنها رفتم و ديدم که پر از آب است. رو کردم به عکس اصغر و گفتم ؛ دستت درد نکنه که همیشه حواست به ما هست.
کانال حفظ آثار شهدای دستجرد
https://eitaa.com/Yad_shohada1398