eitaa logo
حفظ آثار شهدای دستجرد
591 دنبال‌کننده
19.3هزار عکس
4.4هزار ویدیو
40 فایل
این کانال برای حفظ آثار و روایات و اطلاع رسانی از مراسمات و برنامه های فرهنگی شهدای دستجرد جرقویه اصفهان ایجاد گردید خادم کانال شهدا @Aalmas_shohada لینک پیج حفظ آثارشهدای دستجرد در روبینو https://rubika.ir/almas1397f
مشاهده در ایتا
دانلود
8.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 این دوربین مخفی را حداقل یکبار در عمرتون باید ببینید 🔹 همه این کلیپ رو تا آخر ببینن، 🔹 دختــر دارا ببینن، 🔹 خواهر دارا ببینن، 🔹 غیرتیا ببینن، 🔹 ایرانیا ببینن ... 🔹 چقدرمدیون شهیدان 🔹 و خانواده های معظم شهیدان هستیم ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عطر شهید از آزاده سرافراز برادر محمّد علی صمدی خواستم که خاطره ای از نماز در اسارت برایم بگوید. او گفت: در عملیات کربلای 5 به اسارت نیروهای بعثی درآمدم. اسرای کربلای 4 و 5 را بعد از استخبارات به زندان الرشید انتقال می‌دادند، هر زندان اتاقی بود تقریبا 5/2 در 5/2 و حدود 30 نفر را به زور در آن جایی می‌دادند، به طوری که ایستادن در آنجا مشکل بود چه رسد به خوابیدن و نماز خواندن. یکی از آزادگان زخمی بود و در آنجا هم به مجروحین رسیدگی نمی‌شد. آن آزاده مجروح نمازش را ترک نمی‌کرد و حتی نماز شب را هم به جا می‌آورد. در آخرین نماز شب خود هم از خدا خواسته بود که با حضرت زهرا (س) محشور شود، در حالی که بدنش بوی تعفن می‌داد و حدود 50 روز بود که حمام نرفته بود. اما معجزه‌ای روی داد به این شرح که، این شهید در آخرین سجده به شهادت رسید و پیکرش را به بیرون از زندان الرشید منتقل نمودند. بعد از مدتی عراقی‌ها سراسیمه به زندان هجوم آوردند و شروع به تفتیش اسرا نمودند و وقتی که چیزی نیافتند به بیرون رفتند. یکی از عراقی‌ها گفت: « الآن فهمیدم که شماها برحقید با این که 50 روز در زندان پر از چرک و کثافت هستید اما این فرد که از شما از دنیا رفته بدنش بوی عطر گل محمدی می‌دهد! این معجزه‌ای بود که در بهمن ماه سال 1365 در پادگان الرشید اتفاق افتاد و ما شاهد آن بودیم. آری هنگامی که شهید از خدا می‌خواهد با حضرت زهرا (س) محشور شود در نماز به شهادت می‌رسد و بدنش نیز معطّر می‌شود. یاد همه عزیزانی که ارامش وامنیت رامدیون خون بهای انان هستیم همیشه جاودان کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398
11.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠شرعا بر گردن همه ی ماست که این کلیپ را منتشر کنیم 🔹اگر یک عمل صالح در طول عمرمان بتوانیم انجام بدیم و قدمی برای ظهور برداریم و مورد قبول خداوند قرار بگیره، شاید انتشار همین کلیپ چند دقیقه ای باشه.... 🔹خواهشا تمام دوستان مذهبی و انقلابی این چند دقیقه را با دقت ببینند و نشر دهند 🔹وظیفه خودمون را در قبال ظهور بدانیم و کوتاهی نکنیم •••✾•🌿🌺🌿•✾••• کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حفظ آثار شهدای دستجرد
تا در دنیا هستید با شهدا دوست شوید و آنها را از خود بدانید؛ تا روز قیامت گواهی بدهند که شما تا در دنیا بودید با شهید یا شهدا انس داشتید و در راهشان خدمت می کردید. در دنیا به شهدا توسل کنید و به آنها تا می توانید خدمت کنید و شهدا را دوست بدارید و از شهیدان تقاضا کنید وقتی از دنیا رفتید به استقبالتان بیایند. من یک نمونه از این ارادات به شهدا را برای شما بازگو می کنم. مادر بزرگ ما زمانی که مادرم را به دنیا آورد به دلایلی نتوانسته بود به مادرم شیر بدهد؛ از طرفی یکی از خانم های فامیل بچه دار شده بود و خدا به آنها هم یک دختری عطا کرده بود بخاطر همین ایشان قبول می کنند که به مادرم تا شش ما شیر بدهد. بعدا که مادرم بزرگ می شود و ازدواج می کند و برادرم حسنعلی را به دنیا می آورد و سپس به شهادت می رسد؛ حاج خانم که به مادرم شیر داده بود همیشه می گفت: حسنعلی پسر من هم هست و شهید من هم حساب می شود چون به مادرتان شیر دادم و دختر رضایی ما حساب می شود. بود تا زمانی که حاج خانم قرار بود از دنیا برود. شب قبلش من خواب دیدم برادر شهیدم حسنعلی سر راه بهشت محمد "صل الله علیه و آله و سلم" ایستاده است و تگاهش به سمت دستجرد بود و معلوم بود منتظر کسی می باشد. من در خواب یادم نبود حسنعلی شهید شده است؛ پرسیدم: حسنعلی چرا اینقدر خیره به دستجرد شدی و داری دستجرد را نگاه می کنی؟ گفت: یک مهمانی دارم قرار است بیاید من اینجا به استقبالش آمدم. پرسیدم: مهمانت کیست؟ گفت: وقتی آمد خودت می فهمی؛ همان طور که من پیش حسنعلی ایستاده بودم یک دفعه حسنعلی غیب شد. من صبح از خواب بیدار شدم خیلی فکری بودم و به مادرم گفتم: مادرجان نمی دانم چه کسی قرار از بین ما برود. مادرم با تعجب گفت: چطور مگه!؟؛ گفتم: دیشب خواب حسنعلی را دیدم که منتظر کسی بود می گفت مهمان دارم. آن روز تا بعداز ظهر خبری نشد ولی بعدازظهر خبر به ما دادند که حاج خانم (مادر رضایی مادرم) به رحمت خدا رفت. بعد من تعبیر خوابم را فهمیدم. چون حاج خانم همیشه تا زنده بود می گفت: حسنعلی شهید من هم هست و حسنعلی را پسر خودش می دانست. وقتی هم قرار بود از دنیا برود برادر شهیدم حسنعلی به استقبالش آمده بود. این ارادات و محبت حاج خانم به شهید بی جواب نماند و برادر شهیدم حسنعلی به هنگام کوچ از این دنیا به استقبالش آند. دوستی و محبت و خدمت به شهدا را فراموش نکنید تا شهدا به وقت دستگیر شما باشند. کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398
مجید خیلی دلرحم و مهربان بود و همیشه غصه ی بچه های یتیم را می خورد و می گفت من وقتی بچه هایی که پدر ندارند را می بینم که مجبورند با سن کم نان آور خانواده باشند واقعا غصه می خورم. می گفت: الحمدلله ما چون پدر داریم همه نعمتی در زندگی داریم ولی آنها باید خودشان از این سن کم تلاش کنند تا خرج یک زندگی را بدهند. مجید قبل از اعزام آخرش به ما وصیت لسانی می کرد. ما خواهران را به حفظ حجاب خیلی سفارش کرد. و می گفت: درخت اسلام با خون آبیاری می شود. ما باید برویم و از میهن اسلامیمان و از دین اسلام دفاع کنیم و نگذاریم ریشه ی درخت اسلام خشک شود. کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398
4_6017073500353727134.mp3
4.8M
شوری برپا 🎧 شد عالم شده حیران به یاد شهدا 🌷 کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398
حفظ آثار شهدای دستجرد
ما غواص بودیم و برای عملیات والفجر۸ حدود شش ماه آموزش غواصی دیدیم. روزهای اول آموزش غواصی روزی ۳ الی ۴ ساعت بود. بعد روزی ۷ الی ۸ ساعت شد؛ آخرای آموزش از ۲۴ ساعت ما ۱۵ ساعتش را توی آب بودیم. از تابستان آموزش های غواصی ما شروع شد تا ۱۹ بهمن که عملیات والفجر ۸ بود؛ شهید خرازی همیشه با ما غواص ها بود. ایشان با اینکه فرمانده لشکر بود با آن مقام و رتبه اش می آمد و بانیروهای بسیجی غواص هم سفره می شد؛ قدم می زد؛ می گفت و می خندید؛ این کار تو نیروهای نظامی دنیا مرسوم نیست که یک فرمانده عالی رتبه بیاید با پایین ترین نیرویش بگو و بخند کند؛ مثلا تو یک پادگان بروی یک گروهبان را چپ نگاه کنی ۲۴ ساعت اضافه خدمت برایت میزنن ولی آن روزها این حرف ها نبود؛ شهیدخرازی همیشه با ما بود و واقعا می آمد و به ما روحیه می داد؛ صحبت می کرد؛ می گفت: ما پول بیت المال را چند ماه خرج شما می کنیم شما یک شب برا ما کار کنید. ما جزو نیروهای غواص خط شکن بودیم؛ شب اول حمله ما در مقابل دشمن بودیم. شهید خرازی می گفت: همین چند ساعتی که ما با شما کار داریم شما وظیفه اتان را درست انجام بدهید؛ آن شش ماه نوش جانتان مال بیت المال خرجتان می شود؛ قرار نیست شب اول بعد از شش ماه آموزش دیدن و شدن یک نیروی کاری برای جنگ که یک مرد جنگی شدید ؛ شب اول شهید بشوید؛ پس به اندازه این پولی که از بیت المال خرج شما شده کارایی داشته باشید. بدرد اسلام بخورید بعد اگر قرار بود شهید بشوید حتما شهید می شوید؛ ولی اگر قرار باشد همان شب اول شهید بشوید چه بدرد اسلام و کشورتان خوردید. پس جانتان را به خطر نندازید؛ با فکرتان کار کنید. واقعیت هم همین بود. یک نیرو سختی های زیادی که کشیده بود تا مثلا یک غواص خط شکن بشود و شش ماه از عمرش را صرف آموزش کند کم نیست؛ مال بیت المال؛ وقت بیت المال؛ وقت مربی؛ غذا؛ لباس همه این ها مال بیت المال بود؛ من یادم است یک دست لباس غواصی سال ۱۳۶۵ می گفتند: پنج میلیون هزینه می برد تا خریداری شود در حالیکه یک پیکان آن زمان در ایران ۲۰۰ الی ۳۰۰ تومان بود. پنج میلیونی که پول لباس غواصی می دادیم برای این بود که ما تحریم بودیم و چهار؛ پنج دست می گشت تا بدست ما برسد. پنج میلیون پول آن موقع خیلی بود؛ اگر قرار باشد شب اول تیر بخورد این لباس وقتی سوراخ بشود از بین می رود؛ وقتی نیرو نباشد؛ شش ماه مال بیت المال ازبین رفته است؛ ما همیشه در جنگ پیشتاز بودیم ؛ من هم در قسمت اطلاعات عملیات بودم و هم جزو غواص های خط شکن بودم‌؛ همیشه اولین کسانی که با دشمن درگیر می شدند ما بودیم ؛ همیشه سعی کردم با اینکه عاشق شهادت بودم اما زنده بمانم و به اسلام و مسلمین در حد توانم خدمت کنم. کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398