🌷بخشی از خاطرات همسر شهید محسن فانوسی:
در حالیکه هر سه گریه می کردیم (بعد از تدفین) برگشتیم سمت خانه. محمد پرسید : مامان من کی می تونم دوباره بابا رو ببینم؟
گفتم : مامان جان! وقتی امام زمان عج بیاد.
گفت : چیکار کنم که امام زمان عج زودتر بیاد؟
گفتم : برای ظهورش دعا کن ، بچه خوبی باش و گناه نکن.
چند روز بعد با یکی از دوستانش رفته بود هزارتا کارت چاپ کرده بود ، یک سمت عکس پدرش بودو سمت دیگر دعای فرج نوشته شده بود.در مراسم هفتم پدرش بین مردم پخش کرد.
میخواست قدمی در راه ظهور بردارد، شاید اینطور بتواند پدرش را نیز ببیند.
منبع: کتاب فانوس حرم , نوشته زینب شعبانی
#بازگفت
#شهید_فانوسی
@bazgoft_media