▪️آمده بود مسجد سهله برای عبادت.
نزدیک اذان صبح، صدای مناجاتی شنید.
دلش رفت.
عجب صدای لطیفی!
چه سوز و گدازی!
صدا از سمت مقام امام زمان علیه السلام میآمد.
انگار در و دیوار سهله با او دعا میخواندند.
گوشهایش را تیز کرد.
میخواست ببیند کدام دعاست.
جملهای شنید که زبانش بند آمد:
" خدایا، شیعیان من را... "
فهمید صاحب سهله دارد برای شیعیانش دعا میکند.
خواست برود سمت مقام، اما نتوانست!
پاهایش نا نداشت.
صدای مناجات قطع شد.
در پاهایش رمق احساس کرد.
دوید سمت مقام امام زمان علیه السلام،
اما کسی را ندید!
📚 العبقري الحسان، ج۲، ص۵۵۹.
#مسجد_سهله
#داستان_تشرف
#داستانک_مهدوی
@Yaranmontazer