eitaa logo
أین بقیة الله...
141 دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
417 ویدیو
18 فایل
سلام بر #صاحب_اختیارمان اینجا پایگاه مجازی #امام_زمان_عج است با #صلوات وارد شوید... #کپی برداری به هر نحوی #جایز است. کانال دوم ما مشاوره آنلاین @Hamdeli_313 #خادم کانال @Shahidane ارسال به ناشناس👇 https://harfeto.timefriend.net/16154425941110
مشاهده در ایتا
دانلود
🌴🏴🥀🌹🥀🏴🌴 گفتم که عمر ماه رو به آخر است دیدم شروع کبرای دیگر است گرد ملال بررخ و اشک عزا به دیده اطهر است سالروز جانگداز (صلی الله علیه و آله) و (علیه السلام) تسلیت باد . 🌴🏴🥀🌹🥀🏴🌴 http://eitaa.com/joinchat/590872596C9c436fad07 🌴🏴🥀🌹🥀🏴🌴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅ موضوع : ✅ شماره : 6⃣3⃣ 🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤 ميخوام از ياران امام زمانم بشم !! چيكار كنم ؟؟ امام صادق ع : هر كس خوش دارد از ياران مهدي عج باشد !! بايد منتظر باشد و " تقوا پيشه كند " 🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤 http://eitaa.com/joinchat/590872596C9c436fad07
او می آید ‼️‼️دوستان با کلیک بر روی هشتگ های بالا می توانید قسمت های قبلی را بیابید👆👆 ‼️‼️ 👈قسمت شانزدهم//حقه و دجله... 🔰🔰🔰🔰🔰🔰 جعفر بن محمد مدائنی از شیعیانی است که مورد اعتماد مردم می باشد. عده ای از شیعیان اموالی را که باید در اختیار امام زمان(عج) قرار دهند، نزد او می برند. جعفر نیز آن اموال را برای محمدبن عثمان می برده است تا از این طریق آنها به امام زمان (عج) برسد. آخرین باری که جعفر به حضور محمدبن عثمان می رسد، چهارصد دینار همراه دارد و طبق معمول خودش آن را در اختیار این نایب امام زمان(عج) قرار می دهد. 🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻 محمدبن عثمان به او می گوید: -آن را برای حسین بن روح ببر. جعفر اندکی تامل کرده و سپس می پرسد: چرا خودتان مانند همیشه آن را تحویل نمی گیرید؟! محمدبن عثمان تبسم کرده و می گوید: -برخیز! خدا به تو سلامتی دهد! این دینارها را به حسین بن روح تسلیم نما. در چهره محمدبن عثمان نقشی نمودار شده است که جعفر را به اطاعت و فرمانبرداری می خواند. جعفر از نزد او خارج شده و سوار مرکب خویش می شود. تردید! شک و دو دلی! آیا در این دینارها که با خود دارم، شبهه ای پدیدار گشته است که نایب امام آنها را نمی پذیرد! شاید، خودم تقصیر داشته ام که مورد بی مهری قرار گرفته ام! چه شده است؟! چرا محمدبن عثمان با من چنین کرد؟! شاید بهتر بود که از او می پرسیدم. بله بهتر بود که چنین می کردم... جعفر تصمیم می گیرد تا اندک راه پیموده شده را بازگردد و با محمدبن عثمان یکبار دیگر روبرو شود. 🔹🔸🔹🔸🔹🔹🔹🔸🔹🔸🔸 وقتی در خانه محمدبن عثمان را به صدا در می آورد، کسی از پشت در می پرسد: - کیستی؟ جعفر صاحب صدا را می شناسد و می داند که او خدمتگزار این خانه است؛ بنابراین می گوید: -به آقایت بگو که جعفر هستم؛ جعفربن محمد مدائنی خدمتگزاربه اجازه گرفتن از صاحب خانه می رود و لحظه ای بعد باز می گردد و در را می گشاید: جعفر وارد اتاقی که مخصوص ملاقات با محمدبن عثمان است می شود و بدون آنکه سخنی بر زبان آورد، بر صاحب خانه چشم می دوزد: محمدبن عثمان بر همان تختی که رنگ و رو رفته است نشسته و پاهایش بر خلاف دفعه قبل از تخت آویزان و روی زمین قرار دارد. نعلینی که او به پا دارد، کهنه و بسیار مندرس می باشد. جعفر همچنان ساکت و خاموش مانده است که صدای محمد بن عثمان را می شنود: -چرا برگشتی و آنچه را که به تو گفتم انجام ندادی؟ جعفر می گوید: -در آنچه فرمودید، جسارت نورزیده ام؛ اما... محمد بن عثمان کلام او را قطع می کند: -برخیز خداوند تو را هدایت کند. من حسین بن روح را جای خود منصوب داشته ام. جعفر بی اختیار می پرسد: -آیا به امر امام او را جانشین خود ساخته اید؟! کلام محمدبن عثمان قاطع و قوی می نمایاند: -آنچنان است که می گویی. 🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰 جعفر که خداحافظی کرده و به قصد خانه حسین بن روح به راه می افتد. ابوالقاسم حسین به روح سومین نایب امام زمان می باشد که در خانه ای کوچک و محقر زندگی می کند. وقتی او جریان آن ملاقات را از زبان جعفر می شنود، بسیار مسرور شده و شکر پروردگار را به جای می آورد. حسین بن روح یکی از ده نماینده ای است که از طرف محمدبن عثمان مامور ارتباط با مردم بغداد بوده است و اینک به فرمان امام زمان برگزیده می شود تا پس از محمدبن عثمان مقام نیابت امام را بر عهده گیرد. این نایب امام زمان همچون آن دو نفر قبل از خودش گهگاه معجزات و شگفتی هایی از خویشتن ظاهر می سازد: زنی به نزد او آمده و حقه ای همراه خویش دارد. برای آزمایش حسین بن روح و اینکه آیا او واقعا از جانب امام زمان نیابت دارد یا نه می پرسد: -ای شیخ در نزد من چیست؟ حسین بن روح به او می گوید: -آنچه را نزد خویش داری به رودخانه دجله بیفکن سپس به نزد ما باز آی تا خبر آن را به تو بدهم! زن در پی اجرای فرمان او می رود. وقتی بار دیگر به نزد حسین بن روح باز می گردد، حسین به خدمتگزار خویش می گوید: برو و آن حقّه را بیرون بیاور. خدمتگزار به دنبال آن کار روانه می شود. دقایقی می گذرد و او باز می گردد در حالیکه حقه آن زن را با خود همراه دارد. حسین بن روح به آن زن می گوید: این همان حقه است و آن را در دجله انداختی. زن به تصدیق این سخن سرتکان می دهد. حسین به روح می گوید: درون حقه یک جفت خلخال طلا و حلقه بزرگی است که گوهری در آن است. علاوه بر اینها دو حلقه کوچک هم درون حقه است که در هر کدام یک جواهر قرار دارد. دو انگشتر فیروزه و یک انگشتر عقیق نیز از چیزهای دیگر درون حقه می باشد. وقتی در حقه را می گشایند، تمام چیزهایی که حسین بن روح برشمرده است درون حقه قرار دارد. ⏪⏪⏪ ادامه دارد... برگرفته از کتاب او می آید/ رضا شیرازی/انتشارات پیام آزادی http://eitaa.com/joinchat/590872596C9c436fad07
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
02.Baqara.054.mp3
1.79M
🌴🌺💐🍀💐🌺🌴 🌺 🌺 🌴 تفسیر قطره ای🌴 💐 💐 استاد گرانقدر حجت الاسلام و المسلمین 🌸 🌸 🎋🎋 🍀 🍀 http://eitaa.com/joinchat/590872596C9c436fad07 🌴🌺💐🍀💐🌺🌴
❣ آقا سلام! سوز و به ما بده هر صبح ⛅️و شام حال بکایی به ما بده دل تنگ 💔دیدن تو شدیم الغریب آغوش خویش وا کن و جایی به ما بده http://eitaa.com/joinchat/590872596C9c436fad07
°•📸 ڪجایی همھ دار و ندارم بھار اومد بھارم 🌸🌱 http://eitaa.com/joinchat/590872596C9c436fad07
●●●● دوستانِ‌امام زمان(عج) باید دومطلب‌ِ مهم را رعایت کنند: یکی‌اینکه، شداید(زیاد) برایِ‌فرج دعاکنند،که‌ خودِ همین‌،مژده‌ای‌است برای اینکه‌شداید به‌فرج‌ متصل‌است. دیگراینکه،دعاکنندکه‌ظهورآن‌حضرت برایِ اهلِ‌ایمان،همراه‌باعافیت‌باشد، وتا وقتِ‌ظهور با وجودِ بلاهایِ‌ شدید ثابت‌قدم واستوار دردین‌وعامل به‌تکلیف‌باشند ♥️ http://eitaa.com/joinchat/590872596C9c436fad07
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅ موضوع : ✅ شماره : 7⃣3⃣ 💜💙💚💛🧡❤️💜💙💚💛🧡❤️ ﻭﻗﺘﻲ ﮐﻪ ﻣﻲ ﮔﻮﻳﻨﺪ "ﻋﻠــﻲ(ﻉ)" ﻏﺮﻳﺐ ﺑﻮﺩ ، ﻟﻌﻨﺖ ﻣﻲ ﮐﻨﻴﻢ !! ﻣﺮﺩﻣﺎﻥ ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﺭﺍ؛ ﻭﻗﺘﻲ ﮐﻪ ﻣﻲ ﮔﻮﻳﻨﺪ "ﺣﺴﻴـــﻦ(ﻉ)" ﻏﺮﻳﺐ ﺑﻮﺩ ، ﻟﻌﻨﺖ ﻣﻲ ﮐﻨﻴﻢ !! ﻣﺮﺩﻣﺎﻥ ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﺭﺍ؛ ﻭﺍﻱ ﺑﻪ ﺭﻭﺯﻱ ﮐﻪ ﺑﮕﻮﻳﻨﺪ ﻣﻬـــﺪﻱ(ﻋﺞ) ﻏﺮﻳﺐ ﺑﻮﺩ، ﻟﻌﻨﺘﻤﺎﻥ ﻣیکنند … 💜💙💚💛🧡❤️💜💙💚💛🧡❤️
🔺او می آید ‼️‼️دوستان با کلیک بر روی هشتگ های بالا می توانید قسمت های قبلی را بیابید👆👆 ‼️‼️ 👈قسمت هفدهم/پدرت سرمشق توست 🔰🔰🔰🔰🔰🔰 قاسم بن علاء که اکنون صد و هفده سال عمر دارد مدت سی و هفت سال است که بینایی چشمهایش را از دست داده و جایی را نمی بیند. او روزگار امام هادی(ع) و امام حسن عسکری(ع) را درک کرده است و اکنون نیز توسط دو نفر از نایبان خاص امام دوازدهم محمدبن عثمان و حسین بن روح نامه هایی به او می رسیده است اما حدود دو ماه است که نامه نگاری قطع شده و او از این واقعه ناراحت و مضطرب می باشد. روزی که مشغول خوردن نهار می باشد، خدمتگزارش وارد شده و می گوید: -قاصدی از سرزمین عراق آمده است که نامه ای خصوصی برای شما دارد. قاسم بن علاء، از شنیدن این خبر خوشحال می شود زیر می داند که نایبان امام زمان(عج)، از عراق برایش نامه می نویسند. بنابراین رو به سوی قبله نموده و سجده شکر می گذارد. در این وقت قاصد که پیرمردی کوتاه قامت است و جامه ای پارچه های مصری بر تن و خورجین بر دوش دارد وارد می شود. قاسم بن علاء برخاسته و او را در آغوش گرفته و می بوسد. سپس با دست خودش خورجین را از شانه او برمی دارد. خدمتگزار ظرف آبی را پیش می آورد و قاسم بن علاء دست قاصد را شستشو داده و او را کنار خود می نشاند. وقتی غذا خورده می شود دستهایشان را می شویند و پیرمرد از داخل خورجین نامه ای را به قاسم به علاء تسلیم می کند. قاسم بن علاء نامه را بوسیده و به ابن ابی سلمه که از نزدیکانش است می دهد تا آن را بخواند. او پس از خواندن نامه ساکت شده و سخنی نمی گوید. 🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹 قاسم بن علاء می پرسد: -ابوعبدالله خیر است؟ او می گوید: خیر است. قاسم بن علاء چهره درهم کشیده می گوید: -وای بر تو! چیزی درباره من نوشته است؟ ابوعبدالله پاسخ می دهد: -چیزی که ناخوشایند تو باشد نیست اما ما را نگران خواهد ساخت. قاسم به تندی می پرسد: خبر چیست؟! ابوعبدالله با بغض در گلو می گوید: -در نامه خبر داده اند که تو پس از چهل روز دیگر خواهی مرد و برایت هفت قطعه پارچه فرستاده شده است. قاسم بن علاء می پرسد: -آیا با ایمان از دنیا می روم؟ ابوعبدالله اشک ریزان پاسخ می دهد: آری با ایمان از دنیا خواهی رفت. قاسم می خندد و می گوید: -بعد از این عمری که داشته ام و خبری که اکنون شنیدم دیگر هیچ آرزویی ندارم. پیرمرد قاصد از جای برخاسته و دست به داخل خورجین خود می برد: پارچه هایی را که در نامه از آنها یاد شده بود بیرون آورده و به قاسم بن علاء تسلیم می کند. ساعتی بعد قاسم کسی را به دنبال دوستش عبدالرحمن بن محمد بدری می فرستد. عبدالرحمان هر چند از دشمنان اهلبیت می باشد اما در امور دنیایی دوستی و نشست و برخاست با قاسم دارد. 🔸🔻🔸🔻🔸🔻🔸🔻 قاسم بن علاء وقتی حضور دوستش را در کنار خویش احساس می کند نامه امام زمان(عج) را به او می دهد و می گوید: -این را تو هم بخوان. اطرافیان قاسم که انتظار چنین عملی را نداشته اند ناراحت شده و می گویند: -خدا را در نظر بگیر ای قاسم! جماعت شیعه نیز شاید نتوانند حقیقت این نامه را تحمل کنند، چه رسد به عبدالرحمان! قاسم می گوید: می دانم سری را که نباید فاش ساخت افشا می کنم اما به خاطر علاقه ام نسبت به عبدالرحمان و میل شدیدی که به هدایت و رستگاری او دارم می خواهم نامه را بخواند. عبدالرحمان نامه را برداشته و شروع به خواندن می کند. دقایقی که می گذرد او با حالتی افروخته و خشمگین شده نامه را جلوی قاسم انداخته و می گوید: -ای دوست من از خدا پروا کن تو مرد فاضلی هستی و از دین استواری برخوردار می باشی. مگر به یاد نداری که خداوند عز و جل می فرماید: هیچ کس نمی داند فردا چه به دست خواهد آورد و کسی نیز نمی داند که در کدام نقطه زمین خواهد مرد. عبدالرحمان لحظه ای سکوت کرده و ادامه می دهد: پروردگار فرموده است: خداوند دانای به غیب است و غیبش را بر هیچ کس آشکار نمی کند... قاسم با خنده ای آرام به او می گوید: آیه را تمام کن و خودش دنباله آیه ای را که عبدالرحمان تلاوت کرده است به زبان می آورد: مگر رسولانی که مورد رضایت او باشند. سپس سرش را بالا و پایین برده و با آرامش ادامه می دهد: ای عبدالرحمان مولای من همان کسی است که مورد رضای خدا می باشد. ⏪⏪⏪ ادامه دارد... برگرفته از کتاب او می آید/ رضا شیرازی/انتشارات پیام آزادی http://eitaa.com/joinchat/590872596C9c436fad07
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🖤 پنجم ربیع الاول، سالروز وفات حضرت سڪینه بنت الحسین (س) محضر حضرت صاحب (عج) و شما عزیزان شهدایۍ تسلیت باد. 🥀 http://eitaa.com/joinchat/590872596C9c436fad07
2_5431694892705251990.mp3
3.67M
🌟 داره میــاد... بیعت یاد دادنی نیست! باید در درونت به یه کیمیا برسی؛ ⭕️ که بیعتت، بیعت باشه! ⚘اَݪٰلّہُـمَّ؏َجِّل‌ݪِوَلیِّڪَ‌الفَرَجـ‌http://eitaa.com/joinchat/590872596C9c436fad07
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
02.Baqara.055-56.mp3
1.8M
🌴🌺💐🍀💐🌺🌴 🌺 🌺 🌴 تفسیر قطره ای🌴 💐 💐 استاد گرانقدر حجت الاسلام و المسلمین 🌸 🌸 🎋🎋 🍀 🍀 http://eitaa.com/joinchat/590872596C9c436fad07 🌴🌺💐🍀💐🌺🌴
🌴💐🎋🍀🎋💐🌴 همه هست آرزویم شرف لقای مهدی چه خوش است گر ببینم رخ دلربای مهدی همه نازم آن خدا را که نمود او مقدّر من رو سیاه مسکین شوم آشنای مَهدی... ✨اللهم عجل لولیک الفرج✨ 🌴💐🎋🍀🎋💐🌴 http://eitaa.com/joinchat/590872596C9c436fad07 🌴💐🎋🍀🎋💐🌴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅ موضوع : ✅ شماره : 8⃣3⃣ 💜💙💚💛🧡❤️💜💙💚💛🧡❤️ امام زمان عج : هيچ چيز جز گناهان شيعيانم مرا محبوس نميكند ؛ كار هايي كه هيچ انتظارش را از آنها ندارم ... دقت كنيد بچه ها !! " گناهان شيعيانم " ؛ نه گناهان بقيه. 💜💙💚💛🧡❤️💜💙💚💛🧡❤️ http://eitaa.com/joinchat/590872596C9c436fad07
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔺او می آید ‼️‼️دوستان با کلیک بر روی هشتگ های بالا می توانید قسمت های قبلی را بیابید👆👆 ‼️‼️ 👈قسمت هیجدهم/ادامه پدرت سرمشق توست 🔰🔰🔰🔰🔰🔰 ای دوست من می دانستم که تو با خواندن نامه امام من چنین عکس العملی نشان خواهی داد. اکنون امروز را تاریخ بگذار پس اگر من بعد از تاریخی که در این نامه آمده است زنده ماندم بدان که بر حق نیستم و اگر مردم در مورد کار خویش اندیشه کن. عبدالرحمان این روز راتاریخ می گذارد و از دوست خویش خداحافظی کرده و خانه او را ترک می کند. هفت روز می گذرد. قاسم بن علاء به خاطر تب شدیدی که به جانش افتاده است در بستر نشسته و پشت به دیوار دارد. پسرش حسن بن قاسم که مردی دائم الخمر و آلوده می باشد، در گوشهای از اتاق و نزدیک بستر پدر نشسته است. او عبایش را بر صورت افکنده و ساکت و خاموش است. عده ای از دوستان قاسم که در اتاق هستند آرام آرام اشک می ریزند و به پیر خویش چشم دارند. قاسم پشت از دیوار برداشته و سنگینی بدنش را بر دست ها تکیه می دهد و می گوید: -ای دوستانم در برابر خدا شفیعان من باشید... قاسم این جمله را دوبار دیگر تکرار می کند سپس مژگانش به لرزه در می آید. حدقه چشم هایش همچون غنچه گل لاله که پرپر شده باشد ورم کرده است. قاسم با آستینش بر چشم ها می کشد: خونابه ای همچون آبی که از گوشت می چکد،از چشم هایش بیرون می آید و بینایی؛ بینایی از دست رفته پس از سال های سال به چشم های او باز می آید! شگفتی در روزهای واپسین زندگانی روی داده است قاسم همه چیز و همه کس را می بیند! کسانی که گرد وجود او هستند، در حیرت غوطه ور می باشند و توان بر زبان آوردن هیچ سخنی را ندارند. 🔰🔰🔰🔰🔰🔰 او روی به فرزندش می گوید: این حسن نزد من بیا. سپس روی به دیگر یارانش گردانده و آنها را به اسم می خواند تا در کنار او جمع شوند. خویشاوندان و یاران قاسم مبهوت و حیران شده از چنین حادثه ای اطراف او جمع شده و به حدقه های چشمهایش که هر دو سالم هستند نگاه می کند. خبر خیلی زود در میان مردم پخش می شود و گروه های مختلف مردم به خانه اش می آیند تا با چشم خویش او را ببینند. او سپس کاغذی طلبیده و وصیت خویش را بر آن ثبت می کند. هنگامی که چهل روز از ورود پیک امام زمان به خانه قاسم بن علاء می گذرد وصبح طلوع می کند قاسم بن علاء از دنیا می رود. عبدالرحمان در این روز در بازارها سر و پای برهنه می دود و فریاد بر می آورد: وای که آقایم از دنیا رفت. 🔸🔻🔸🔻🔸🔻🔸🔻 او بانگ می زند: خدایا خدایا من چیزی دیده ام که اینها ندیده اند...! سپس شیعه شدن خودش را اعلام داشته و مردم را از رستگاری خویش آگاه می سازد و در همان روز بسیاری از اموالش را وقف امام زمان (عج) می سازد. چند روز بعد پیام تسلیتی برای حسن بن قاسم از سوی امام زمان(عج) می رسد. در آخر این پیام دعای امام زمان(عج) در مورد او چنین آمده است: «خداوند فرمانبرداری و طاعتش را به تو الهام کند و از معصیت و نافرمانیش تو را دور دارد! ما پدرت را سرمشق تو اعمال و کارهایش را الگو نمونه برای تو قرار دادیم... ⏪⏪⏪ ادامه دارد... برگرفته از کتاب او می آید/ رضا شیرازی/انتشارات پیام آزادی http://eitaa.com/joinchat/590872596C9c436fad07