eitaa logo
یاوران‌امام‌زمان(عجل الله…)
368 دنبال‌کننده
16.9هزار عکس
17.1هزار ویدیو
136 فایل
#جهادتبیین📶📲 #کانال‌یاوران‌امام‌زمان(عَجل‌الله…):👇 🔰#لینک‌دعوت: ┏━━ °•🖌•°━━┓ 🌍 @Yavaranemamzaman ┗━━ °•🖌•°━━┛ 🟩🟩🟩🟩🟩🟩 ☫. 🟥🟥🟥🟥🟥🟥
مشاهده در ایتا
دانلود
👇 🚣 قانون قایق❗️ نقل است که نیمه شبی چند دوست به قایق‌سواری رفتند و مدت زیادی پارو زدند. سپیده که زد با هم درگفتگو برآمدند که چقدر راه رفته‌ایم؟ تمام شب را پارو زده‌ایم! باید مسیري خیلی طولانی را پیموده باشیم... 🌝اما❗️ نور خورشید که دور و برشان را روشن کرد، دیدند درست در همان جایی هستند که شب پیش بودند❗❗❗ آنان تمام شب را پارو زده بودند، ولی یادشان رفته بود طناب قایق را از ساحل باز کنند!😖 ✔در اقیانوﺱ بی پایان هستی، انسانی که قایقش را از این ساحل باز نکرده باشد هر چقدر هم که رنج ببرد، به هیچ کجا نخواهد رسید! ❓قایق تو به کجا بسته شده است؟ ..به بدنت؟ ..به افکارت؟ ..به ترسها و نگرانی‌هایت؟ ..به گذشته‌ات؟ ..به عواطفت...؟ 🔴 ترس، طناب است، 🔴 نومیدی طناب است، 🔴 باورهای اشتباه طناب است، ♨️مهم نیست که چقدر نماز بخوانی؛ به رحمتِ خدا که ایمان نداشته باشی، طناب بسته‌ای. ♨️مهم نیست که چقدر کار و تلاش کنی، به روزی بیکران خدا و ثروت بی‌نهایتش که به تو هم خواهد بخشید، ایمان نداشته باشی، همچنان فقیر خواهی بود. ♨️مهم نیست که چقدر درس خوانده‌ای و چه مدرکي گرفته‌ای، همین که باور درست نداشته باشی، نمی‌توانی پول و رزق حلالی در بیاوری. ♨️مهم نیست که چقدر سن و سال داشته باشی، باورهایت که ایراد داشته باشد، همچنان پیشرفت نخواهی کرد. 🔴 خیلی چیزهای به ظاهر مهم، آنقدرها هم مهم نیستند. باورهای غلط، نومیدی و ترس طنابهایی هستند که هرچقدر تلاش کنی، بدون باز کردنشان از خودت حرکتی نمی‌کنی. باید باور داشته باشی که خدا برایت خوشبختی، سلامتی، ثروت، خوشحالی و عاقبت بخيري می‌خواهد. اگر هنوز باور نداری، تمام عمر هم که تلاش کنی، نه معشوقت را می یابی، نه ثروت می‌آفرینی، نه زندگی عالی می‌سازی و نه آنچه که عالی ترین است می‌شود. ✔ تلاش زمانی جواب می‌دهد که باورهای عالی داشته باشی. طنابتو باز کن و پارو بزن، قطعأ به هدف نهاییت خواهی رسید.🕋 🌺🕋فقط خدا🕋🌺 🌺دهه امامت و ولایت مبارک🌺 ‌•┈┈••••✾•☀️☫☀️•✾•••┈┈• *🌷🕋【اللهم عجل لولیک الفرج】🕋🌷* *جهادتبیین🇮🇷🌍* *فضاےمجازے* *📲کانال یاوران‌امام‌زمان(عجل‌الله‌فرجه)*☞ *به مابپیوندید* 🕋: 𝒋𝒐𝒊𝒏👇👇👇 ☫ *https://eitaa.com/joinchat/4069458065C1ef4da3233*
هدایت شده از 🦋 "راه روشن" 🦋
─═ঊ 🦋🍃🔮🍃🦋ঊ═─ 🟠 ♦️گول شکل ظاهری زندگی دیگران رو نخورید 💠 دﻭ ﺗﺎ ﺧﺎﻧﻢ ﺗو ﻣﺤﻞ ﮐﺎﺭﺷﻮﻥ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺻﺤﺒﺖ ﻣﯽ‌ﮐﺮﺩﻧﺪ. 🔹 : ﺩﯾﺸﺐ، ﺷﺐ ﺧﯿﻠﯽ ﺧﻮﺑﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ ﺑﻮﺩ. ﺗﻮ ﭼﻪ ﻃﻮﺭ؟ 🔸 : ﻣﺎﻝ ﻣﻦ ﮐﻪ ﻓﺎﺟﻌﻪ ﺑﻮﺩ. ﺷﻮﻫﺮﻡ ﻭﻗﺘﯽ ﺭﺳﯿﺪ ﺧﻮﻧﻪ ﻇﺮﻑ ﺳﻪ ﺩﻗﯿﻘﻪ ﺷﺎﻡ ﺧﻮﺭﺩ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺩﻭ ﺩﻗﯿﻘﻪ ﺭﻓﺖ و افتاد رو تخت ﻭ ﺧﻮﺍﺑﺶ ﺑﺮﺩ. ﺑﻪ ﺗﻮ ﭼﻪ ﺟﻮﺭﯼ ﮔﺬﺷﺖ؟ 🔹 : «ﺧﯿﻠﯽ ﺷﺎﻋﺮﺍﻧﻪ ﻭ ﺟﺎﻟﺐ ﺑﻮﺩ. ﺷﻮﻫﺮﻡ ﻭﻗﺘﯽ ﺭﺳﯿﺪ ﺧﻮﻧﻪ ﮔﻔﺖ: ﮐﻪ ﺗﺎ ﻣﻦ ﯾﻪ ﺩﻭﺵ ﻣﯽ‌ﮔﯿﺮﻡ ﺗﻮ ﻫﻢ ﻟﺒﺎﺳﺎﺗﻮ ﻋﻮﺽ ﮐﻦ ﺑﺮﯾﻢ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺷﺎﻡ. ﺷﺎﻡ ﺭﻭ ﮐﻪ ﺧﻮﺭﺩﯾﻢ ﺗﺎ ﺧﻮﻧﻪ ﭘﯿﺎﺩﻩ ﺑﺮﮔﺸﺘﯿﻢ ﻭ ﻭﻗﺘﯽ ﺭﺳﯿﺪﻡ ﻣﻨﺰﻝ ﺷﻮﻫﺮﻡ ﺧﻮﻧﻪ ﺭﻭ ﺑﺎ ﺭﻭﺷﻦ ﮐﺮﺩﻥ ﺷﻤﻊ ﺭﻭﯾﺎﯾﯽ ﮐﺮﺩ. ▪️از قرار، این نیز همکار هم بودند و داشتند درباره دیشب صحبت می‌کردند 🔹 : ﺩﯾﺮﻭﺯﺕ ﭼﻪ ﻃﻮﺭﯼ ﮔﺬﺷﺖ؟ 🔸 : «ﻋﺎﻟﯽ ﺑﻮﺩ. ﻭﻗﺘﯽ ﺭﺳﯿﺪﻡ ﺧﻮﻧﻪ ﺷﺎﻡ ﺭﻭﯼ ﻣﯿﺰ ﺁﺷﭙﺰﺧﻮﻧﻪ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩ. ﺷﺎﻡ ﺭﻭ ﺧﻮﺭﺩﻡ ﻭ ﺑﻌﺪﺵ ﺭﻓﺘﻢ ﺧﻮﺍﺑﯿﺪﻡ. ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺗﻮ ﭼﻪ ﺟﻮﺭﯼ ﺑﻮﺩ؟ 🔹 : «ﺭﺳﯿﺪﻡ ﺧﻮﻧﻪ ﺷﺎﻡ ﻧﺪﺍﺷﺘﯿﻢ، ﺑﺮﻕ ﺭﻭ ﻗﻄﻊ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﭼﻮﻥ ﺻﻮﺭﺕ ﺣﺴﺎﺑﺸﻮ ﭘﺮﺩﺍﺧﺖ ﻧﮑﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻡ. ﺑﻨﺎﺑﺮﺍﯾﻦ ﻣﺠﺒﻮﺭ ﺷﺪﯾﻢ ﺑﺮﯾﻢ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺷﺎﻡ ﺑﺨﻮﺭﯾﻢ. ﺷﺎﻡ ﻫﻢ ﺑﯿﺶ ﺍﺯ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﮔﺮﻭﻥ ﺗﻤﻮﻡ ﺷﺪ ﻭ ﻣﺠﺒﻮﺭ ﺷﺪﯾﻢ ﺗﺎ ﺧﻮﻧﻪ ﭘﯿﺎﺩﻩ ﺑﺮﮔﺮﺩﯾﻢ. ﻭﻗﺘﯽ ﺭﺳﯿﺪﻡ ﺧﻮﻧﻪ ﯾﺎﺩﻡ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﮐﻪ ﺑﺮﻕ ﻧﺪﺍﺭﯾﻢ ﻭ ﻣﺠﺒﻮﺭ ﺷﺪﻡ ﭼﻨﺪ ﺗﺎ ﺷﻤﻊ ﺭﻭﺷﻦ ﮐﻨم ✅ : گول شکل ظاهری زندگی دیگرانو نخورید. شاید شما خوشبخت تر از کسی هستید که همیشه حسرت زندگیشو دارید…! ─═ঊ 🦋🍃🌺🍃🦋ঊ═─ سروش: 👇👇👇 sapp.ir/raheroshan_khamenei ایتا: 👇👇👇 Eitaa.com/raheroshan_khamenei ─═ঊ 🔮🍃🌺🍃🔮ঊ═─
هدایت شده از نذیر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
─┅─═इई 🍃🌷🍃ईइ═─┅─ 💠 بسیار شنیدنی و عجیب 👈عواملی دست به دست هم دادند تا دعای یک مادربزرگ مستجاب شود. ─┅─═इई 🍃🌷🍃ईइ═─┅─ @Nazir_army https://eitaa.com/Nazir_army
💫🌟🌙 شـــــــــب🌙🌟💫 ⭕️✍حکایتی بسیار زیبا و خواندنی ﭘﺎﺩﺷﺎﻫﯽ ﺩﺭﻭﯾﺸﯽ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺯﻧﺪﺍﻥ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ... ﻧﯿﻤﻪ ﺷﺐ ﺧﻮﺍﺏ ﺩﯾﺪ ﮐﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﮔﻨﺎﻫﯽ ﻧﯿﺴﺖ ﺳﭙﺲ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺁﺯﺍﺩ ﮐﺮﺩ. ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﺑﻪ ﺩﺭﻭﯾﺶ ﮔﻔﺖ ﺣﺎﺟﺘﯽ ﺑﺨﻮﺍﻩ ﺩﺭﻭﯾﺶ ﮔﻔﺖ : ﻭﻗﺘﯽ ﺧﺪﺍﯾﯽ ﺩﺍﺭﻡ ﮐﻪ ﻧﯿﻤﻪ ﺷﺐ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﻣﯽﮐﻨﺪ ﺗﺎ ﻣﺮﺍ ﺍﺯ ﺑﻨﺪ ﺭﻫﺎ ﮐﻨﯽ ﻧﺎﻣﺮﺩﯾﺴﺖ ﮐﻪ ﺍﺯ دیگری ﺣﺎﺟﺖ ﺑﻄﻠﺒﻢ.. ┄┅═✾•▪️•✾═┅┄┈   @Yavaranemamzaman
💠 👈برای و من جوانی بودم که سال‌ها با رفتارم دل امام زمانم رو به درد آوردم و خیری برای خانواده‌ام نداشتم همش با رفقای ناباب و اینترنت و ... شب تا صبح بیدار و صبح تا بعدازظهر خواب زمانی که فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی اومد منم از این باتلاق انحراف و بدبختی بی‌نصیب نماندم و اگر قرار باشد فردای قیامت موبایل بر اعمالم شهادت دهد حتی جهنم راهم نمی‌دهند تا یه روز تو یکی از گروه‌های چت یه آقایی پست‌های مذهبی میذاشت، مطالبش برام جالب بودند رفتم توی پی وی اون شخص و مثل همیشه فضولیم گل کرد و عکس پروفایلشو بزرگ کردم عکس شهیدی دیدم که غرق در خون بدون دست و پا، با سری خورد شده از ترکش افتاده بر خاک، کنار او عکس دوبچه بود که حدس زدم باید بچه‌های او باشند و زیر آن عکس یه جمله‌ای نوشته شده بود: «می‌روم تا جوان ما نرود» ناخودآگاه اشکم سرازیر شد، دلم شکست باورم نمی‌شد دارم گریه می‌کنم اونم من کسی که غرق در گناه و شهواته منه بی‌حیا و بی‌غیرت منه چشم چرون هوس باز از اون به بعد از اینترنت و بدحجابی و فضای مجازی و گناه و رفقای نابابم متنفر شدم دلم به هیچ کاری نمیرفت حتی موبایلم و دست نمی‌گرفتم تصمیم گرفتم برای اولین بار برم مسجد اولین نماز عمرمو خوندم با اینکه غلط خوندم ولی احساس آرامش معنوی خاصی می‌کردم آرامشی که سال‌ها دنبالش بودم ولی هیچ جا نیافتم حتی در شبکه‌های اجتماعی از امام جماعت خواستم کمکم کنه ایشان هم مثل یه پدر مهربان همه چیز به من یاد می‌داد نماز خوندن، قرآن، احکام، زندگی امامان و... کتاب می‌خرید و به من هدیه میداد، منو در فعالیت‌های بسیج و مراسمات شرکت میداد توی محله معروف شدم و احترام ویژه‌ای کسب کردم توسط یکی از دوستان به حرم حضرت معصومه برای خادمی معرفی شدم نزدیکای اربعین امام حسین یکی از خادمین که پیر بود بمن گفت: دلم میخواد برم کربلا ولی نمی‌تونم، میشه شما به نیابت از من بری؟ خرج سفر و حق الزحمه شما رو هم میدم زبونم قفل شده بود! من و کربلا؟ زیارت امام حسین؟ اشکم سرازیر شد قبول کردم و باحال عجیبی رفتم هنوز باورم نشده که اومدم کربلا پس از برگشت تصمیم گرفتم برم حوزه علمیه که با مخالفت‌های فامیل و دوستان مواجه شدم اما پدرم با اینکه از دین خیلی دور بود و حتی نماز و روزه نمی‌گرفت قبول کرد حوزه قبول شدم و با کتاب‌های دینی انس گرفتم در کنار درسم گاهی تبلیغ دین و احکام خدارو می‌کردم و حتی سراغ دوستان قدیمی ناباب رفتم که خدا روشکر توانستم رفیقام رو با خدا آشتی بدم یه روز اومدم خونه دیدم پدر و مادرم دارن گریه میکنن منم گریه‌ام گرفت تابحال ندیده بودم بابام گریه کنه! گفتم بابا چی شده؟ گفت: پسرم ازت ممنونم گفتم :برای چی؟ گفت: من و مامانت یه خواب مشترک دیدیم تو رو می‌دیدیم با مرکبی از نور می‌بردن بهشت و ما رو می‌بردن جهنم و هر چه به تو اصرار می‌کردن که وارد بهشت بشی قبول نمیکردی و میگفتی اول باید پدر و مادرم برن بهشت بعد من یه آقای نورانی آمد و بهت گفت: آقا سعید! همین جا بهشون نماز یاد بده بعد با هم برین بهشت و تو همونجا داشتی به ما نماز یاد میدادی پسرم تو خیلی تغییر کردی دیگه سعید قبل نیستی همه دوستت دارن تو الآن آبروی مایی ولی ما برات مایه ننگیم میشه خواهش کنم هر چی یاد گرفتی به ما هم یاد بدی منم نماز و قرآن یادشون دادم و بعد از آن خواب پدر و مادرم نمازخوان و مقید به دین شدند چند ماه بعد با دختری پانزده ساله عقد کردم یه روز توی خونشون عکس شهیدی دیدم که خیلی برام آشنا بود گریه‌ام گرفت نتونستم جلوی خودم رو بگیرم صدای گریه‌هام بلند و بلندتر شد این همون عکسی بود که تو پروفایل بود خانمم تعجب کرد و گفت: سعیدجان چیزی شده؟ مگه صاحب این عکس و میشناسی؟ و من همه ماجرا رو براش تعریف کردم خودش و حتی مادرش هم گریه کردند مادر خانمم گفت: میدونی این عکس کیه؟ گفتم: نه گفت: این پدرمه منم مات و مبهوت دیوانه وار فقط گریه می‌کردم مگه میشه؟ آره شهیدی که منو هدایت کرد آدمم کرد آخر دخترشو به عقد من درآورد چند ماه بعد با چند تا از دوستانم برای مدافعان حرم اسم نوشتیم تابستون که شد و حوزه‌ها تعطیل شدند ما هم رفتیم خانمم باردار بود و با گریه گفت: وقتی نه حقوق میدن نه پول میدن نه خدماتی پس چرا میخوای بری؟ همان جمله شهید یادم اومد و گفتم: «میرم تا حیاوغیرت جوانان ایران بماند» برای خدا به نیت اقامون کار کنیم
♦️نجات و هدایت یک مسیحی به خاطر دستگیری کردن از مردم 🔻در زمان مرحوم والد- مرحوم آیت الله العظمی محمد فاضل لنکرانی- یک روز ظهر که از دفتر خارج شدم، یک آقای خیلی موقرِ کت و شلواری که ساک کوچکی در دستش بود تا من را دید، گفت: با شما کاری دارم، عرض کردم: من خسته‌ام صبح تا حالا دفتر بودم، عصر مجددا برمی‌گردم در خدمتتان هستم. گفت: کار من خیلی ضروری است، خواهش می‌کنم حرفم را بشنوید. برگشتم و گفتم: فرمایش شما چیست؟ گفت: من مسیحی و تکنسینِ نصبِ موتورِ چاه‌های عمیق هستم. الآن برای ۱۵ چاه در کرج قرارداد بسته و روزها آن جا هستم, برای نصب این موتورها. سه شب پیش در عالم رؤیا یک بانویی که روبند برصورتش داشت به من گفتند: صلوات بفرست! گفتم من مسیحی هستم و صلوات، مال مسلمان‌هاست. تا این را ‌گفتم، حضرت ‌رفت. فردا شب هم عین همین قضیه تکرار شد منتهی همراه یک بانوی دیگر، من فهمیدم این بانویی که شب قبل و امشب آمده همین بانویی است که در قم مدفون است، باز هم فرمودند: صلوات بفرست! و من همان جواب را دادم و ایشان رفتند، شب سوم امام خمینی به خوابم آمد و با تشر فرمودند: می‌خواهند هدایتت کنند، متوجه نمی‌شوی؟ گفتم چکار کنم؟ گفتند: برو قم و مسلمان شو، بی‌بی آمده تو را مسلمان کند! آن آقا گفت من در عالم رؤیا آمدم پیش شما شهادتینم را گفتم، الآن هم آمدم بگویم چکار کنم؟ وضع مالی من بسیار عالی است، گفتم: فعلاً شهادتین را بخوان! دو سه روز هم نگهش داشتیم و نماز و برخی احکام ضروری را یادش دادیم. آن روز من به آن مسیحی گفتم تو در زندگی‌ات چه کار کرده‌ای که حضرت این چنین هدایتت فرموده؟ گفت: سرم به کار خودم هست و کاری به کسی ندارم، گفتم نه، یک کاری کرده‌ای. کمی فکر کرد و گفت: من یک کاری انجام می‌دهم که حتی بچه‌هایم هم خبر ندارند، شب‌های شنبه و یکشنبه که تعطیل هستیم، عقب ماشینم را پر از خوار و بار و چای و روغن می‌کنم و می‌روم انتهای حلبی‌آباد تهران و آن را درب خانه‌ها می‌گذارم و می‌روم، گفتم: علت همین است، شما از مردم دستگیری کرده‌ای و خدا هم به وسیله حضرت معصومه از تو دستگیری کرد! ببینید چه چیزی از هدایت بالاتر است، در نمازهایمان می‌خوانیم «اهدنا الصراط المستقیم» باید جلوی ضریح حضرت دو زانو بنشینیم و تضرع کنیم مبادا ۶۰ ساله شویم و یک وقت غیر المغضوب علیهم و لا الضالین باشیم. 📚سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از: خبرگزاری شفقنا، آیت الله محمد جواد فاضل لنکرانی، ۱۴۰۳/۷/۲۳ 🌹گاھ نوشٺ هاے یڪ طلبھـ ـ ‌ 🍀 @besmellaherrahmanerrahimm
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شنیدنی.. از عرش به فرش رسیدن... زنی که ثروتمندی را یک شبه فقیرکرد استاد عالی👌 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ـــــــــــــــــــــــ ؟🌍🕋❤️ ↶【بہ مابپیوندید: 】↷ https://eitaa.com/joinchat/2248409099Cb908bf49ce