🌟 خداوند مشتری انگیزه شهدای ماست
🔻 رهبر انقلاب در دیدار دستاندرکاران کنگره ملی ۱۵۰۰ شهید استان هرمزگان:
🔹️ هر شهیدی یک نماد است؛ فرق هم نمیکند که این شهید، باسواد باشد، بیسواد باشد، کمسن باشد.
🔸️ نفْس اینکه یک انگیزهای در کسی به وجود بیاید که برای دفاع از حق حاضر باشد جان خودش را کف دست بگیرد و بیاید وسط میدان، چیز خیلی باارزشی است؛ خدای متعال این را خیلی باارزش میداند. اِنَّ اللّهَ اشتَری مِنَ المُؤمِنینَ اَنفُسَهُم وَ اَموالَهُم بِاَنَّ لَهُمُ الجَنَّةَ یُقاتِلونَ فی سَبیلِ اللهِ فَیَقتُلونَ وَ یُقتَلون؛ ببینید خدای متعال، مشتریِ یک چنین انگیزهای، یک چنین عزمی، یک چنین اقدامی است؛ این کار خیلی بزرگی است، این چیز خیلی مهمّی است؛ این را شهدای ما انجام دادند؛ حالا کوچک باشد، بزرگ باشد، عالِم باشد، باسواد باشد، بیسواد باشد. ۱۳۹۸/۰۹/۲۵
🏷 #فرهنگ_شهادت
🌸 #زمینه_سازظهورباشیم🌸
🍃🌺اللَّـهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌺🍃
🌹اللهم عجل لولیک الفرج وفرجنابه🌹
🍃🌺 @Yazinb3🌺🍃
____~••°° #یازبنب...°°••~_____
🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷
🍃🌹 #روز_شمار_شهدا.. 🌹🍃
امروز #پنج_شنبه #۵_دی ۱۳۹۸ هجری شمسی ...
@Yazinb3
#ولادت_شهید_محمدرضا_فتحی 🌷
(استان زنجان، شهرستان زنجان، روستای قلابر سفلی) (۱۳۳۷ ه.ش)
#ولادت شهید محمدسعید🌷
امام جمعه (استان قزوین، شهرستان قزوین) (۱۳۳۸ ه.ش)
#ولادت شهید امیر حاج امینی🌷
(استان مرکزی، شهرستان ساوه) (۱۳۴۰ ه.ش)
#ولادت شهید علی علیپور🌷
(استان آذربایجان شرقی، شهرستان هشترود) (۱۳۴۱ ه.ش)
#ولادت شهید حمیدرضا محب محمدی🌷
(استان اصفهان، شهرستان خمینی شهر) (۱۳۴۵ ه.ش)
#ولادت شهید محمدحسین مختاری🌷
(استان کرمان، شهرستان سیرجان) (۱۳۴۷ ه.ش)
#ولادت شهید بهرام صفرزاده🌷
(استان آذربایجان شرقی، شهرستان مرند) (۱۳۴۹ ه.ش)
#شهادت شهید کامران نجات اللهی🌷 (استان کردستان، شهرستان بیجار) (۱۳۵۷ ه.ش)
#شهادت شهید احمد ابراهیمی 🌷
(استان مرکزی، شهرستان دلیجان، شهر نراق) (۱۳۵۹ ه.ش)
#شهادت شهید رسول عبدی🌷
(استان آذربایجان شرقی، شهرستان تبریز) (۱۳۵۹ ه.ش)
#شهادت شهید علیرضا ذوالفقاری🌷
(استان اصفهان، شهرستان دهاقان) (۱۳۵۹ ه.ش)
#شهادت شهید تقی مومنزاده نوش آبادی🌷
(استان اصفهان، شهرستان آران و بیدگل) (۱۳۶۰ ه.ش)
#شهادت شهید محمدرضا کردی 🌷
(استان سمنان، شهرستان دامغان، روستای حیدرآباد) (۱۳۶۳ ه.ش)
#شهادت شهید جعفر مهربخش 🌷
(استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۶۳ ه.ش)
#شهادت شهید حسن رضا محمدیان🌷
(استان خراسان جنوبی، شهرستان بیرجند) (۱۳۶۵ ه.ش)
#شهادت شهید علی محمد اربابی🌷
(استان اصفهان، شهرستان آران و بیدگل) (۱۳۶۵ ه.ش)
#شهادت شهید فرزاد فرامرزیان🌷
(استان خوزستان، شهرستان آبادان) (۱۳۶۵ ه.ش)
#شهادت شهید محمد زاهدی🌷
(استان اصفهان، شهرستان رهنان) (۱۳۶۵ ه.ش)
#شهادت شهید سیدجلال خوشی🌷
(استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۶۵ ه.ش)
#شهادت شهید محمد شیخ شعاعی🌷 (استان کرمان، شهرستان کرمان) (۱۳۶۵ ه.ش)
#شهادت شهید ماشالله بوجاری آرانی🌷
(استان اصفهان، شهرستان آران و بیدگل) (۱۳۶۵ ه.ش)
#شهادت شهید قاسم علی موجرلو🌷
(استان مازندران، شهرستان گلوگاه) (۱۳۶۵ ه.ش)
#شهادت شهید سیدمرتضی موسوی سجاد🌷
(استان مازندران، شهرستان رامسر) (۱۳۶۷ ه.ش)
#ولادت شهید بهنام چوپان نژاد 🌷
(استان کرمان، شهرستان کهنوج) (۱۳۷۲ ه.ش)
#شهادت شهید محمدرضا فرمانرواکردمیهن🌷
(استان آذربایجان شرقی، شهرستان سراب) (۱۳۷۳ ه.ش)
#شهادت شهید محرم محمدی نیا (استان آذربایجان شرقی، شهرستان جلفا) (۱۳۷۸ ه.ش)
#شهادت شهید سیدسیروس میرابراهیمی🌷
(استان اصفهان، شهرستان فریدن، روستای نهر خلج) (۱۳۸۲ ه.ش)
#یازهرا....🌹🍃
.
هدیه به روح شهدا و شهدای مدافع حرم آل الله صلوات💐
🕊🌷اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌷🕊
____~°°•• #یازینب...••°°~_____
#یــــــــازیــــــــنــــــــبــــــــ...🌹🍃
http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537
@Yazinb3
🍃🌹 @yazinb2 🌹🍃
🍃✨⚘🍃⚘﷽⚘🍃⚘✨🍃
✿↶ #حـــسآرامـــشنـــــابــــــ ↷✿
❀✵نـیــایـــش بــا خــ♡ــدا✵❀
🍃🌸 مهـرآفرینا
سجادهام را بہ سمت قبلهٔ نیاز میگشایم
تا ذره ذره وجودم را بہ معـراج نگاهت
پـرواز دهم
میایستم بہ قامت در برابرت
تا عظمتت را سپـاس گویم
بہ رکوع میروم تا بزرگیات را بیاد بیاورم
و بہ سجده میافتم
تا بر بنـدگیام مُهـر عشـق بزنـم
چه آرامش پایان ناپذیری در نگاه توست
چه لحظههای مهرافروزی در ذکر یادت
🍃🌸 الهـی ...
ای زیبـای زیبـا دوسـت!
ای دلربـای دلکش آفـرين!
ای معبـودم!...
چه لذتبخش است گذر نسيم ياد تو بر دلها
چه زيباست پرواز خاطر تو بر قلبها
ای يگانه محبوب بی ريا
در کنارمان گير
و دامنت را پناه جاودانهمان ساز
🍃🌸 پـروردگارا
دستان دعـای من خالی
و دستان تو پر از هر چه بخواهم
تو را سوگند بہ رحمت بیمنتهايت
اجابت کن دعاهای بنـدگانت
#آمیـنیـاربالـعـالـمیـن
─┅─═इई❄️🌨❄️ईइ═─┅─
#نمازاول_وقت
#التماس_دعا
🌴 #یازینب...
#عاشقی_به_افق_حلب🌹🍃 #قسمت_نهم..🌹🍃 🍃🌹بسم الله الرحمن الرحیم 🌹🍃 آفتاب نور گیر اتاقم، پلک هایم را قل
#عاشقی_به_افق_حلب...🌹🍃
#قسمت_دهم..🌹🍃
🍃🌹بسم الله الرحمن الرحیم 🌹🍃
من تازه از مدرسه برگشته بودم و منتظر بودم تا پدر و مادر برگردند...
هم نگران بودم و هم حوصله ام سر رفته بود.
۲۲ مهر ماه ۱۳۹۴ بود...
یک هفته مانده بود به عاشورا تاسوعا...
تلویزیون را روشن کردم،مراسم محرم را نشان میداد...
بغضم گرفت و دلم شکست.
یاد بابا افتادم...
گفتم : #یا_امام_حسین(علیهالسلام ) درسته حجاب خوبی ندارم...نمازم رو خوب نمیخونم،یا گاهی وقتا آرایش میکنم...اما به جون بابا علی دوستت دارم.😭خواهش میکنم، التماس میکنم، بابامو شفا بده...نذار بی بابا بشم...اصلا من هیچی ، باز من ۱۶ سال پدر بالای سرم بود، اما مهدی چی؟ اون فقط ۶ سالشه😭...
نذر میکنم اگر حال بابا خوب بشه، بشم همون دختر خوبی که میخوای...حجابمو رعایت میکنم، نماز میخونم ، دیگه آرایش نمیکنم...قول میدم..اما بابا علی بشه همون بابا علیه شاد و قوی...
آنقدر زجه زدم و گریه کردم که نفس هایم به شماره افتاده بود...
زنگ در را زدند، بلند شدم و اشک هایم را پاک کردم، در باز کردم...
مامان بی هیچ حرفی آمد و رفت داخل اتاقشان، در را هم قفل کرد...
حتی جواب سلامم را نداد...
عمو محمد و عمو حسین دست بابا را گرفته بودند و از پله ها بالا می آوردند...
عمو حسین اخم هایش در هم بود و زمین نگاه میکرد، عمو محمد چشمهایش سرخ شده بود، متوجه شدم گریه کرده است...
#سلام...
عمو حسین دیکتاتور فقط به سر تکان دادنی اعتنا کرد و جوابی نداد...
این رفتار عمو بی سابقه بود...
اما عمو محمد بعد از اینکه به بابا کمک کرد تا روی مبل دراز بکشد، آمد سرم بوسید...
#سلام_آتیش_پاره ،خوبی ریحانه؟ پات بهتر شد؟
#ممنون_بد_نیستم، دکتر چی گفت؟ بابا خوب میشه؟!
عمو محمد کمی این دست و آن دست کرد و سرش را پایین انداخت عمو حسین پیش دستی کرد و گفت:«
#چرا_خوب_نمیشه؟ حتما چند مدت دیگه حالش خوب میشه، نگران نباشید...
#عمو_محمد_گفت:
#داداش من میرم ماشینو روشن کنم، توام بیا...
خداحافظی کرد و رفت...
نگران بودم ، عمو محمد بغض کرده بود، صدایش میلرزید...
مامان هم که اینطور به اتاقش رفت...
حتما چیزی شده که به من نمی گویند...
#ادامه_دارد...🌹🍃
#نویسنده_میم_سلیمی🌹🍃
#یازهرا...🌹🍃
#یــــــــازیــــــــنــــــــبــــــــ...🌹🍃
http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537
@Yazinb3
+ هی نگو من #گناهکارم
منو قبول نمیکنه...
روم نمیشه با #خدا حرف بزنم...
به قولِ استاد دولابی
مالِ بد بیخِ ریشِ صاحب شه...!
تو مخلوقِ خدایی...🍃
#نمازاول_وقت
#التماسدعا❤️
#تلنگـــر⚠️
اول به خودم
میگفت :↓
میدونۍ کِی ازچشم #خدا میوفتی؟؟
زمانی ڪه #آقامون ، #مولامون
امامزمــــان«عج»
سرشو بندازه پائین و
از گناه ڪردن من #خجالت بکشه
ولۍ من انگار نه انگار....
بیاید
#نذاریمکارمونبهاونجاهابرسه...!!!
#شرمندهامکهمدامشرمندهاممولایمن
••⚜••
🌴 #یازینب...
🕊🌹🔹 🌹 🔹 #کتاب_دختر_شینا🌹🕊 #خاطرات : بانو قدم خیر محمدی کنعانی🌹🍃 #همسر سردار شهید حاج ستار ابراهیمی
🕊🌹🔹
🌹
🔹
#کتاب_دختر_شینا🌹🕊
#خاطرات : بانو قدم خیر محمدی کنعانی🌹🍃
#همسر سردار شهید حاج ستار ابراهیمی هریژ🌷🕊
#نویسنده :بانو بهناز ضرابی..
فصل دوازدهم ..( قسمت ۱ )🌹🍃
🕊🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷🕊
آن روز هم نشسته بودم توی اتاق و داشتم به مهدی شیر می دادم و فکرهای ناجور می کردم که یک دفعه در باز شد و صمد آمد توی اتاق تا چند لحظه بهت زده نگاهش کردم فکر می کردم شاید دارم خواب می بینم اما خودش بود بچه ها با شادی دویدند و خودشان را انداختند توی بغلش. صمد سر و صورت خدیجه و معصومه را بوسید و بغلشان کرد همان طور که بچه ها را می بوسید به من نگاه می کرد و تند تند احوالم را می پرسید. نمی دانستم باید چه کار کنم و چه رفتاری در آن لحظه با او داشته باشم توی این مدت بارها با خودم فکر کرده بودم اگر امد این حرف را به او می زنم و این کار را می کنم. اما در آن لحظه آن قدر خوشحال بودم که نمی دانستم بهترین رفتار کدام است. کمی بعد به خودم آمدم و با سردی جوابش را دادم زد زیر خنده وگفت: باز قهری؟! خودم هم خنده ام گرفته بود همیشه همین طور بود مرا غافلگیر می کرد گفتم: نه چرا باید قهر باشم پسرت به دنیا آمده خانمت به سلامتی وضع حمل کرده و سر خانه و زندگی خودش نشسته شوهرش هفتم پسرش را به خوبی راه انداخته بچه ها توی خانه خودمان سر سفره خودمان دارند بزرگ می شوند اصلا برای چی قهر باشم مگر مرض دارم از این همه خوشبختی نق بزنم
بچه ها را زمین گذاشت و گفت: طعنه می زنی؟! عصبانی بودم گفتم: از وقتی رفتی دارم فکر می کنم یعنی این جنگ فقط برای من تو و این بچه های طفل معصوم است. این همه مرد توی این روستاست. چرا جنگ فقط زندگی مرا گرفته؟! ناراحت شد اخم هایش توی هم رفت و گفت: این همه مدت اشتباه فکر می کردی جنگ فقط برای تو نیست. جنگ برای زن های دیگری هم هست آن هایی که جنگ یک شبه شوهر ک خانه و زندگی و بچه هایشان را گرفته است.
مادری که تنها پسرش در جنگ شهید شده و الان خودش پشت جبهه دارد از پسرهای مردم پرستاری می کند جنگ برای مردم هایی هم هست که هفت هشت تا بچه را بی خرجی رها کرده اند و آمده اند جبهه پیرمردهای هفتاد هشتاد ساله. داماد یک شبه. نوجوان چهارده ساله. وقتی آن ها را می بینم از خودم بدم می آید. برای این انقلاب و مردم چه کرده ام هیچ آن ها می جنگند و کشته می شوند که تواینجا راحت و آسوده کنار بچه هایت بخوابی و گرنه خیلی وقت پیش عراق کار این کشور را یکسره کرده بود اگر آن ها نباشند تو به این راحتی می توانی بچه ات را بغل بگیری و شیر بدهی؟!
#یازهرا...🌹🍃
🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹🍃
#ادامه_دارد...
🌹
🔹🌹
🌹🕊🌹
🕊🔹🌹🕊🔹🌹🕊🔹
#یـــــازیــــــــنــــــــبــــــــ...🌹🍃
http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537
@Yazinb3
✖️پایان توهم بزرگ منافقین و سلطنت طلب ها
🔻در حالی که در هفته های گذشته گروهک تروریستی منافقین و سلطنت طلب ها وعده داده بودند که در ۵ دی ماه سال ۹۸ جمهوری اسلامی پایان خواهد یافت
♦️اما لحظاتی قبل یکی از اصلی ترین لیدرهای دعوت به حضور در اغتشاشات ۵ دی با صدور
بیانیه ای از شکست مفتضحانه دعوت به اغتشاشات ۵ دی خبر داد و اعلام کرد بابت این شکست مفتضحانه دیگر هیچ فعالیتی علیه جمهوری اسلامی انجام نخواهد داد
این پایانی است بر ماه ها توهم سازی سلطنت طلب ها و منافقین/اویس
🌸 #زمینه_سازظهورباشیم🌸
🍃🌺اللَّـهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌺🍃
🌹اللهم عجل لولیک الفرج وفرجنابه🌹
🍃🌺 @Yazinb3🌺🍃
#فراموش_نکن
تمام سرمایه زندگیت
دعای خیر و الدین است
اعجازجمله معروفشان
"دستت به خاک بخوردطلا شود"
را،دست کم نگیر
دوستت دارم هایت را
از آنهادریغ نکن
فرصت ها کوتاه هستند
#یازهرا...🌹🍃
#یــــــــازیــــــــنــــــــبــــــــ...🌹🍃
http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537
@Yazinb3
#نه" بزرگ مردم به تمام توان رسانه اي ضدانقلاب و شبكه هاي معاند ماهواره اي براي ايجاد آشوب در ٥ دي
ميلياردها دلار هزينه و زمينه سازي براي تكرار آشوبها به سد محكم ملت ايران خورد
درحاليكه طي هفتههاي گذشته، رسانههاي ضدانقلاب با برنامهريزيهاي گسترده درصدد تشويق مردم به حضور در خيابانها بودند تا با هدايت عواملشان، اغتشاش و آشوب را دوباره كليد بزنند اما امروز، كشور شاهد مساله خاصي نبود و فراخوانهاي ضدانقلاب با بي توجهي مردم مواجه شد
سردرگمي كانالها و رسانههاي معاند و ضدانقلاب در پي عدم استقبال از فراخوان آنها بهگونهاي مشهود است كه حتي تصاوير آرشيوي نيز نتوانست اين فضاحت را توجيه و برايشان جبران كند
به طور كلي درهيچ يك از مراسم چهلم كه قرار بود محور تجمع و آغاز اغتشاشات باشد، هيچ اقدام ضدامنيتي رخ نداده است.
http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537
@Yazinb3
#تفکر
اگر برای فرج به اصلاح خود نپردازیم !!
بیم آن است که در ظهور آن حضرت از او فرار کنیم !!!.....
#آیت_الله_بهجت_ره
📕در محضر بهجت ، ج۲ص۱۳۳
#شبتون_شهدایی
التماس دعای فرج.....
🌹 اللهم عجل لولیک الفرج...🌹
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
🌸 #زمینه_سازظهورباشیم🌸
🍃🌺اللَّـهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌺🍃
🌹اللهم عجل لولیک الفرج وفرجنابه🌹
🍃🌺 @Yazinb3🌺🍃
جانم آرام است...
من زیر نگاه تو چشم گشودهام
و پایان همه قدمهايم را
به تو سپردهام
و یقین دارم که تو
برای همه قدمهای من
بهترین سرانجام را نقاشی میکنی
شـ🌙ـب زمستـونی شمـا
مملـو از مهـر خـدا 🌟
هدایت شده از 🌴 #یازینب...
شـــ🌙ــبِ مـــن
با تــــو
بـــخیر می شود
تـ♡ـویی که حتــی
حـــس بـــودنت
می ارزد به ،
تــــــمامِ
نــداشته هایم،آقا
شب بخیرمولای غریبم
____~••°° #یازبنب...°°••~_____
🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷
🍃🌹 #روز_شمار_شهدا.. 🌹🍃
امروز #جمعه #۶_دی ۱۳۹۸ هجری شمسی ...
@Yazinb3
#ولادت_شهید_محمود_احمدنیا🌷
(استان آذربایجان غربی، شهرستان خوی) (۱۳۱۵ ه.ش)
#ولادت شهید غلامحسین میرزایی🌷
(استان فارس، شهرستان ممسنی، روستای گچگران) (۱۳۴۳ ه.ش)
#ولادت شهید حمید شاهمحمدی🌷
(استان همدان، شهرستان همدان) (۱۳۴۵ ه.ش)
#ولادت شهید حسن هدایت نمای منفرد🌷
(استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۴۶ ه.ش)
#شهادت شهید شفیع جیرده علیزاده🌷
(استان مازندران، شهرستان رامسر) (۱۳۵۹ ه.ش)
#شهادت شهید عباسعلی کشاورزیان🌷
(استان سمنان، شهرستان دامغان) (۱۳۶۰ ه.ش)
#شهادت شهید ابراهیم غفاری🌷
(استان مازندران، شهرستان رامسر) (۱۳۶۰ ه.ش)
#شهادت شهید محمدتقی سوهانی🌷
(استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۶۱ ه.ش)
#شهادت شهید جواد قدرتی🌷
(استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۶۱ ه.ش)
#شهادت شهید لطیف رنجبری🌷
(استان کردستان، شهرستان بیجار، روستای آله کبود) (۱۳۶۲ ه.ش)
#شهادت شهید حمید میانچیان 🌷
(استان آذربایجان شرقی، شهرستان تبریز) (۱۳۶۳ ه.ش)
#شهادت شهید غلام عرب فیروزجائی🌷
(استان مازندران، شهرستان بابل) (۱۳۶۴ ه.ش)
#شهادت شهید حسن دهقاننژاد 🌷
(استان قزوین، روستای کمال آباد) (۱۳۶۴ ه.ش)
#شهادت شهید محمدحسن هراتی مقدم🌷
(استان مازندران، شهرستان ساری) (۱۳۶۵ ه.ش)
#شهادت شهید حسین غیاثآبادی🌷
(استان مرکزی، شهرستان اراک) (۱۳۶۵ ه.ش)
#شهادت شهید اسماعیل لطفی🌷
(استان خراسان رضوی، شهرستان نیشابور) (۱۳۶۵ ه.ش)
#ولادت شهید مدافع حرم رضا حاجیزاده🌷
(استان مازندران، شهرستان آمل) (۱۳۶۶ ه.ش)
#شهادت شهید حسن شوروزی🌷
(شورورزی) (استان خوزستان، شهرستان اهواز) (۱۳۷۷ ه.ش)
#شهادت شهید مدافع حرم حمید تقوی🌷
(استان خوزستان، شهرستان اهواز) (۱۳۹۳ ه.ش)
#شهادت شهید حسین صبوحی🌷
(استان اصفهان، شهرستان گلپایگان) (۱۳۹۳ ه.ش)
#شهادت شهید محمد هاشمی🌷
(استان اصفهان، شهرستان گلپایگان) (۱۳۹۳ ه.ش)
#شهادت شهید سیدمجید مهدوی🌷
(استان اصفهان، شهرستان گلپایگان) (۱۳۹۳ ه.ش)
#شهادت شهید سلمان رهنما🌷
(استان کرمان، شهرستان بردسیر) (۱۳۹۷ ه.ش)
#یازهرا....🌹🍃
.
هدیه به روح شهدا و شهدای مدافع حرم آل الله صلوات💐
🕊🌷اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌷🕊
____~°°•• #یازینب...••°°~_____
#یــــــــازیــــــــنــــــــبــــــــ...🌹🍃
http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537
@Yazinb3
🍃🌹 @yazinb2 🌹🍃
باسلام واحترام
🕪🕪قراره درسراسر ایران این آیه برای نزول باران خونده بشه.
📣📣📣لطفا پخش کنین،و مخصوصا تو گروههاتون :
بسم الله الرحمن الرحيم
وَ هُوَ الَّذي يُنَزِّلُ الْغَيْثَ مِنْ بَعْدِ ما قَنَطُوا وَ يَنْشُرُ رَحْمَتَهُ وَ هُوَ الْوَلِيُّ الْحَميدُ (۲۸شوری)
🌧⛈🌩🌨☔🌧⛈🌩
و اوست كسى كه باران را -پس از آنكه [مردم] نا اميد شدند- فرود مى آورد، و رحمت خويش را مى گسترد.
بعضيا از نشر قران خجالت ميکشن.
خدايا هرکى کپى کرد رو عاقبت بخیرکن
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
﷽❣ #سلام_آقا ❣﷽
چشمهاے بشریٺ بہ نگاهٺ نگران
سالهایی سٺ ڪہ مانده سٺ بہ راهٺ نگران
اینقدر گریہ نڪن پیرشدے آقاجان
ڪہ دل منتظرانسٺ ز آهٺ نگران
✍تقصیر تو نیسٺ...
ما بدیم آقاجـــان
گفتیم بیا و...
جا زدیم آقاجــــــان😔
✍اے ڪاش بہ جاے این بیا
گفتن ها...
یڪ لحظہ بہ خود مےآمدیم،
آقاجــــان
گر نیایے تاقیامٺ انتظارٺ
مے ڪشم
منٺ عشق ازنگاہ پر شرارٺ
مے ڪشم
نازچندین سالہ چشم خمارٺ
مے ڪشم
تا نفس باقےسٺ اینجاانتظارٺ
مے ڪشم
هدایت شده از 🌴 #یازینب...
🍃🌺🍃🌸🍃
❇️عصر جمعه و استجابت دعا
🌹شيخ طوسى رحمة اللّه فرموده:
هنگام اجابت دعا ساعت آخر روز جمعه تا غروب آفتاب است،
سزاوار است مؤمن در آن ساعت بسيار دعا كند.
⚠️و روايت شده: ساعت اجابت دعا، هنگامى است كه نيمى از خورشيد غروب كرده باشد و نيمه ديگر آن در مغرب ديده شود.
حضرت فاطمه عليها السّلام در آن هنگام دعا مى كرد، بنابراين دعا در آن ساعت مستحب است.
🌹و دعايى را كه از پيامبر صلى اللّه عليه و آله روايت شده مستحب است در ساعت اجابت دعا بخواند و آن دعا اين است:
🌹سُبْحَانَكَ لا إِلَهَ إِلا أَنْتَ يَا حَنَّانُ يَا مَنَّانُ يَا بَدِيعَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ يَا ذَا الْجَلالِ وَ الْإِكْرَامِ
📗مفاتیح الجنان
#ساعت_استجابت_دعا_عصر_جمعه
#التماس_دعای_فرج
#لبیک_یامهدی_عج
🍃🌺اللَّـهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌺🍃
🌹اللهم عجل لولیک الفرج وفرجنابه🌹
🍃🌺 @Yazinb3🌺🍃
🌴 #یازینب...
#عاشقی_به_افق_حلب...🌹🍃 #قسمت_دهم..🌹🍃 🍃🌹بسم الله الرحمن الرحیم 🌹🍃 من تازه از مدرسه برگشته بودم و م
#عاشقی_به_افق_حلب..🌹🍃
#قسمت_یازدهم..🌹🍃
🍃🌹بسم الله الرحمن الرحیم 🌹🍃
عمو حسین بعد از ۱۰ دقیقه صحبت با مامان زهرا، خداحافظی کرد و رفت...
بابا به کمک مامان به اتاقشان رفت تا استراحت کند.
مهدی هم روی کاناپه خوابش برده بود...
آنقدر شیرین خوابیده بود که دلم نیامد بیدارش کنم، پتویش را رویش کشیدم تا همانجا بخوابد...
ساعت حدودا ۴:۴۵ دقیقه بود و من ساعت ۵:۳۰ دقیقه کلاسم شروع میشد...
اصلا حوصله کلاس زبان را نداشتم، اما نمیتوانستم بعد از 3سال کلاس رفتن یکباره زبان آمریکایی را رها کنم...
به مترجمی علاقه زیادی داشتم.
هوا سرد بود...
پالتوی چرم مشکی رنگم را برداشتم و با شلوار جین و شال مشکی ست کردم...
کوله پشتی قرمز رنگم را برداشتم...
چون ماه محرم بود رنگ تیره پوشیدم، علاوه بر این من عاشق رنگ مشکی بودم.
به آیینه نگاه کردم، غم و غصه از صورتم میبارید، دوست نداشتم کسی مرا این قیافه ببیند...
سعی کردم ناراحتی ام را پشت کمی آرایش پنهان کنم...
از آرایش غلیظ متنفر بودم، به همین دلیل کاملا رسمی آرایش میکردم.
دیر شده بود...
تلفن همراه مامان را برداشتم تا بعد از کلاس با عمو محمد تماس بگیرم و جویای جواب آزمایش بابا شوم...
من ۱۶ سالم بود و از نظر مامان و بابا هنوز برای داشتن یک گوشی شخصی بچه بودم...
مامان در آشپزخانه در حال تدارک شام بود.
خداحافظی کردم و به سمت کلاس حرکت کردم...
#ادامه_دارد...🌹🍃
#نویسنده_میم_سلیمی🌹🍃
#یازهرا...🌹🍃
#یــــــــازیــــــــنــــــــبــــــــ...🌹🍃
http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537
@Yazinb3
🌴 #یازینب...
🕊🌹🔹 🌹 🔹 #کتاب_دختر_شینا🌹🕊 #خاطرات : بانو قدم خیر محمدی کنعانی🌹🍃 #همسر سردار شهید حاج ستار ابراهیمی
🕊🌹🔹
🌹
🔹
#کتاب_دختر_شینا🌹🕊
#خاطرات : بانو قدم خیر محمدی کنعانی🌹🍃
#همسر سردار شهید حاج ستار ابراهیمی هریژ🌷🕊
#نویسنده :بانو بهناز ضرابی..
فصل دوازهم..( قسمت ۲ )🌹🍃
🕊🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷🕊
صدای صمد مهدی که داشت خوابش می برد بیدار شده بود و گریه می کرد او را از بغلم گرفت بوسید و گفت:اگر دیر آمدم ببخش بابا جان عملیات داشتیم خواهرم آمد توی اتاق گفت آقا صمد مژدگانی بده این دفعه بچه پسر است. صمد خندید و گفت: مژدگانی می دهم اما نه به خاطر اینکه بچه پسر است به این خاطر که الحمدلله هم قدم و هم بچه ها صحیح و سلامت اند.
بعد مهدی را داد به من و رفت طرف خدیجه و معصومه آن ها را بغل گرفت و گفت: به خدا یک تا موی این دو تا را نمی دهم به صد پسر فقط از این خوشحالم که بعد از من سایه یک مرد روی سر قدم و دخترهاست.
لب گزیدم خواهرم با ناراحتی گفت: آقا صمد دور از جان چرا حرف خیر نمی زنید. صمد خندید و گفت: حالا اسم پسرم چی هست؟ معصومه و خدیجه آمدند کنار مهدی نشستند او را بوسیدند و گفتند: داداس مهدی.
چهار پنج روزی قایش ماندیم. روزهای خوبی بود. مثل همیشه با هم می رفتیم مهمانی. ناهار خانه این خواهر بودیم و خانه آن برادر با اینکه قبل از آمدن صمد موقع ولیمه مهدی، همه فامیل ها را دیده بودم اما مهمانی رفتن با صمد طور دیگری بود همه با عزت و احترام بیشتری با من و بچه ها رفتار می کردند. مهمانی ها رسمی تر برگزار می شد. این را می شد حتی از ظرف چینی و قاشق استیل نو فهمید. روز پنجم صمد گفت: وسایلت را جمع کن برویم خانه خودمان. آمدیم همدان. چند ماه بود خانه را گذاشته و رفته بودم گرد و خاک همه جا را فرا گرفته بود تا عصر مشغول گرد گیری و رفت و روب شدم . شب صمد خوشحال و خندان آمد. کلیدی گذاشت توی دستم و گفت: این هم کلید خانه خودمان.
از خوشحالی کلید را بوسیدم صمد نگاهم می کرد و می خندید گفت: خانه آماده ایت فردا صبح می توانیم اسباب کشی کنیم فردا صبح رفتیم خانه خودمان. کمی اسباب و اثاثیه هم بردیم. خانه قشنگی بود. دو اتاق خواب داشت و یک هال کوچک و آشپزخانه. دستشویی بیرون بود سر راه پله ها جلوی در ورودی اما حمام توی هال بود از شادی روی پایم بند نبودم موکت کوچکی انداختم توی حیاط و بچه ها را رویش نشاندم. جارو را برداشتم و شروع کردم به تمیز کردن. خانه تازه از دست کارگر و بنا در آمده بود و کثیف بود با کمک هم تا ظهر شیشه ه را تمیز کردیم و کف آشپزخانه و هال و اتاق ها را جارو کردیم. عصر آقا شمس الله و خانمش هم آمدند. صمد رفت با کمک چند نفر از دوست هایش اسباب و اثاثیه مختصری را که داشتیم آوردند و ریختند وسط هال. تا نصف شب وسایل را چیدیم این خانه از خانه های ما بزرگ تر بود. مانده بودم تنها فرشمان را کجا بیندازیم.
#یازهرا...🌹🍃
🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹🍃
#ادامه_دارد...
🌹
🔹🌹
🌹🕊🌹
🕊🔹🌹🕊🔹🌹🕊🔹
#یـــــازیــــــــنــــــــبــــــــ...🌹🍃
http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537
@Yazinb3
جُمعھ ھا
وضعِ دلَم
بَدجور
مےریزَد بِھَم
قِصـهٔ
یڪ مَردِ تنھا
غُصھ دارَم میڪُنَد...
#اݪݪهمعجللولیڪالفرج
بیاید برای ظهور آقا تلاش کنیم ....!
#یاد_یاران
🔰روحیه شاداب و مصمم و پرارادهای داشت، به طوری که برای دیگر فرماندهان جنگی نمونه و الگوی بسیار خوبی بود. وقتی یک بار برای دیدار وی رفتم و روحیه شاداب این شهید را دیدم. از او در مورد وضعیت منطقه و شرایط روحی پرسیدم.
🔰گفت: ما در برابر ضد انقلاب ایستاده ایم بنابراین باید شاداب و مصمم باشیم . خصلت مردانگی و اعتماد به نفس بود و در عین حال انسان معتقد مومن و بسیار منضبط بود و به سلسه مراتب کاری بسیار اهمیت می داد و در عین حال در برابر مافوق خود جرات طرح مسائل و مشکلات را داشت.
🔰لياقت، شجاعت و كارداني او باعث شد تا پس از چهارماه به يكي از مناطق جبهه غرب (منطقه عملياتي و مرزي عراق پايگاه ولی آباد بانه) كه تحت كنترل ضد انقلاب در استان كردستان بود، منتقل شود.
🔰در مدت چهارماهه حضور مقتدرانه و فرماندهي مدبرانه در بانه توانست امنیت بالايي را در منطقه ایجاد کند و بسياري از آن مناطق را از لوث وجود اشرار ضد انقلاب كومله و دمكرات پاك نمود .
🔰ماموریت شهید لطیف رنجبری در بانه به اتمام رسیده بود. او قرار بود فرمانده جایگزین خود را با منطقه استحفاظي آشنا کند. در جریان یکی از این شناسایی ها از مناطق پاكسازي نشده و در درگيري، سه نفر از اشرار كومله را به هلاكت مي رساند و از فاصله 1500 متري با اسلحه سيمينوف (قناسه) از ناحيه پشت و اصابت گلوله به قلب مورد حمله كمين نیروهای گروهك ملحد كومله قرارگرفت و حتي قصد به سرقت بردن پيكر مطهر ايشان را داشتند كه البته با اطلاعي كه شهيد قبل از شهادت از طريق بي سيم به پايگاه در خصوص جريان كمين رسانده بود، نيروهاي امدادي به منطقه درگيري اعزام و حلقه محاصره شكسته شده و اشرار موفق به اين امر نشدند.
🔰اهمیت شهادت ايشان به اندازه اي بود كه همان شب خبر شهادتش را در «راديو كومله» اعلام و از آن به عنوان يك پيروزي ياد نمودند، غافل ازآنكه شهادت در راه حق نه مرگ بلكه زندگي جاويد است ( ولا تحسبن الذين قتلوا في سبيل الله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون).
✍به روایت حجةالاسلامسیدجبارحسینی
#شهید_لطیف_رنجبری🌷
#سالروز_شهادت
🌸 #زمینه_سازظهورباشیم🌸
🍃🌺اللَّـهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌺🍃
🌹اللهم عجل لولیک الفرج وفرجنابه🌹
🍃🌺 @Yazinb3🌺🍃
▪️رسوایی مهم #پنجم_دی یه بار دیگه سه تا نکته بدیهی رو ثابت کرد:
۱-فضای مجازی، جامعه آماری درستی نسبت به جامعه حقیقی ایران نداره
۲-این حجم لایک و ریت و غوغایی که ۳هفته توییترو مشغول کرده بود اکثرا یا ربات بودن یا خارج نشین
۳-مردم درد معیشت دارن ولی با لاشخورای برانداز همراه نمیشن
💬 آدم
🌸 #زمینه_سازظهورباشیم🌸
🍃🌺اللَّـهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌺🍃
🌹اللهم عجل لولیک الفرج وفرجنابه🌹
🍃🌺 @Yazinb3🌺🍃
💠 • ° •🔸 ◎﷽◎ 🔸• ° • 💠
🔷🔸 هـر شـــ🌙ـــب یـــڪ🔸🔷
⇩⇩⇩ داسـتـــ📚ــــان⇩⇩⇩
°❀°▪️°❀°▪️°❀°▪️°❀°
در سالهای دور، در شهر كوچكی عابدی زندگی میكرد كه بسيار وارسته بود و تمام ذهن و فكرش كمك به مردم و رفع مشكلات و گرفتاریهای آنان بود.
او آن قدر بين مردم محبوب بود كه مردم تمام مسائل خود را با او در ميان میگذاشتند
يك شب عابد #خواب بسيار عجيبی ديد!
او در خواب ديد كه يكی از فرشتگان مقرب خداوند به منزل او آمد، بعد از سلام و احوالپرسی به درويش گفت:
تو نزد خداوند و ما خيلی عزيز هستی، خداوند قرار است سيل عظيمی را به اين شهر روانه سازد
اما از آنجا كه تو نزد خداوند مرتبه ويژه ای داری، لذا به تو اين بشارت را میدهیم كه اول به مردمان شهر خبر بدی كه بتوانند پناهگاهی پيدا كنند
و دوم اينكه خداوند با امداد غيبی خود، حافظ جان تو خواهد بود.
عابد از خواب بيدار شد و حال عجيبی داشت
اول دو ركعت نماز شكر خواند و بعد از راز و نياز با خداوند به ميدان شهر رفت و اعلام كرد كه تمام مردم جمع شوند كه كار بسيار مهمی با آنان دارد
مردم هم تا فهميدند كه عابد با آنها كار مهمی دارد هر چه سريعتر همديگر را خبر كردن و بعد از مدتی اكثر مردمان شهر در ميدان جمع شدن و همه منتظر صحبتهای مرد خدا بودند
عابد بعد از حمد و سپاس خداوند، قضيه خواب عجيب خود را تعريف كرد
مردم شهر كه از اين خبر بهت زده شده بودند اول از همه خدا را شكر كردن بخاطر وجود عابد در شهرشان و بعد بزرگهای شهر تصميم گرفتن هر چه سريعتر به جايی ديگر نقل مكان كنند تا از گزند سيل در امان باشند.
مردم سريع دست به كار شدن و اول از همه به نزد عابد رفتن تا او را با خود ببرند،
اما عابد مخالفت كرد و گفت شماها به فكر خودتون باشيد و اصلا نگران من نباشيد.
چند روزی گذشت و ديگر شهر تقريبا خالی شده بود ، كه آسمان ابری شد و باران شروع شد
يك باران عجيب و غريب كه تا آن روز هيچكس نديده بود،
عده ای از جوانان شهر كه هنوز نرفته بودن، خودشان را به در خانه عابد رساندن و به او گفتن كه با آنها بيايد،
اما باز هم او مخالفت كرد!!
باران زود تبديل به سيل عظيمی شد كه همه جای شهر را فرا گرفت
عابد با آرامش خاصی در خانه خود نشسته بود و به عبادت مشغول بود و البته در ذهن خود آن پيغام فرشته خداوند را هم مرور میكرد
خداوند با امداد غيبی خود حافظ جان تو خواهد بود.
آب تا زير پنجره خانه عابد رسيده بود ناگهان صدای ضربه خوردن به شيشه پنجره را شنيد، ديد چند تا از مردم شهر با قايق و به سختی خود را به زير پنجره خانه درويش رسانده بودن به او گفتن زودتر تا آب همه خانه اش رو فرا نگرفته به قايق آنها بيايد
اما عابد باز هم مخالفت كرد و به آنها گفت به فكر خود باشند.
آب كم كم به داخل خانه عابد نفوذ كرد عابد همچنان به عبادت مشغول بود
آب تا زير زانوهای عابد رسيده بود
از دور دست صدای مردم را میشنيد كه نام او را فرياد ميزدن و از او میخواستن كه از خانه بيرون بياید و آنها با طناب او را نجات دهند
اما عابد اعتنایی نكرد
آب تا زير گردن عابد رسيده بود كم كم آب به بالای دهان و بینی عابد رسيده بود و تنفس را برای عابد دشوار كرده بود.
آب، بيشتر و بيشتر شد
عابد در آب غرق شد
عابد چشمانش را باز كرد ، همان فرشته ای كه با او صحبت كرده بود را ديد.
عابد برآشفت! به فرشته گفت: وای بر من كه يك عمر عبادت كردم، پس كو آن امداد غيبی كه ميگفتی!؟
پس كو آن مرحمت خداوند!؟
فرشته لبخندی زد و گفت:
دوباره ماجرا را مرور كن، خداوند چند بار توسط بنده هايش موقعيت نجات تو را فراهم كرد
كمك آن جوانان كه با قايق به زير پنجره خانه ات آمدن را چرا رد كردی؟
صدای آن مردمی كه میگفتن از خانه بيرون بيا تا با طناب تو را نجات دهيم را شنيدی، اما اعتنايی نكردی!
مردمی كه همان ابتدا میخواستن تو را با خود ببرن، اما توجهی نكردی!!
خداوند ديگه چگونه میتوانست تو را نجات دهد؟
تمام اين ها امداد غيبی بودن كه تو توجهی نكردی!
هر یک از ما آدمهای و ماجراهای اطراف زندگیمون، یک جورایی شبیه همین عابد و تصورش از امداد غیبیه
#امداد_غيبی همين فرصت هايی هست كه در زندگی روزمره همه مون به وجود مياد،
گاهی اوقات خودمون فرصتهايی رو كه داريم استفاده نمیكنيم و انتظار داريم يه اتفاق ماوراء طبيعی واسمون بيفته ...
⇦ ڪلیڪ ڪنید⇩⇩⇩
〰❁🍃❁🌸❁🍃❁〰
🌸 #زمینه_سازظهورباشیم🌸
🍃🌺اللَّـهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌺🍃
🌹اللهم عجل لولیک الفرج وفرجنابه🌹
🍃🌺 @Yazinb3🌺🍃
#تفکر
عجب !!!!!
در را بسته و مهمان دعوت کرده ایم؟؟؟
دعا برای ظهور ، دعوت امام زمان (عج) است و گناه ؛ در بستن به روی امام
👈 اول باید در را باز کرد سپس مهمان دعوت کرد 👉
ترک گناه ، اخلاص در دعوت است و گرنه دعا لقلقه زبان و تعارف است.....
#آیت_الله_بهجت
#شبتون_شهدایی
التماس دعای فرج.....
🌹 اللهم عجل لولیک الفرج...🌹
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
🌸 #زمینه_سازظهورباشیم🌸
🍃🌺اللَّـهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌺🍃
🌹اللهم عجل لولیک الفرج وفرجنابه🌹
🍃🌺 @Yazinb3🌺🍃
💫الهی در این
❄️شب سرد زمستانی
💫زندگی دوستانم را سبز
❄️تنور دلشان را گرم
💫فانوس دلشان را روشن
❄️لحظه هایشان را بدون غم
💫و چرخ روزگار را
❄️به کامشان بچرخان
💫شبتون زیباتون خوش 💫