🥀🕊🌴🏴🌴🕊🥀
#مادرانه
#مادر_شهید
#شهید_مدافع_حرم
واژه #مادر به خودی خود زیباترین واژه ایست که باشنیدنش تمام احساسات انسان برانگیخته می شود، که وقتی در کنار واژه عظیم #شهید قرار میگیرد زیباترین و ناب ترین درجات انسانی را یادآور می شود!
🌹#مادر_شهید 🌹
#مادر باشی و از دامنت #شهیدی به #معراج برود ، چه مقامی بالاتر از این! #بهشت زیر پای #توست ، البته #بهشت هم برای تو کم است و در مقابل صبوری های تو #خجل است، فقط #خدا می داند چه #اجر والایی در #انتظار توست !!
@yazeynb
#مادری که با تمام وجود خود #عشق خدا را در وجود #فرزندش عجین کرده و هنگامی که #فرزندش تب می کند همانند شمع در کنار او می سوزد و آب می شود ، حالا چطور و چگونه این همه #صبر دارد که #فرزند خود ، -جگرگوشه خود را بدرقه می کند و بجایی می فرستد که می داند دیگر #برگشتی در کار نیست!
@yazeynb
با همان احساسات پاک #مادرانه ، خود را #مهیا می کند تا #پیکر_فرزندش را به #آغوش بکشد !
#عزیزم ، #مادرم ، #فرزند_شهیدت از آسمانها برای تو پیام #تبریک جاودانه ای فرستاده که بر تو #مبارک و چشمانت روشن باد بر پیامی که فرشتگان #عرش هم به خود می بالند که چنین #پیامی را خدمت تو بیاورند .
@yazeynb
خوشا بحالت که حال نام #مادر_شهید_مدافع_حرم را نزد #حضرت_زهرا_س با خود به #عرش می بری .
خوشا بحالت که در #دامان خود #فرزندی پرورش دادی که #عباس_گونه تو را در مقابل دیدگان #حضرت_زهرا_س روسفید کرد!
#مادرم خاک پای تو را #طوطیای چشمان خود می کنم و با تمام وجود در مقابل #مقامت سر #فرود می آورم.
@yazeynb
#پنجشنبه_های_دلتنگی
5.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥ببینید|تصاویری از مرحومه حاجیه خانم ماه سلطان چنگایی، مادر شهید روحالله سپهوند، در کنار مزار فرزند شهیدش
🔺بخشی از مستند پخش شده در مراسم رونمایی از کتاب بلدچی (کاری از عزیز بابانژاد)
📚برشی از کتاب بلدچی (جلد ۲):
@yazeynb
وقتی خواستند جنازه روحالله را بگذارند توی قبر گفتند: "بگذارید مادر و همسر و خواهرانش بیایند و با روحالله وداع کنند."
خواهرهایم خودشان را انداختند روی تابوت. شیون و گریه و زاری میکردند. چندتا از زنهای آشنا زیر بغل مادرم را گرفته بودند. او را آوردند بالای سر
@yazeynb
تابوت. انتطار داشتم باز بیهوش شود. ولی این بار خم شد و صورت روحالله را بوسید. رو به آسمان کرد و چند کلمه با خدای خودش صحبت کرد. همهمه جمعیت نمیگذاشت بفهمم بالای سر روحالله چه میگوید. نوبت به همسرش رسید. انگار غش کرد و روی زمین افتاد. زنها زیر بغل مادرم را رها کردند تا
@yazeynb
همسرش را بلند کنند. تا دستهایش را رها کردند مثل تکه گوشتی روی زمین افتاد. باز هم زیر بغلش را گرفتند و از توی جمعیت بیرون بردند. انگار
@yazeynb
اشکهایش تمام شده بود. چشمهایش را بسته بود و تند تند میگفت: "روله، شیرم حلالت. روله، شیرم حلالت."
#مادر_شهید