📌 ماجرای قبری که شهید دین شعاری به عنوان مزار خودش معرفی کرد.
🔹 از برادر شهید محسن دین شعاری نقل است:
«چند هفته قبل از شهادت حاج محسن، با هم به مزار پاک پدر و مادرمان رفته بودیم، محسن حال و هوای دیگری داشت.
◇ از من خواست که با هم بر سر مزار شهدا نیز برویم، وقتی وارد قطعه شهدا شدیم حاجی انگار دنبال چیزی میگشت علت سرگردانیاش را پرسیدم گفت میخواهم مزار شهید نوری در قطعه ۲۹ را پیدا کنم.
◇ پس از کمی جستجو مزار شهید علیرضا نوری را پیدا کردیم در کنار مزار او یک قبر خالی بود حاج محسن با دیدن آن آرام نشست، دستش را بر روی مزار خالی گذاشت و گفت مرا اینجا دفن کنید، با تعجب پرسیدم، اشتباه نمیکنی اما محسن آرام گفت اینجا قبر من است،
◇ بعد از شهادت حاجی با اینکه ما در دفن او سهمی نداشتیم اما نمیدانم برنامهها چطور ردیف شده بود، که بچههای تخریب هماهنگ کردند و محسن را در همان جایی که پیشبینی کرده بود به خاک سپردند، محسن خانه آخرت خود را پیدا کرده بود.
🩸#شهید_حاج_محسن_دینشعاری
فرمانده دلاور گردان تخریب لشکر۲۷ حضرت رسول ﷺ در ۱۵ مرداد ۱۳۶۶ در سردشت، ارتفاعات دوپازا و بُلفت در حین خنثی کردن مین ضدتانک به درجهی رفیع شهادت رسید.
#شهید_حاج_محسن_دینشعاری
#روحش_شاد_باصلوات
کانال حفظ آثار شهدای دستجرد
https://eitaa.com/Yad_shohada1398
📌 ″گوگوری مگوری … بیا بغل عمو …″
🔹 یکی از همرزمان شهید دین شعاری می گوید: مرداد سال ۶۶ بود و این بار عملیات در غرب کشور در حال انجام بود.
◇ بچه های گردان تخریب هم به وظیفه خطیرشان که خنثی سازی مین ها و باز کردن معبرها بود ادامه می دادند..
◇ آن روزها خصلت فرمانده ها این بود که یا جلوتر یا دوشادوش نیروهایشان پای کار بودند و حاج محسن هم یکی از همان ها بود،
◇ و با اینکه به خاطر جراحتهای قبلی نمیتوانست پاهایش را به راحتی خم کند و برای کار روی زمین بنشیند، از کمر خم می شد و شاخک های مین والمری را لا به لای انگشتانش قرار می داد و لبخندی بهش می زد و می گفت:
– گوگوری مگوری … بیا بغل عمو …
◇ آن وقت شاخک را میپیچاند و چاشنی را درآورده و مین را خنثی می کرد.
◇ این لحن حاجی برای همه بچه های لشکر آشنا بود و هر وقت که او شروع به خنثی سازی می کرد، بچه ها را به خنده وادار می کرد.
◇ آن روز هم مثل روزهای دیگر باز حاج محسن سر به سر مین ها می گذاشت و یکی یکی آنها را خنثی می کرد و مایه خنده بچه ها می شد.
◇ مجتبی هم با اینکه سرگرم بود اما مدام نیم نگاهی به حاجی داشت و دید که باز هم انگشتانش را لابه لای شاخک های والمری برده و تا مجتبی آمد جمله "گوگوری مگوری" حاجی را تکرار کند،
◇ صدای انفجار و دود غلیظ و آتش و ساچمه های فلزی بود که به اطراف پراکنده می شد، حرف مجتبی ناتمام ماند اما او منتظر بود تا حاجی باز هم بچه ها را بخنداند که پیکر غرقه به خونی را دید در حالی که صورتی برایش نمانده بود."
#شهید_حاجمحسن_دینشعاری
کانال حفظ آثار شهدای دستجرد
https://eitaa.com/Yad_shohada1398
#دشمن_شناسی
#راوی_برادر_گرامی
#شهید_دفاع_مقدس
#علی_فصیحی
زمانی که منافقین کوردل بسیار فعال بودند و پشت سرهم داشتند داغ بر دل ملت می گذاشتند و شخصیتهای مهم مملکتی را ترور می کردند علی به همراه بسیجیان در روستای دستجرد یک ایست بازرسی گذاشته بودند. و شب ها تا صبح در این ایست بازرسی ها خدمت می کردند. علی شب ها که به منزل می آمد با خودش اسلحه ام۱ و ژ۳
می آورد. ما هم از روی کنجکاوی و بازیگوشی می رفتم اسلحه ها را بر می داشتیم و کمی بازی می کردیم. مثلا نقش یک بسیجی را بازی می کردیم که اسلحه دارد و نگهبانی می دهد. علی هم به ما تذکر می داد که دست نزنید خطرناک است. بچه های قدیم بسیار پشتکار داشتند و محکم پای آرمانهای انقلاب نو پای ایران اسلامی ایستاده بودند و در خط ولایت حرکت می کردند. علی در بسیج به بسیجی های تازه وارد آموزش باز و بست کردن اسلحه ها را آموزش می داد. علی قدرت تشخیص بسیار خوبی از دشمن شناسی داشت زمانی که بنی صدر می خواست رئیس جمهور شود با اینکه نزدیک پانزده سالش بیشتر نبود ولی به همه می گفت به این بنی صدر رای ندهید این منافق است. من این بنی صدر را می شناسم. علی بینش و بصیرت داشت و قدرت دشمن شناسی داشت و فرق بین دوست و دشمن را می دانست و به وقت هم روشنگری می کرد تا مردم را آگاه کند. اما متاسفانه کسی اهمیت نداد و بنی صدر رئیس جمهور شد و کلی خیانت کرد و بعد هم پا به فرار گذاشت.
کانال حفظ آثار شهدای دستجرد
https://eitaa.com/Yad_shohada1398
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️شهید ستوان یکم پاسدار امیرحسین صالحیان ؛پاسدار نیروی زمینی سپاه ؛ دوره کارشناسی ارشد تکاوری دانشگاه امیرالمومنین نیروی زمینی سپاه در ماموریت کار ورزی ؛ مرز چالدران طی درگیری با گروهک های مسلح به فیض شهادت نائل گردید.
🔹هنوز باب شهادت برا بعضی ها باز، دست مارم بگیر
#عندربهم_یرزقون
🌷🌷🌷
کانال حفظ آثار شهدای دستجرد
https://eitaa.com/Yad_shohada1398
سردار شهید عبدالله اسکندری در سال ۱۳۳۷ در قصرالدشت شیراز به دنیا آمد و در سال ۱۳۵۸ وارد سپاه شد. این شهید در تمام هشت سال دفاع مقدس در جبهه حضور داشت. اولین حضور وی در جبهه سوسنگرد بود. شهید اسکندری از یاران و همرزمان سردار جاویدالاثر حاج احمد متوسلیان بود و در مدت حضور در جبهه ها تک تیرانداز، تیربارچی، نیروی اطلاعات شناسایی و… بود. در عملیات خیبر فرمانده سپاه لار بود. در عملیات بدر جانشین فرمانده گردان، در والفجر ۸ جانشین رئیس ستاد تیپ الهادی بود و در عملیات های کربلای ۱، ۳، ۴، ۵ و ۸ رئیس ستاد تیپ الهادی بود
شهید اسکندری بسیار با خانواده شهدا انس داشت. پس از بازنشستگی نیز به تبعیت از امر رهبری در دفاع از حرم اهل بیت به سوریه رفت و در دفاع از حرم حضرت زینب کبری (س) در اولین روز های خرداد در حلب ۱۳۹۳ به شهادت رسید. بنا به روایت های منتشر شده پیکر ایشان به دست گروه اجناد الشام افتاد و سر وی توسط یکی از فرماندهان این گروه تروریستی تکفیری از تن جدا شد. از سردار اسکندری به عنوان نخستین مدافع حرمی یاد می کنند، که به مانند مولایش حضرت سیدالشهدا (ع) سر از بدنش جدا شده است.
شهید مدافع حرم🕊🌹
#عبدالله_اسکندری
کانال حفظ آثار شهدای دستجرد
https://eitaa.com/Yad_shohada1398