💌#شھیدانہ
✍️ ازدواج
▫️هفده سالش که شد ازدواج کرد؛ با دختر خالهاش. عروسیشان خانه پدرزنش بود؛ توی برّ بیابان. همه را که دعوت کرده بودند، شده بودند پنج شش نفر. من حلقه نمیخواهم... موقع خرید حلقه، گفت: من حلقه نمیخوام. چیزی نگفتم. من هم پیشتر گفته بودم که آئینه شمعدان نمیخواهم. مشهد که رفتیم، برایشان به جای حلقه، یک انگشتر عقیق خریدم. گفتم باشه به جای حلقه. بعد از شهادت ناصر، وسایلش را برایم آوردند. انگشتر عقیقش هنوز خونی بود.
📚 کتاب یادگاران، جلد ۱۲ کتاب شهید بروجردی، صفحه ۶
#شهید_محمد_بروجردی🌷🕊
#از_شھدا_بیاموزیم
#یـــازیــنـــبــــــ....🌹🍃
http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537
@Yazinb3
#روبیکا🌷🕊
https://rubika.ir/Yazinb_69
---~~ 🌴 #لبیک_یازینب...🌴~~---
💌#شھیدانہ
ازدواج
▫️هفده سالش که شد ازدواج کرد؛ با دختر خالهاش. عروسیشان خانه پدرزنش بود؛ توی برّ بیابان. همه را که دعوت کرده بودند، شده بودند پنج شش نفر. من حلقه نمیخواهم... موقع خرید حلقه، گفت: من حلقه نمیخوام. چیزی نگفتم. من هم پیشتر گفته بودم که آئینه شمعدان نمیخواهم. مشهد که رفتیم، برایشان به جای حلقه، یک انگشتر عقیق خریدم. گفتم باشه به جای حلقه. بعد از شهادت ناصر، وسایلش را برایم آوردند. انگشتر عقیقش هنوز خونی بود.
📚 کتاب یادگاران، جلد ۱۲ کتاب شهید بروجردی، صفحه ۶
#شهید_محمد_بروجردی🌷🕊
#از_شھدا_بیاموزیم
#یـــازیــنـــبــــــ....🌹🍃
http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537
@Yazinb3
#روبیکا👇🌹👇
https://rubika.ir/Yazinb_69
--- 🌴 #لبیک_یازینب...🌴---