eitaa logo
🌴 #یازینب...
2.4هزار دنبال‌کننده
17.6هزار عکس
7.7هزار ویدیو
27 فایل
@Yazinb69armaghan ما سینه زدیم،بی‌صدا باریدند از هر چه که دم زدیم،آنها دیدند مامدعیان صف اول بودیم ازآخر مجلس شهدارا چیدند این زمان زنده نگه داشتن یادشهداکمتر ازشهادت نیست #یازینب‌.. جهت تبادل🌹👇🌹 @ahmadmakiyan14 تبادل بالای ۲k🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
🌴 #یازینب...
#درد_دل...🌷🕊 🕊🍃بسم رب الشهدا و الصدیقین🌷🕊 یه‌ بند‌ه خدا‌ میگفت: #أللّٰهُمَّ‌ارزُقنیٰ‌شهادت... ر
...🌹🏴 🍃🌹بسم الله الرحمن الرحیم 🌹🍃 ... ؟ تاریخ دارد تکرار می شود ... زمانت را بشناس سال ۵۷ کردیم تشکیل دادیم بعد از ۱۴۰۰ سال كه شیعه در سکوت بود و قدرت نداشت ... پرچم حکومت جمهوری اسلامی را به دست ای داده ایم ... دائم هم همه گریه میکنیم شعار میدهیم خدایا و محقق شود ... به نظر شما چرا امام زمان ظهور نکرده؟ چون هنوز مردم خالص نشدند هنوز قدرت ( عجل الله تعالی فرجه الشریف ) برای آماده سازی ظهور به اندازه لازم محقق نشده است ... تنها راه در فقط بصیرت افزایی وفهم سیاسی مردم نسبت به هدف حکومت اسلامی است این انقلاب بعد ۱۴۰۰ سال توسط پایه گذاری شد برای زمینه سازی حکومت اصلی امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف ) تاریخ تکرار میشود ... مردم ایران زمانِ ( عجل الله تعالی فرجه الشریف ) خود را دعوت کردند و دعا خواندند و انقلاب کردند ... امام زمان بود که قیام کرد ... ( علیه السلام ) هم فرستاد کوفه تا انقلاب کند و حکومت تشکیل دهد ... تا که خودش به کربلا رسید و به او خیانت کردند مردم جفا کردند و شد واقعه عاشورا و کربلا و ... اما این بار خداوند مقدر نموده پیروزی قطعی است ... مسلمِ زمان است که پرچم را به دست صاحبش ان شاءالله خواهد داد ... فقط باشید خود را به روز کنید فهم سیاسی شناخت راه اصلی ولایت فقیه را داشته باشید ... رفقا تو رو خدا بیدار شید... خیلی مهم چشم و گوشتان به دهان نائب بر حق ( عجل الله تعالی فرجه الشریف ) ولی امر مسلمین جهان باشد تا درلشکر زمانه نباشید تا عاقبت به خیر شوید جبهه ی کفرِ انحرافی دشمن دارد لشکر تهیه میکند فرهنگ سازی انحرافی میکند سربازان هم دارند آماده میشوند آتش به اختیارعمل می کنند فعلا و در لباس خودی است اگر میخواهید شناس شوید باید خودسازی و تقوا راهم رعایت کنید الگوی خوبی هستند ظهور نزدیک است امتحان مجدد مردم تکرار می شود ... مفید باشید ....🌹🍃 التماس دعا یاعلی ان شاءالله کربلا🌹🏴 (سلام الله علیها) تسلیت باد🏴 🌹🏴 ....🌹🏴 ....🌹🏴 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---
هدایت شده از 🌴 #یازینب...
🍃🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹🍃 سلام مولای من ! سلام بر بلندای رشادتت.. سلام بر زينب... سلام........... اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَباعَبْدِاللهِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَابْنَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَّلاٰمُ عَلَيْكَ يَا بْنَ اَميرِالْمُؤْمِنين ، وَ ابْنَ سَيِّدِ الْوَصِيّينَ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَا بْنَ فاطِمَةَ سَيِّدَةِ نِسٰاءِ الْعٰالَمينَ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا ثارَاللهِ وَابْنَ ثارِەِ ، وَالْوِتْرَ الْمَوْتُورَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداًما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهار ُوَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ  اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْن وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ  🍃🌹اللهم صل علي محمد و ال محمد و عجل فرجهم🌹🍃 🌹🍃 🌹🍃 ....🌹🍃 ....🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---
🌴 #یازینب...
🕊🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین🕊🌷 🕊🌷#معرفی_حمید_سیاهکلی_مرادی🌷🕊 محل تولد قزوین تاریخ تولد ۱۳۶۸/۰۲/۰۴
🌷🕊بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷🕊 🌷🕊🕊🌷 شهید مجید عسگری جمکرانی از معلمان هنرستان شهدای چهارمردان قم در رشته رایانه، طلبه حوزه علمیه و از خادمان افتخاری حرم مطهر حضرت معصومه و مسجد مقدس جمکران، عضو بسیج آموزش و پرورش و عضو داوطلبان و امدادگران جمعیت هلال احمر بود. این شهید بزرگوار در مردادماه سال ۱۳۳۵ در شهر مقدس قم متولد شد و در جریان آزادسازی شهر بوکمال از آخرین پایگاه های داعش در سوریه به فیض عظیم شهادت نائل آمد و ۳ فرزند از این شهید به یادگار مانده است؛ شهید عسگری ۸ سال سابقه تحصیل در حوزه علمیه قم را داشت. شهید عسگری جمکرانی در ششم آذرماه سال ۱۳۹۶ در سالروز شهادت امام حسن عسکری به شهادت رسید. 🌷 هدیه به روح شهدا و شهدای مدافع حرم آل الله و مدافع سلامت صلوات💐 🌷اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌷 ....🌹🍃 ...🌷🕊 ..🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6
‌سلام...🌹🍃 🍃🌹بنام آفریدگار مهربانی 🌹🍃 امروز : پنجشنبه ۱۳۹۹/۰۹/۰۶ ...🌹🍃 خودت که باشی بی همتا می شوی ساده که باشی عمیق می شوی دوستدارت که باشند محبوب می شوی پس به خود اعتماد کن باورت می کنند سکوت پیشه کن همه چیز گویا می شود برای خود حکومت کن از خود فراتر می آیی نرم که باشی مقاوم خواهی شد ازهرچیزی که خالی شوی پرمی شوی قانع که باشی غنی می شوی قضاوت که نکنی عادل می شوی به تاریکی ذهن که آگاه شوی روشنایی وجودت را فرا می گیرد تسلیم سرنوشت که شوی حاکم تقدیر می شوی نقطه ضعف خود را که بپذیری قوی می شوی : خودمان باشیم همانگونه که هستیم . 🌹🏴 🌹🏴 ....🌹🏴 ....🌹🏴 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---
🌴 #یازینب...
🕊🌹🔹 🌹 🔹 #کتاب_دختر_شینا🌹🕊 #خاطرات : بانو قدم خیر محمدی کنعانی🌹🍃 #همسر سردار شهید حاج ستار ابراهیمی
🕊🌹🔹 🌹 🔹 🌹🕊 : بانو قدم خیر محمدی کنعانی🌹🍃 سردار شهید حاج ستار ابراهیمی هریژ🌷🕊 :بانو بهناز ضرابی.. فصل دوازدهم..( قسمت ۴)🌹🍃 🕊🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷🕊 هیچ وقت صمد قبل از آمدنش به ما خبر نمی داد. دل شوره بدی گرفته بودم. آمدم خانه. دست و دلم به کار نمی رفت. یک لحظه خودم را دلداری می دادم و می گفتم اگر صمد طوری شده بود ستار به من می گفت لحظه دیگر می گفتم نه حتما طوری شده آقا ستار می خواسته مرا آماده کند. تا عصر از دل شوره مردم و زنده شدم. به زور بلند شدم و غذایی بار گذاشتم و خانه را مرتب کردم کم کم داشت هوا تاریک می شد دم به دقیقه بچه ها را می فرستادم سر کوچه تا ببینند بابایشان آمده یا نه. خودم هم پشت در نشسته بودم و گاه گاهی توی کوچه سرک می کشیدم.وقتی دیدم اینطور نمی شود بچه ها را بر داشتم رفتم نشستم جلوی در. صدای زلال اذان مغرب توی شهر می پیچید اشک از چشمانم سرازیر شده بود به خدا التماس کردم : خدایا به این وقت عزیز قسم بچه هایم را یتیم نکن. مهدی هنوز درست و حسابی پدرش را نمی شناسد. خدیجه و معصومه بدجوری بابایی شده اند. ببین چطور بی قرار و منتظرند بابایشان از راه برسد. خدایا شوهرم را صحیح و سالم از تو می خواهم. این ها را می گفتم و اشک می ریختم یک دفعه دیدم دو نفر از سر کوچه دارند توی تاریکی جلو می آیند. یکی از آن ها دستش را گذاشته بود روی شانه آن یکی و لنگان لنگان راه می آمد. کمی که جلوتر آمدند شناختمشان. آقا ستار و صمد بودند. گفتم: بچه ها بابا آمد. و با شادی تند تند اشک هایم را پاک کردم‌ . خدیجه و معصومه جیغ و دادکنان دویدند جلوی راه صمد و از سر و کولش بالا رفتند. صدای خنده بچه ها و بابا گفتنشان به گریه ام انداخت‌. دویدم جلوی راهشان. صمد مجروح شده بود این را آقا ستار گفت پایش ترکش خورده بود.چند روزی هم در بیمارستان قم بستری و تازه امروز مرخص شده بود دویدم توی خانه. مهدی را توی گهواره اش گذاشتم و برای صمد رختخوابی آماده کردم بعد برگشتم و کمک کردم صمد را آوردیم و توی رختخواب خواباندیم. بچه ها یک لحظه رهایش نمی کردند معصومه دست و صورتش را می بوسید. و خدیجه پای مجروحش را نوازش می کرد. آقا ستار داروهای صمد را داد به من و برایم توضیح داد هر کدام را باید چه ساعتی بخورد. چند تا هم آمپول داشت که باید روزی یکی می زد. آن شب آقا ستار تا صبح خودش از صمد پرستاری کرد اما صبح رفت نزدیکی های ظهر بود داشتم غذا می پختم صمد صدایم کرد معلوم بود حالش خوب نیست. گفت: قدم کفتم بد جور درد می کند. بیا ببین چی شده . بلوزش را بالا زدم دلم کباب شد پشتش.به اندازه یک پنج تومانی سیاه و کبود شده بود. یادم افتاد ممکن است بقایای ترکش های آن نارنجک باشد وقتی که با منافق ها درگیر شده بود‌. ...🌹🍃 🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹🍃 ...‌ 🌹 🔹🌹 🌹🕊🌹 🕊🔹🌹🕊🔹🌹🕊🔹 🌹🍃 ....🌹🍃 ....🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
انتشار نخستین‌بار تصویر دست‌نوشته حاج قاسم خطاب به بسیجیان بنیاد «مکتب حاج قاسم» به مناسبت سالروز تشکیل بسیج مستضعفان متن نامه شهید حاج قاسم سلیمانی را خطاب به بسیجیان در سال ۱۳۹۴را برای نخستین بار منتشر میکند. این نامه در سال ۹۴ در جبهه نبرد با داعش در سوریه توسط شهید سلیمانی نگارش شده است. 🌹🍃 ....🌹🍃 ....🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---
قـم کجا کوفـه کجا شـام کجا گل کجا سنـگ روی بـام کجا دسـت بر سینه همه شاخـه گل آوردنـد ذکـر تکبیـر کجا طعنـه و دشنـام کجا.‌‌.. (سلام الله علیها) تسلیت باد🏴 🏴 ....🏴 ....🏴 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---
روی قبرم بنویسید - @Maddahionlin.mp3
5.69M
🌴روی قبرم بنویسید که خواهر بودم 🌴سال ها منتظر روی برادر بودم 🎤 : کربلایی نریمان پناهی (سلام الله علیها) تسلیت باد🏴 🏴 ....🏴 ....🏴 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---
هر شب جمعه که دلتنگ زیارت میشوم میروم در گوشه ای غرق عبادت میشوم یا سلامی میدهم از بام خانه بر حرم چون کبوتر راهیه صحن و سرایت میشوم با دوبال حسرتم پر میكشم تا شهر عشق تا که مهمان تو و گنبد طلایت میشوم من کبوتر نیستم هستم کلاغی رو سیاه گر بخواهی ام, غلام رو سیاهت میشوم مثل جون و مثل عابس, مثل مسلم, مثل حر گر دهی رخصت مرا, من هم فدایت میشوم گر برات کربلایم را به دستانم دهی جان زهرا تا قیامت وامدارت میشوم چون قسم دادم تو را بر نام زهرا, مادرت مطمئناً شامل لطف و عطایت میشوم 🌹🍃 ....🌹🍃 ....🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---
یا صاحب الزمان شب جمعه است بیا حال مرا بهتر کن فکر دلواپسی قلب من مضطر کن این شب جمعه اگر مقصد تو کرببلاست نزد ارباب دعایی به من نوکر کن ... 🌹🍃 ....🌹🍃 ....🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---
هدایت شده از 🌴 #یازینب...
۸ به وقت امام هشتم...🌹🍃 غیر از شه خراسان از ما کسی رضا نیست پر میزنم به مشهد هر روز ساعت بیست ...🌹🍃 🍃🌹بسم الله الرحمن الرحیم 🌹🍃 🍃🌹اللّهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ وَحُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ وَمَنْ تَحْتَ الثَّرى الصِّدّیقِ الشَّهیدِ صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَد مِنْ اَوْلِیائِک..َ🌹🍃 🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🌹🍃 🍃🌹اللهم عجل لولیک الفرج بحق حضرت زینب سلام الله علیها🌹🍃 🌹🍃 ....🌹🍃 ...🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---
عمری غصه‌ی ‌جامانـدن از رفقایت را می خوردی...🌷🕊 حالا ملتی غصه‌ی جاماندن😔 از شما را می خورند... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌹🍃 ....🌹🍃 ....🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---
؟ شده تا حالا عکس فرزندتونو به مسابقه زیباترین یا بامزه‌ترین کودک بفرستین تا لایک بیشتری بخوره و برنده بشه؟ یا دیدین بچه‌هایی رو که تمام وقت توی فضای مجازی هستن و دارن کالا یا برندیو تبلیغ می‌کنن؟ تا چند سال پیش وقتی اسم کودک کار میومد ذهنمون می‌رفت سراغ بچه‌هایی که با لباسای کثیف پشت چراغ قرمزن و دارن شیشه ماشینارو تمیز می‌کنن. توی عصر شبکه‌های اجتماعی بازم کودکانی داریم که کار می‌کنن.اما اینبار به جای لباسای بهم ریخته، لباسای قشنگ و گرون قیمت پوشیدنو همه هم واسشون جیغ و هورا می‌کشن! که قراره از طریق معصومیتشون نظر مخاطبا رو جلب کنن تا بخشی از درآمد خونواده تامین بشه. می‌دونید این بچه‌ها هیچ لذت و نفعی نمی‌برن و چون هنوز ذهن و جسمشون برای کاری که به اون وادار میشن آمادگی نداره،قطعا آسیب‌های فراوان روحی،شخصیتی و هویتی رو در آینده تجربه می‌کنن. یعنی فرزند من،ارزش آدما تو این دنیا با لایک شناخته میشه،توی این بازی کودک ما چه برنده بشه و چه بازنده در هر دوصورت بازنده‌اس. 🌹🍃 ....🌹🍃 ....🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---
هدایت شده از 🌴 #یازینب...
🍃🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹🍃 سلام مولای من ! سلام بر بلندای رشادتت.. سلام بر زينب... سلام........... اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَباعَبْدِاللهِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَابْنَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَّلاٰمُ عَلَيْكَ يَا بْنَ اَميرِالْمُؤْمِنين ، وَ ابْنَ سَيِّدِ الْوَصِيّينَ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَا بْنَ فاطِمَةَ سَيِّدَةِ نِسٰاءِ الْعٰالَمينَ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا ثارَاللهِ وَابْنَ ثارِەِ ، وَالْوِتْرَ الْمَوْتُورَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداًما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهار ُوَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ  اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْن وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ  🍃🌹اللهم صل علي محمد و ال محمد و عجل فرجهم🌹🍃 🌹🍃 🌹🍃 ....🌹🍃 ....🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---
🌴 #یازینب...
🌷🕊بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷🕊 🌷🕊#زندگینامه_شهید_مجید_عسگری_جمکرانی🕊🌷 شهید مجید عسگری جمکرانی از معل
🕊🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🕊🌷 🌷🕊🕊🌷 نام: یزدان نام خانوادگی: محمودی نام پدر: حاجی آقا تاریخ تولد: ۱۳۴۵/۰۵/۱۰ محل تولد: بابلسر تاریخ شهادت: ۱۳۶۲/۰۷/۰۹ 👇👇
🌴 #یازینب...
🕊🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🕊🌷 🌷🕊#معرفی_شهید_یزدان_محمودی🕊🌷 نام: یزدان نام خانوادگی: محمودی نام پدر:
: بهترین مرگ شهادت در راه خداست، هر کس آخر می میرد و فنا می شود چه خوب است که این مرگ برای خدا باشد. امید این انقلاب شما جوانان عزیز و غیور این مملکت هستید، امام عزیز، پس ای امیدان انقلاب، فرزند فاطمه را در این راه بزرگ و خطرناک یاری کنید. باید به این قدرت های پوشالی بفهمانیم که تا تمامی اهداف این انقلاب در سراسر جهان پیاده نشود از پای نخواهیم نشست. از مردم شهیدپرور می خواهم که این وابستگان و ایادی شرق و غرب را به مراکز و نهادهای انقلابی معرفی کنند. از خواهران عزیز معتقد به این انقلاب می خواهم که همواره حجاب خودشان را حفظ کنند که حجاب شما کوبنده تر از خون شهید است. مردم شهیدپرور هر کس معتقد به این انقلاب نیست نباید و نبایستی در تشییع جنازه ام شرکت کنند. برادران عزیز! شما را به خدا سپردم و از شما می خواهم که ادامه دهنده راه من و تمامی رزمندگان کفرستیز باشید و به این خصم بفهمانید که ما از شهادت باکی نداریم و آماده ایم که شهادت را در آغوش بگیریم. بر قبر من ننویسید جوان ناکام، زیرا من به کام خود رسیدم. دوستان! امام عزیز را تنها نگذارند و با نهادهای اسلامی همکاری های لازم را به عمل آورند. 🌷 هدیه به روح شهدا و شهدای مدافع حرم آل الله و مدافع سلامت صلوات💐 🌷اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌷 ....🌹🍃 ...🌷🕊 ....🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---
🌴 #یازینب...
🕊🌹🔹 🌹 🔹 #کتاب_دختر_شینا🌹🕊 #خاطرات : بانو قدم خیر محمدی کنعانی🌹🍃 #همسر سردار شهید حاج ستار ابراهیمی
🕊🌹🔹 🌹 🔹 🌹🕊 : بانو قدم خیر محمدی کنعانی🌹🍃 سردار شهید حاج ستار ابراهیمی هریژ🌷🕊 :بانو بهناز ضرابی.. فصل دوازدهم..( قسمت ۵ )🌹🍃 🕊🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷🕊 گفتم: ترکش نارنجک است. گفت: برو یک سنجاق قفلی داغ کن بیاور. گفتم: چه کار می خواهی بکنی. دستش نزن. بگذار برویم دکتر. گفت: به خاطر این ترکش ناقابل برویم دکتر؟! تا به حال خودم ده بیست تایش را همین طوری در آورده ام. چیزی نمی شود برو سنجاق داغ بیاور. گفتم: پشتت عفونت کرده. گفت: قدم! برو تو را به خدا. خیلی درد دارد. بلند شدم. رفتم سنجاق را روی شعله گاز گرفتم تا حسابی سرخ شد. گفت: حالا بزن زیر آن سیاهی. طوری که به ترکش بخورد. ترکش را که حس کردی. سنجاق را بینداز زیرش و آن را بکش بیرون. سنجاق را به پوستش نزدیک کردم اما دلم نیامد گفتم: بگیر، من نمی توانم. خودت درش بیاور. با اوقات تلخی گفت: من درد می کشم تو تحمل نداری؟! جان من قدم زود باش دارم از درد می میرم. دوباره سنجاق را به کبودی پشتش نزدیک کردم. اما بازهم طاقت نیاوردم. گفتم: نمی توانم دلش را ندارم. صمد تو را به خدا بگیر خودت مثل آن ده بیست تا درش بیاور. رفتم توی حیاط. بچه ها داشتند بازی می کردند نشستم کنار باغچه و به نهال آلبالوی توی باغچه نگاه کردم که داشت جان می گرفت. کمی بعد آمدم توی اتاق. دیدم صمد یک آینه دستش گرفته و رو به روی آینه توی هال ایستاده و با سنجاق دارد زخم پشتش را می شکافد. ابروهایش در هم بود و لبش را می گزید معلوم بود درد می کشد یک دفعه ناله ای کرد و گفت: فکر کنم در آمد. قدم بیا ببین. خون از زخم پایین می چکید. چرک و عفونت دور زخم را گرفته بود. یک سیاهی کوچک زده بود بیرون. دستمال را از دستش گرفتم و آن را برداشتم. گفتم: ایناهاش. گفت: خودش است. لعنتی. دلم ریش ریش شد. آب جوش درست کردم و با آن دور زخم را خوب تمیز کردم. اما دلم نیامد به زخم نگاه کنم. چشم هایم را بسته بودم و گاهی یکی از چشم هایم را نیمه باز می کردم تا اطراف زخم را تمیز کنم. جای ترکش اندازه یک پنج تومانی گود شده و فرو رفته بود و از آن خون می آمد. این طوری نمی شود. رفتم ساولن آوردم و زخم را شستم. دست هایم می لرزید. نگاهم کرد و گفت: چرا رنگ و رویت پریده؟! بلوزش را پایین کشیدم. خندید و گفت: خانم ما را ببین. من درد می کشم، او ضعف می کند. کمکش کردم بخوابد. یک وری روی دست راستش خوابید. بچه ها توی اتاق آمده بودند و با سر و صدا بازی می کردند مهدی از خواب بیدار شده بود و گریه می کرد انگار گرسنه بود به صمد نگاه کردم به همین زودی خوابش برده بود. راحت و آسوده. انگار صد سال است نخوابیده. مجروحیت صمد طوری بود که تا ده روز نتوانست از خانه بیرون برود. بعد از آن هم تا مدتی با عصا از این طرف به آن طرف می رفت عصرها دوست هایش می آمدند سراغش و برای سرکشی به خانواده شهدا به دیدن آن ها می رفتند. گاهی هم به مساجد و مدارس می رفت و برای مردم و دانش آموزان سخنرانی می کرد. وضعیت جبهه ها را برای آن ها بازگو می کرد و آن ها را تشویق می کرد به جبهه بروند. اول از همه از خانواده خودش شروع کرده بود. چند ماهی می شد برادرش ستار را به منطقه برده بود. همیشه و همه جا کنار هم بودند. آقا ستار مدتی بود ازدواج کرده بود اما با این حال دست از جبهه بر نمی داشت. نزدیک بیست روزی از مجروحیت صمد می گذشت. یک روز صبح دیدم یونیفرمش را پوشید ساکش را برداشت. گفتم: کجا؟! گفت: منطقه. از تعجب دهانم باز مانده بود. باورم نمی شد دکتر حداقل برایش سه ماه استراحت نوشته بود. ...🌹🍃 🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹🍃 ...‌ 🌹 🔹🌹 🌹🕊🌹 🕊🔹🌹🕊🔹🌹🕊🔹 🌹🍃 ....🌹🍃 ....🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6