eitaa logo
🌴 #یازینب...
2.4هزار دنبال‌کننده
17.6هزار عکس
7.7هزار ویدیو
27 فایل
@Yazinb69armaghan ما سینه زدیم،بی‌صدا باریدند از هر چه که دم زدیم،آنها دیدند مامدعیان صف اول بودیم ازآخر مجلس شهدارا چیدند این زمان زنده نگه داشتن یادشهداکمتر ازشهادت نیست #یازینب‌.. جهت تبادل🌹👇🌹 @ahmadmakiyan14 تبادل بالای ۲k🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
بهشت زهرا سلام الله علیها ،مزار شهدا...، پای دیگ نذری شله زرد دعا گوی دوستان هستیم .. متاسفانه شارژ گوشیم داره تمام میشه اگه جای تونستم شارژ کنم عکس فیلم می‌فرستم التماس دعا یاعلی ان شاءالله کربلا
✍بابا علی! ایستاده‌ام در فراسوی تاریخ نبودنت. یکی مثل تو را گم کرده‌ام و گریه امانم نمی‌دهد. 😭😭😭 یتیمانه کاسه‌ی دستم را به التماس دعای فرج گشوده‌ام.🤲🏻 می‌دانم که تاب گریه‌های یتیم را نداری...😭 اللهم عجل لولیک الفرج به حق زینب کبری سلام الله علیها ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ به صورتی که شد از خون سر خضاب بیا😭
(یا صاحب الزمان)... کاش در این رمضان لایق دیدار شوم در این ماه ضیافت الهی... ماه مهمانی خدا... ببین حرف دلت بود یا نه... کاش در این رمضان لایق دیدار شوم سحری با نظر لطف تو بیدار شوم یعنی میشه... مثل یه همچین شبها و روزهایی... وعده خدا محقق بشه و... نزدیکای اذان صبح... صدای زیبات رو بشنوم... آقای خوبم... یا بن الحسن... کاش منت بگذاری به سرم مهدی جان امشب اومدم اینو بگم آقا... کاش منت بگذاری به سرم مهدی جان تا که همسفره ی تو لحظه افطار شوم یا بن الحسن... ایام شهادت آقامون امیرالمومنین... از همینجا دلها رو روانه کنیم کنار حرم با صفاش...
پیشانى عدل و عدالت را شکستند آن دسته اى که با على پیمان ببستند یا رب چه صبحى در پى شب هاى او بود «فُزْتُ وَ رَبِّ الْكَعْبَةِ» بر لب هاى او بود😭 تا صدای ناله امیرالمومنین بلند شد... حسنین دوان دوان اومدند... دیدند ای وای... فرق امیرالمومنین شکافته شده... محراب مسجد غرق خون... صدای منادی بلنده «تَهَدَّمَتْ وَ اللَّهِ أَرْکَانُ الْهُدَى» ▪️حسن از یک طرف میکرد زاری ▪️حسین از سوی دیگر بی قراری...
مثل امشبی امیرالمومنین... مهمان دخترش ام کلثومه... خیلی خوشحال بود خانم ام کلثوم... آخه باباش امیرالمومنین مهمانشه... سفره افطار رو پهن کرد... یکطرف ظرف شیر رو گذاشت... یکطرف نان و نمک... صدا زد: دخترم... تا حالا کی دیدی... بابات سر سفره ای بشینه... دو تا خورشت داشته باشه... تا بی بی اومد ظرف نمک رو برداره... صدا زد: دخترم ظرف شیر رو بردار... امشب میخوام با نان و نمک افطار کنم...
وقتی که با نان و نمک افطار میکرد انگار که، با فاطمه دیدار میکرد😭 امشب حال و هوای دیگه ای داره مولا... هی نگاه به سمت آسمان میکنه... صدا میزنه...😭 انا لله و انا الیه راجعون نزدیکای اذان صبح حرکت کرد به طرف مسجد...
سمت مسجد میرود امشب بدون فاطمه سمت مسجد میرود آرام بی کوثر علی جای زهرا خالی است آری اگر که زنده بود مطمئنم راه را می بست زهرا بر علی😭 یازهرا...😭
امشب... مردم کوفه... برا آخرین بار... صدای اذان امیرالمومنین رو شنیدند... همچین که از بالای ماذنه اومد پایین... درمحراب عبادت ایستاد...😔😭 جانم علی...😭
نماز عجیبی خواند امیرالمومنین... تا سر از سجده برداشت... نانجیب حیا نکرد... ابن ملجم ملعون... با شمشیر زهر آلود... چنان بر فرق امیرالمومنین زد... صدای ناله مولا بلند شد... «فُزْتُ وَ رَبِّ الْكَعْبَةِ» به خدای کعبه رستگار شدم... دیگه علی راحت شد خدا... 😭😭😭😭😭
صدای منادی بین زمین آسمان بلند شد... «تَهَدَّمَتْ وَ اللَّهِ أَرْکَانُ الْهُدَى» تا صدای منادی رو بچه ها شنیدند... دوان دوان اومدند به طرف مسجد... تا رسیدند نگاه کردند دیدند... ای وای... محراب مسجد لاله گونه... فرق بابا رو شکافته اند...😭 تمام صورت خونیه... روی خاکهای محراب هی صدا میزنه...😭 «فُزْتُ وَ رَبِّ الْكَعْبَةِ» همین جا بود صدای حسنین به ناله بلند شد...
حسن از یک طرف می کرد زاری 🔸حسین از سوی دیگر بی قراری حسنین اومدند کنار بابا... بابا ديگه رمق در بدن نداره... زیر بغل های بابا رو گرفتند...😭 با فرق شکافته آوردند به سمت خونه...😭 امان از دل زینب😭
کیسه های نان و خرما خواب راحت می کنند دست های پینه دارش استراحت می کنند نخل ها از غربت و بغض گلو راحت شدند مردم از دستِ عدالت های او راحت شدند ای خوارج، بهترین فرصت برای دشمنی ست شمع بیت المال را روشن کنید، او رفتنی ست😭 مولای مظلومم😭
درد را با گریه های بی صدا آزار داد😭 با لباس نخ نمایش، کوفه را آزار داد مهربانی نگاهش حیف مشکل ساز بود! روی مسکین ها درِ دارالخلافه باز بود دشمنانش درلباس دوست بسیارند و او بندگان کیسه های سرخ دینارند و او
سادگی سفره اش خاری به چشم شهر بود مرتضی با زرق و برق زندگی شان قهر بود نیمه شب ها کوچه ها را عطرآگین می کند درعوض، درحقِ او هر خانه نفرین می کند😭 یا علی جانم ...😭فدای تنهایی هات😭
حرص اهل مکر، از بنده نوازیِ علی ست داستان بچه هاشان بی نمازی علی ست😭 گام در راهِ فلانی و فلان برداشتند از اذان ها نام او را مغرضان برداشتند😭
جرم سنگینی ست، بر لب خنده را برجسته کرد چاه ها دیدند مولا خستگی را خسته کرد😭 جُرم سنگینی ست، تیغ ذوالفقاری داشتن زخم ها از بدر و خیبر یادگاری داشتن