#خـــداونـــدا...!
#باکری نیستم برایت #گمنام بمانم !
#چمران نیستم برایت #عارفانه باشم !
#آوینی نیستم برایت #عاشقانه قلم بزنم !
#همت نیستم که برایت #زیبا بمیرم !
🌹@yazeynb🌹
مرا ببخش با همه نقص هایم ...!
با تمام گناهانم...!
🌹@yazeynb🌹
لیاقت ندارم ولی ...
دل که دارم ...!!!
دلــــم #شہــادت میخواهد ...
🌹@yazeynb🌹
#شہادت ڪجایے؟؟؟
کـــــــــــــم آورده ام....
می دانی ؟!
✔️ @Niskilinohelar ✔️4_5805275859690462349.mp3
زمان:
حجم:
3.5M
✔️ @Niskilinohelar ✔️4_5893303314660992200.mp3
زمان:
حجم:
4.22M
حاج سلیم امام زم4_5981258996433027611.mp3
زمان:
حجم:
4.77M
🥀🥀💦💦@yazeynb💦💦🥀🥀
☀️اَلَّلهُمـ ّعجِّللِوَلیِڪَالفَرَج☀️
🌸استاد #حاج_سلیم_موذن_زاده
🌸یا ولی عصر مولا
🌸 #سرود #زیبا #مولودی
🌸 #احساسی #همخوانی #محشر
🌸 #ماندگار #مولودی #ترکی #فارسی
🌸از دست ندید😍
🌸 #نیمه_شعبان
،࿐
منصوری|انا مظلوم4_5803106072277287970.mp3
زمان:
حجم:
3.99M
رسولی|لای لای عل4_5881923309183960828.mp3
زمان:
حجم:
2.57M
💠@yazeynb💠
🍃اَُِلَُِلَُِهَُِمَُِ َُِعَُِجَُِلَُِ َُِلَُِوَُِلَُِیَُِکَُِ َُِاَُِلَُِفَُِرَُِجَُ🍃
#داستان_کوتاه
جوان #دزد و زن #زیبا
بخش اول :
در میان یاران پیامبراکرم ( صل الله علیه واله) جوانی بود که در میان مردم به حسن ظاهر شهرت داشت و کسی احتمال گناه در بارهاش نمیداد .
روزها در مسجد و بازار ، همراه مسلمانان بود ، ولی شبها به خانههای مردم دستبرد میزد .
یک بار در روز خانهای را در نظر گرفت و چون شب شد از دیوار خانه بالا رفت .
از روی دیوار به درون خانه نگاه کرد و دید خانه پر است از اثاثیه گران قیمت و گران بها ونیز زنی جوان که تنها در آن خانه به سر میبرد .
گویا شوهرش آن زن از دنیا رفته بود و خیشاوندی هم نداشت . زن به تنهایی در آن خانه زندگی می کرد و بخشی از وقت خود را داشت به نماز شب و عبادت میگذراند ...
دزد جوان با مشاهده جمال و زیبایی زن به وسوسه شد و پیش خودش گفت: « امشب ، شب مراد من است . هم بهرهای از مال و ثروت و هم بهرهای از لذّت می برم »
#ادامه_دارد ... 👇
💠@yazeynb💠
🍃اَُِلَُِلَُِهَُِمَُِ َُِعَُِجَُِلَُِ َُِلَُِوَُِلَُِیَُِکَُِ َُِاَُِلَُِفَُِرَُِجَُ🍃
داستان جوان #دزد و زن #زیبا
بخش دوم :
دزد بالای دیوار در همین فکر و خیالات بود و داشت می اندیشید به بخت و اقبال خوشش که ناگهان نور الهی به جان و دلش زد و فکری رشته افکار پلیدش را پاره کرد و ناگهان با خود فکر کرد و گفت : « به فرض ، مال این زن را بردم و دامن عفتش را نیز لکّهدار کردم ، پس از مدّتی مثل دیگران من نیز میمیرم و به دادگاه الهی خوانده میشوم . در آن جا ، جواب صاحب روز جزا را چه بدهم ؟! »
ناگهان از عمل خود پشمیان شد ، از دیوار پایین آمد و خجلت زده و شرمنده ، به خانه خودش بازگشت ... صبح روز بعد ، به مسجد آمد و مجدد به جمع یاران رسول خدا صلی الله علیه واله پیوست . در این هنگام زن جوانی به مسجد در آمد و به پیامبر گفت :
« ای رسول خدا من زنی هستم تنها و دارای خانه و ثروت بسیار ...
شوهرم از دنیا رفته و کسی را ندارم .
شب گذشته ، سایهای روی دیوار خانهام دیدم ،
احتمال میدهم دزد بوده . من دیشب بسیار ترسیدم و تا صبح نخوابیدم .
از شما میخواهم شوهر مناسبی برایم انتخاب کنید و مرا شوهر دهید ، چیزی از او نمیخواهم ؛ زیرا از مال دنیا بینیازم ...
#ادامه_دارد ... 👇
💠@yazeynb💠
🍃اَُِلَُِلَُِهَُِمَُِ َُِعَُِجَُِلَُِ َُِلَُِوَُِلَُِیَُِکَُِ َُِاَُِلَُِفَُِرَُِجَُ🍃
داستان جوان #دزد و زن #زیبا
بخش سوم :
در این هنگام بود که پیامبر (صلی الله علیه وآله) نگاهی به حاضران انداخت و در میان آن جمع ، نظر محبتآمیزی به دزد جوان افکند و او را نزد خود فرا خواند .
سپس از او پرسید: « آیا ازدواج کردهای؟ »
– گفت : نه!
– سپس از او پرسید : آیا حاضری با این زن جوان ازدواج کنی ؟!
– گفت : اختیار با شماست ...
پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) آن زن را به ازدواج وی در آورد و سپس فرمود : « برخیز و با همسرت به خانه برو! »
جوان برخاست و همراه زن به خانهاش رفت
و برای شکرگزاری به درگاه خدا ، مدتی سخت مشغول نماز و عبادت شد .
زن که از کار شوهر جوانش سخت شگفتزده شده بود ، از او پرسید: « این همه عبادت برای چیست؟!
جوان پاسخ داد :
« ای همسر باوفای من ، عبادت من سببی دارد .
من همان دزدی هستم که دیشب به خانهات آمدم ولی #برای_رضای_خدا از #تجاوز به حریم عفت تو خودداری کردم و خدای بنده نواز به خاطر پرهیزکاری و توبه من ، از راه حلال تو را با این خانه و اسباب به من عطا نمود .
حال به شکرانه این عنایت ، آیا نباید سخت در عبادت او بکوشم ؟! »
زن لبخندی زد و گفت : « آری ، حق است که شکر گذار باشی و چنین نماز بخوانی که نماز بالاترین جلوه سپاس و شکرگزاری به درگاه خداوند است »
« پایان ...