eitaa logo
🌴 #یازینب...
2.4هزار دنبال‌کننده
17.6هزار عکس
7.7هزار ویدیو
27 فایل
@Yazinb69armaghan ما سینه زدیم،بی‌صدا باریدند از هر چه که دم زدیم،آنها دیدند مامدعیان صف اول بودیم ازآخر مجلس شهدارا چیدند این زمان زنده نگه داشتن یادشهداکمتر ازشهادت نیست #یازینب‌.. جهت تبادل🌹👇🌹 @ahmadmakiyan14 تبادل بالای ۲k🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
... آیت الله محی الدین حائری شیرازی (ره) : ، در شب عاشورا یک جور سخن گفت و در روز عاشورا یک جور دیگر : ، سخن از ( نمیخواهم ، احتیاج ندارم ، بروید ، بیعتم را برداشتم ) بود : بیائید به من کمک کنید، آیا یاور و مددکاری هست ؟ هل من ناصر ینصرنی ؟ صحبت میکند تا مبادا خبیثی در بین طیب ها باشد و روز سخن میگوید تا مبادا طیبی در بین خبیث ها مانده باشد غربال میکند تا فقط صالحان بمانند و روز غربال میکند تا فقط اشقیاء در مقابل او ایستاده باشند _••🏴🍃 ...🏴🍃••_ 🏴 ....🏴 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3
🌴 #یازینب...
#کتاب_طیب_حر_نهضت_امام_خمینی🌹🍃 #زندگی_نامه_و_خاطرات : 🌷🕊#شهید_حاج_طیب_رضایی🌷🕊 فصل ششم..(قسمت ا
🌹🍃 : 🌷🕊🌷🕊 فصل ششم..(قسمت دوم )🌹🍃 🌷🕊بسم رب الشهدا و الصدیقین🌷🕊🕊 ارادات عجیبی به امام حسین داشت همه زندگی اش وقف مولایش بود. خود طیب خان می گفت: در سال ۱۳۳۰ وقتی در بیمارستان بیژن بستری بودم خونریزی داخلیپ یدا کردم آنجا باید می مردم همان شب در عالم بی هوشی دیدم سیدی نورانی به من گفت: دو روز دیگه محرم شروع میشه پاشو برو هیئت رو راه بیانداز من وقتی به هوش آمدم دیگر هیچ مشکلی نداشتم حتی دکتر هم باور نمی کرد که من خوب شده باشم این اتفاق ارادات من را بیشتر کرد. پسر طیب می گفت: پدرم در غیر ماه های محرم صفر و رمضان. در بعضی وقت ها کارهای ناشایستی داشت اما اول محرم که می شد توبه می کرد و تا دو ماه لب به نجاست نمی زد اما این سال آخر گفت: این دفعه دیگه توبه واقعی کردم دیگه سراغ نجاست نمی رم تعجب کردیم پدر وقتی تعجب ما را دید گفت: این دفعه خود آقام امام حسین را توی خواب دیدم که به من گفت: طیب بسه دیگه پدر با حالتی شرمسار ادامه داد من از روی مولای خود خجالت کشیدم و دیگه چنین کاری نمی کنم. این توبه پدر واقعی بود و دیگر تا لحظه شهادت دست به هیچ گناهی نزد خدا خواست که او پاک و طیب به ملاقات مولایش برود. خرداد سال ۱۳۴۲ حوادث مهمی را با خود به همراه داشت. امام خمینی( ره) شدیدا تحت فشار بود ماجرای فیضیه برای رژیم گران تمام شد فضای جامعه آماده انفجار بود طیب نیز مانند هر سال در ایام محرم دسته بزرگ عزاداری خود را در خیابان حرکت می داد و خود نیز در آن دسته به سر و سینه می زد. اما در شب عاشورا ظاهر علامت و پرچم و کتل دسته او با هر سال تفاوت داشت روی تمام علامت های دسته طیب که تعداد آن ها هم زیاد بود تصاویر امام خمینی نصب شده بود در زمانی که بردن نام امام، مجازات سختی در پی داشت، مشخص است که بالا بردن تصویر ایشان در بین جمعیت، چه عواقبی در پی دارد اما طیب به این موضوع اهمیت نمی داد و خود را برای هر اتفاقی آماده کرده بود. در واقع پیام امام خمینی(ره) که از طریق حاج مهدی عراقی به گوش او رسید طیب را دچار تحول روحی کرد که با شجاعت برای دفاع از امام و اسلام به میدان آمد. مرحوم حاج رضا حداد عادل در این رابطه می گوید: دسته طیب عاشورا سال ۱۳۴۲ طبق معمول همه ساله از محل تکیه بیرون آمد طیب آن شب جلوی علامت در حرکت بود و دسته سینه زن ها و بعد زنجیر زن ها پشت سرش حرکت می کردند آن شب بر خلاف سال های قبل، عکس های حضرت امام به سینه علامت نصب بود همه از شجاعت طیب می گفتند لحظاتی بعد اتومبیل دربار کنار خیابان ایستاد رسول پرویزی معاون اسدالله علم نخست وزیر پیاده شد سریع جلوی طیب آمد و پس از سلام گفت: طیب خان این کاری که کردی درست نیست این عکس ها رو بردار. طیب گفت: من عکس ها رو بر نمی دارم پرویزی گفت: طیب خان بدجوری می شه طیب با متانت و وقاری که مخصوص خودش بود خیلی صریح گفت: هر چی می خواد بشه پرویزی به اتومبیل که اسدالله اعلم داخل آن بود برگشت. نخست وزیر مجدداً پیغام دیگری به پرویزی داد او دوباره پیاده شد و با طیب صحبت کرد و گفت: عکس های امام را بردار. همه این ها در حالی اتفاق افتاد که عزادارها پشت سر علامت جلو می آمدند طیب باز مقاومت کرد پرویزی گفت: طیب خان دارم به تو می گم بد می شه ها. طیب گفت: می خواهم بد بشه، عکس ها رو بر نمی دارم. پرویزی با عصبانیت رفت و سوار اتومبیل شد اتومبیل با یک چرخش سریع از راهی که آمده بود برگشت دسته طیب با علامت هایی که تصویر حضرت امام به آن نصب بود حرکت کرد. دسته عزادار ساعت ها در خیابان های جنوب شهر دور زد و همه مردم شاهد تصاویر حضرت امام بر روی علامت های طیب بودند. در ساعات پایانی شب دسته به تکیه برگشت و همه پذیرایی شدند. البته رژیم از طیب به علل دیگری هم کینه به دل داشت. به گفته یکی از نزدیکان طیب، حکومت شاه ایجاد آشوب و حمله به طلاب در فیضیه را، نخست از طیب خواسته بود. چون طیب زیر بار این ننگ نرفت انجام این جنایت به دار و دسته شعبان بی مخ واگذار شد. برخی افراد در حادثه مدرسه فیضیه نوچه های شعبان را لا به لای ماموران رژیم شناخته بودند. روز عاشورا نیز برنامه عزاداری طیب طبق روال قبل انجام شد آن ها از خیابان های مختلف گذشتند و ضمن حمایت از برنامه ای که در مسجد حاج ابوالفتح در جریان بود به تکیه خود برگشتند. 🌹 🔹🌹 🌹🕊🌹 🕊🔹🌹🕊🔹🌹🕊🔹 🌹🍃 ....🌹🍃 ....🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---
🌹🏴 🌹🏴 بسم الله الرحمن الرحیم شده آجرک الله آقا داغ تو عظمی شده آجرک الله آقا گوئیا امشب کنار خیمه گاه کربلا خیمه ات برپا شده آجرک الله آقا شاهد اشک غریبی حسین و زینبی دیده ات دریا شده آجرک الله آقا آخرین شب از حیات نور عین حیدر و حضرت زهرا شده آجرک الله آقا لحظه های آخر عمر علی ِ اصغر و اکبر لیلا شده آجرک الله آقا ذکر جانسوز لب اهل حرم از این به بعد آه و واویلا شده آجرک الله آقا در حرم ،دلواپس و لبریز اشک وناله ها زینب کبری شده آجرک الله آقا وای از فردا که بیند عمّه ،دلدارش حسین بی کس و تنها شده آجرک الله آقا از غم اکبر شده پیر و کنار علقمه قامت او تا شده آجرک الله آقا عصر فردا روی تل بیند که او با قتل صبر کشته ی اعدا شده آجرک الله آقا وا علیّا از روی تل تا کنار قتلگاه بر لبش نجوا شده آجرک الله آقا منزل و مأوای جسم ارباً اربای حسین گوشه ی صحرا شده آجرک الله آقا کربلا تا شام ، مأنوس دل اهل حرم روی نی، سرها شده آجرک الله آقا🌹🏴 🏴🌹اللهم عجل لولیک الفرج بحق حضرت زینب سلام الله علیها🌹🏴 🌹🏴 ....🌹🏴 ....🌹🏴 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---
🔻طلبه‌ای که همراهمان بود به ناصر گفت: چرا این‌قدر ناراحتی؟ ناصر به او گفته بود: من زن‌، بچه و زندگی و همه چیز دنیا را طلاق داده‌ام؛ فقط یک چیز هنوز در دلم مانده است که اگر این را هم طلاق بدهم صد در صد شهید می‌شوم. هرچه اصرار کردیم قبول نکرد در موردش با ما حرف بزند تا که ناصر با حالت خندان آمد و گفت: به خون علیه السلام من فردا شهید می‌شوم. این در حالی بود که عملیاتی در پیش نبود. گفتیم: چی شده ناصر خواب دیدی؟ گفت: البته خواب هم دیده‌ام ولی آن چیزی که در دلم بود را طلاق دادم. گفتیم: حالا می‌توانی بگویی چه بود که موجب دل مشغولی تو شده بود؟ گفت: بنیامین (پسرش) بود. ساعت ۱۰ و نیم صبح روز عاشورا، ۱۲ نفر بودند که ساختمان محل استقرارشان محاصره می‌شود و ابتدا به آنها تیراندازی می‌کنند ولی زنده بودند که آتششان می‌زنند و ساختمان را نیز منفجر می‌کنند و پیکرهای شهدا ۱۵ روز زیر آوار بودند. آرزویش بود در روز عاشورا شهید شود. در یکی از مراسم‌ها یکی از مسئولین سپاه گفت: شهید ناصر مسلمی ، گمنام‌ترین و مظلوم‌ترین شهید مدافع حرم است. 📸شهید مدافع حرم 🌷🕊 🗓 شهادت ۲۰ آبان ۹۲ مصادف با روز 📿شادی روحشان ....🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/Yazinb_69 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~--- ‌