eitaa logo
کانال مدافع حرم خانم زینب حاج قاسم سلیمانی
1.7هزار دنبال‌کننده
41.8هزار عکس
33هزار ویدیو
145 فایل
#شهادت_سردار_سپهبد_قاسم_سلیمانی 😢😢😢😢😢 آهنگ: (یاران چه غریبانه رفتند از این خانه) سر لشڪرِ ایرانی سردارِ سلیمانی هم عاشق قرآن و هم ڪشته قرآنی رفتی و وقارم رفت بر عشق عیارم رفت هم یار ولایت هم سردار دیارم رفت ای یار خداحافظ سردار خداحافظ😢😢😢😢
مشاهده در ایتا
دانلود
هویت شهـید...پلاک وی نیستــ هویتــ شهید.. بر پیشانی اوستـــ @yazeynb @yazeynb که تقدیـر آن در عهد الست بر پیشانی او مےدرخشد.. @yazeynb @yazeynb
💠@yazeynb💠 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🍃اَُِلَُِلَُِهَُِمَُِ َُِعَُِجَُِلَُِ َُِلَُِوَُِلَُِیَُِکَُِ َُِاَُِلَُِفَُِرَُِجَُ🍃 نمازش را بسیار با آرامش و خشوع می خواند. در بعضی وقتها که فراغت بیشتری داشت آیه « ایّاک نعبد و ایّاک نستعین» را هفت بار با چشمانی اشکبار تکرار می کرد. به یاد دارم از سن هشت سالگی روزه اش را به طور کامل می گرفت. او به قدری نسبت به مقید و حساس بود که مسافرتها و مأموریتهایش را به گونه ای تنظیم می کرد کوچکترین لطمه ای به روزه اش وارد نشود. او همیشه نمازش را در اول وقت می خواند و ما را نیز به نماز اول وقت تشویق می کرد.
💠@yazeynb💠 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🍃اَُِلَُِلَُِهَُِمَُِ َُِعَُِجَُِلَُِ َُِلَُِوَُِلَُِیَُِکَُِ َُِاَُِلَُِفَُِرَُِجَُ🍃 بِهم می‌گفت: ملیحه... ! ما یِه دیدن داریم، یِه نگاه کردن ! من تو خیابون شایَد ببینم ولی نگاه نمی‌کنم ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌با ذکر صلوات یاد.....
💠@yazeynb💠 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🍃اَُِلَُِلَُِهَُِمَُِ َُِعَُِجَُِلَُِ َُِلَُِوَُِلَُِیَُِکَُِ َُِاَُِلَُِفَُِرَُِجَُ🍃. ✅ کمک پنهانی به خدمتکار پیر مدرسه ▪️در دوران تحصیل، خدمتکار پیر مدرسه به دلیل درد پا و کمر، توان نظافت حیاط را نداشت. ناظم مدرسه خبر داد که ممکن است او را اخراج کنند. یک شب، پیرمرد متوجه شد حیاطِ مدرسه به‌طور معجزه‌آسایی تمیز شده است. چند شب بیدار ماند تا راز این اتفاق را بفهمد. نیمه‌شب دید یکی از دانش‌آموزان مشغول نظافت است! وقتی نزدیک شد، متوجه شد آن دانش‌آموز "" است. عباس با چشمانی پایین‌انداخته گفت: «وقتی شنیدم می‌خواهند شما را اخراج کنند، گفتم کمک‌تان کنم تا پیش ما بمانید». ▫️شهید سرلشکر خلبان عباس بابایی متولد ۱۳۲۹ قزوین، پس از ورود به دانشکده خلبانی در سال ۱۳۴۸ و نشان دادن رشادت‌های فراوان در دفاع مقدس، به معاونت عملیاتی نیروی هوایی ارتش رسید. وی در صبح ۱۵ مرداد ۱۳۶۶ (عید قربان) حین بازگشت از یک مأموریت شناسایی در عراق با هواپیمای اف-۵، در منطقه سردشت هدف تیربار ضدهوایی قرار گرفت و بر اثر اصابت گلوله به گلو در کابین عقب هواپیما، در ۳۷ سالگی به شهادت رسید. پیکر این شهید که ۳۰۰۰ ساعت پرواز و ۶۰ مأموریت جنگی موفق داشت، در گلزار شهدای قزوین دفن شد. ▫️پانزده مرداد سالروز شهادت خلبان عباس بابایی گرامی باد شاد روح شهیدا بابا صلوات ...
کانال مدافع حرم خانم زینب حاج قاسم سلیمانی
💠@yazeynb💠 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🍃اَُِلَُِلَُِهَُِمَُِ َُِعَُِجَُِلَُِ َُِلَُِوَُِلَُِیَُِکَ
💠@yazeynb💠 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🍃اَُِلَُِلَُِهَُِمَُِ َُِعَُِجَُِلَُِ َُِلَُِوَُِلَُِیَُِکَُِ َُِاَُِلَُِفَُِرَُِجَُ🍃. 📢 عباس بابایی؛ جوان حزب‌اللهی که مخالفان انقلاب را هم جذب میکرد 🔻رهبر انقلاب: سال ۶۱ شهید بابایی را گذاشتیم فرمانده پایگاه هشتم شکاری اصفهان. درجه‌ی این سرگردی بود، که او را به سرهنگ تمامی ارتقاء دادیم. آن‌وقت آخرین درجه‌ی ما سرهنگ تمامی بود. مرحوم بابایی سرش را می‌تراشید و ریش می‌گذاشت. بنا بود او این پایگاه را اداره کند. کار سختی بود. دل همه می‌لرزید؛ دل خود من هم که اصرار داشتم، می‌لرزید، که آیا می‌تواند؟ اما توانست. ⛔️ وقتی فرمانده بود، کار مشکل‌تر بود. افرادی بودند که دل صافی نداشتند و ناسازگاری و اذیت می‌کردند؛ حرف می‌زدند، اما کار نمی‌کردند؛ اما او توانست همان‌ها را هم جذب کند. خودش پیش من آمد و نمونه‌یی از این قضایا را نقل کرد. خلبانی بود که رفت در بمباران مراکز بغداد شرکت کرد، بعد هم شد. او جزو همان خلبان‌هایی بود که از اول با نظام داشت. شهید عباس بابایی با او گرم گرفت و کرد؛ حتی یک شب او را با خود به مراسم دعای کمیل برده بود؛ با این‌که نسبت به خودش ارشد هم بود. شهید بابایی تازه سرهنگ شده بود، اما او سرهنگ تمامِ چند ساله بود؛ سن و سابقه‌ی خدمتش هم بیشتر بود. در میان نظامی‌ها این چیزها خیلی مهم است. یک روز ارشدیت تأثیر دارد؛ اما او قلباً و روحاً تسلیم بابایی شده بود. شهید بابایی می‌گفت دیدم در دعای کمیل شانه‌هایش از گریه می‌لرزد و اشک می‌ریزد. بعد رو کرد به من و گفت: عباس! ! این را بابایی پس ازشهادت آن خلبان به من گفت و گریه کرد. ۸۳/۱۰/۲۳ سالگرد شهادت
💠@yazeynb💠 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🍃اَُِلَُِلَُِهَُِمَُِ َُِعَُِجَُِلَُِ َُِلَُِوَُِلَُِیَُِکَُِ َُِاَُِلَُِفَُِرَُِجَُ🍃. : پــــــرواز انـــــــــدازه ی آدمو بر ملا می‌کنه هر چی بالا و بالاتــــر میری دنیـــــــا از دید تو بزرگتر میشه و تـــــــو از دیــــــد دنیـــــــا کوچیـــکـــــتر . . . -۱۵ مرداد سالگرد شهادت سرلشگر خلبان عباس بابایی. یک روز مانده بود به عید قربان. عباس باید انتخاب می‌کرد. قولی که به همسرش داده بود را عملی کند یا درخواست پدرش را بپذیرد؟ خودش را به حج برساند و چشمان منتظر همسرش را خوشحال کند یا برای اجرای نقش حضرت اسماعیل در تعزیه هرساله پدرش به قزوین برود؟ اما تصمیم عباس فراتر از این‌ها بود. عباس پرواز بر آسمان‌ بلند ایران را بر همه‌ی خواسته‌های خوب فردی ترجیح داد. می‌دانست اگر نباشد کارها خوب پیش نمی‌رود. اگرچه پرواز مانع حضور در مکه شد اما پدرش را سربلند کرد، عباس نقش اجرا نکرد بلکه خودش همچون اسماعیل ذبح شد. حج نرفت اما بر فراز ابرها *لبیک* گفت و قربانی عیدقربان شد تا ایران، عزیز بماند و عیدی مردمانش عزا نشود. وَفَدَيْنَاهُ بِذِبْحٍ عَظِيمٍ (سوره صافات _107) ما ذبح عظیمی را فدای او کردیم
💠@yazeynb💠 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🍃اَُِنلَُِلَُِهَُِمَُِ َُِعَُِجَُِلَُِ َُِلَُِوَُِلَُِیَُِکَُِ َُِاَُِلَُِفَُِرَُِجَُ🍃 | 🎉 سرلشکر خلبان 🇮🇷محل ولادت:قزوین 🇮🇷محل شهادت: سردشت (همزمان با عید سعید قربان) تاریخ ولادت:۱۳۲۹/۰۹/۱۴ تاریخ شهادت:۱۳۶۶/۰۵/۱۵ خاطره (۱) از شهید: شهید عباس بابایی عزیز به همسرشون میگن:ملیحه من شاید ببینم ولی نگاه نمیکنم! فرقِ بین دیدن و نگاه کردن.🙂 👤جمله ای از شهید عباس بابایی: اگر امام زمان (عج) بیاید همه ظلم‌ها و ستم‌ها از بین خواهد رفت. تا آن زمان ما باید در مسیر حق و عدالت قدم برداریم. 📝خاطره (۲) از شهید: روزی که سرتیپ دو شد (آذر ۱۳۶۲) اول آمد پایگاه و بعد آمد دم منزل ما. به من خبر دادند جناب بابایی پایین منتظر هستند. وقتی رفتم دیدم نشسته پشت یک جیپ. بهش گفتم: تیمسار تبریک. این را که گفتم سرش را گذاشت روی فرمان و گفت: -تو هم که به من میگی تیمسار؟! -گفتم خب شما تیمسار شدی دیگه چی باید بگم؟ -گفت:نه! به من همون عباس راحت ترم. -گفتم:نه! اجازه بدید که بگم تیمسار، چون ممکنه بقیه بگی سو استفاده کنند. خودش این طور نبود به همه احترام میگذاشت. به خاطر ندارم که یک بار من را "تو" خطاب کرده باشد. همیشه میگفت: "شما" . با اینکه او فرمانده ی من بود، اما به حساب اینکه یک زمان معلم خلبانیاش بودم احترامم را داشت. 📖لبیک در آسمان تولدت مبارک عباس جان شادی ارواح مطهر شهدا صلوات