eitaa logo
حفظ آثار شهدای دستجرد
587 دنبال‌کننده
20.2هزار عکس
4.5هزار ویدیو
40 فایل
این کانال برای حفظ آثار و روایات و اطلاع رسانی از مراسمات و برنامه های فرهنگی شهدای دستجرد جرقویه اصفهان ایجاد گردید خادم کانال شهدا @Aalmas_shohada لینک پیج حفظ آثارشهدای دستجرد در روبینو https://rubika.ir/almas1397f
مشاهده در ایتا
دانلود
♥️ عکسای رهبر در مراسم جشن تکلیف 😍😍❤️ مهر و محبت از چشم های رهبر عزیزم می باره... 🇮🇷 کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398
6.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تنها علیست که در این کویر تنهایی می تواند دست برقلب ما بگذارد و با ما همدردی کند🌺 گوشه ای از مناجات شـهـید چـمـران . کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398
کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398
کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398
کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398
کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398
نازد به خودش خدا که حیدر دارد دریای فضائلی مطهر دارد... همتای علی نخواهد آمد والله صد بار اگر کعبه تَرَک بردارد... 🌸ولادت امیرالمومنین علیه السلام بر حضرت مهدی علیه السلام و همه شیعیان حضرت مبارک باد🌸 کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398
زمان انقلاب یک گردان در کردستان رفتند تا با کردها بجنگند. در همان موقع در کوه ها ۷۰ نفر بودیم سرگردان شدیم. فرمانده اون گروه شهید حسن احمدی بود. آذوقه ها همه تمام شده بودند و گم شده بودیم. شهید حسن احمدی به بچه ها گفت: یک چراغ کوچک بالای کوه است بیائید برویم ببینیم در آنجا چیست!؟ هرجوری بود با همه خستگی رفتیم بالای کوه (همه گشنه و تشنه) دیدیم یک پیرزن و یک پیرمرد و یک نوجوان ۱۲ ساله بودند. پسر بچه زبان فارسی بلد بود. به پسر گفتیم ما همگی گرسنه هستیم. اون پسر بچه به مادرش گفت: اینها گرسنه هستند. مادرش حدودا ۲ کیلو آرد را خمیر کرد و در یک تنور کوچکی که داشتند شروع  کرد به نان پختن. وقتی نان می پخت به پسرش گفت: تمشک بچین تا با این نون ها بخورند. و گردان تمشک و نان می خوردند. همگی سیر شدند با یک کاسه آرد و چند تکه چوب و تنور کوچکی که خاموش نمی شد و یک کوزه آب. فرمانده به بقیه می گفت: کم بخورید مریض می شوید ولی همگی گفتند: گشنه و تشنه ایم و چون از گرسنگی زیاد مراعات نکردند و سیر و پر خورد( سه روز گرسنه بودند) همگی‌از سیری زیاد مریض شدند تا صبح بالای کوه بودند و خوابیدند. پیرزن به پسرش گفت: تا هوا روشن‌ نشده این گردان را به پایین کوه ببر کموله های کردستان دنبالشان بودند. همگی پایین کوه رفتند هلیکوپتر ها برای نجاتش بالای سرشان آمدند سوارشان کردند و رفتند. کانال حفظ آثار شهدای دستجرد https://eitaa.com/Yad_shohada1398