eitaa logo
🌴 #یازینب...
2.4هزار دنبال‌کننده
17.6هزار عکس
7.7هزار ویدیو
27 فایل
@Yazinb69armaghan ما سینه زدیم،بی‌صدا باریدند از هر چه که دم زدیم،آنها دیدند مامدعیان صف اول بودیم ازآخر مجلس شهدارا چیدند این زمان زنده نگه داشتن یادشهداکمتر ازشهادت نیست #یازینب‌.. جهت تبادل🌹👇🌹 @ahmadmakiyan14 تبادل بالای ۲k🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
🌴 #یازینب...
🕊🌹🔹 🌹 🔹 #کتاب_مسافر_ملکوت🌹🕊 #خاطرات : شهید علی عباس حسین پور 🌹🍃 فصل اول..( قسمت هشتم)🌹🍃 🕊🌷بسم
🕊🌹🔹 🌹 🔹 🌹🕊 : شهید علی عباس حسین پور 🌹🍃 فصل اول..( قسمت آخر)🌹🍃 🕊🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین وقتی به دبیرستان امام آمدم جوان خوش سیمایی به سراغ من آمد و برای انجمن مرا انتخاب کرد اسم بنده را می دانست بعدها فهمیدم که چقدر این شخص زیر است از قبل نیروهایش را برای انجمن انتخاب می کرد از افراد اطلاعاتی کسب می کرد که بداند آیا به درد این کار می خورد یا نه خیلی راحت به یک نفر نمی گفت که بیا و در انجمن همکاری داشته باش. در کار انجمن بسیار موفق بود. آنجا هر شخص یک پرونده داشت و این پرونده ها را مرتب و در جای امن نگهداری می کرد این اطلاعات شخصی هر فرد بود و نیازی نبود به دست هر کسی برسد و از آن ها محافظت می کرد او بسیار زیرک بود و برخورد اولی که با بنده داشت همیشه برایم به یادگار مانده فعالیت او در مدرسه بسیار زیاد بود یادم هست یک بار سه تا مینی بوس گرفت و ما را به قم می برد می گفت می رویم برای زیارت و دیدار با مراجع. قبل از آن هم دیدارهایی با اشخاص داخل استان و خارج استان می گذاشت اما در آن سفر به دیدار آیت الله مرعشی نجفی رفتیم. آیت الله مشکینی و آیت الله گلپایگانی را هم در آن سفر ملاقات کردیم این سفرها برای ما خیلی مفید بود روی اعتقادات ما خیلی تاثیر داشت. مثل یک خادم در این اردوها به بچه ها خدمت می کرد کارهایی که به عهده می گرفت به خوبی انجام می داد با اینکه مسئولیت داشت اما از انجام کارهای ساده دریغ نمی کرد آب بین بچه ها پخش می کرد ماشین می گرفت واقعا زحمت می کشید در سفری که به قم رفتیم جایی بود به اسم نماز خانه و شب آنجا می خوابیدم علی عباس هماهنگ می کرد و نماز صبح را به جماعت می خواندیم ما نفری پنجاه تومان می دادیم برای این سفر یک بار که از قم بر می گشتیم در پایان سفر از همه پول از مبلغ دو تومان باقی ماند ایشان گفت حالا همه نگاه کنید این پول را به فقرا می دهیم. با ائمه جماعات انقلابی دیدار می گذاشت وقتی در کارها نظر می داد نظرش کامل بود همه جوانب را بررسی می کرد برای همه سریع تایید می کردیم برای ما این کارهایش جالب بود همیشه با برنامه بود وقتی به جبهه می رفت و به دبیرستان بر می گشت، می آمد شروع می کرد جذب نیرو برای جبهه. تبلیغ می کرد صحبت می کرد و بچه ها را جمع می کرد و برایشان از جبهه و جهاد می گفت مراسمات مختلف می گذاشت انجمن اسلامی ما برنامه ورزشی هم داشت امور تربیتی داشت آموزش قرآن، احکام و ... نماز جماعت هم برگزار می کردیم برای جذب نیرو هم امتحان می گرفتیم بچه های انجمن بچه های تیزهوشی بودند. ...🌹🍃 🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹🍃 ... 🌹 🔹🌹 🌹🕊🌹 🕊🔹🌹🕊🔹🌹🕊🔹 ....🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 https://eitaa.com/aflakiyanekhaki8899 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---